خدمات تلفن همراه

سخنرانی - با عنوان : بیاناتدر مورد پوچی ادعای بر هم خوردن ثبات منطقه در صورت نبودن شاه - اثر: امام خمینی (ره)

امام خمینی (ره)بیاناتدر مورد پوچی ادعای بر هم خوردن ثبات منطقه در صورت نبودن شاه                  تعداد استفاده : 624
سخنرانی
اثر : امام خمینی (ره)
موضوع : جامعه
نوع فایل : صوت
سایت : راه امام
زمان : 16:51
توضیحات : زمان: 16:51 57/09/05(صحیفه نور جلد 3) ---------------------- خطر تجزیه ایران و کمونیسم داخلی، از تشبثات شاه برای دوام سلطنت بسم الله الرحمن الرحیم از جمله تشبثاتی که کردند برای حفظ شاه، این است که ایران هم مرز با شوروی است، چند صد کیلومتر هم مرزی دارند و شاه است که ایران را حفظ کرده از تجاوز شوروی، اگر چنانچه شاه برود، به واسطه این هم مرزی که هست ایران در دامن شوروی می افتد و در کلمات خود ایشان هم مکرر هست که (اگر چنانچه من نباشم ایران می شود ایرانستان) و ما باید حساب کنیم ببینیم که آیا صحیح است این مطلب که الان شاه، مملکت ایران را از شر شوروی نگه داشته و اگر ایشان بروند مملکت ایران به دامن شوروی می افتد، یا صحیح نیست این؟ یک صحبت این است که، یک فرض این است که اگر شاه برود شوروی مستقیماً حمله می کند به بلاد و ایران را می گیرد یا لااقل آذربایجان را می گیرد. یک فرض این است (که ما این فرض را باید حساب کنیم) یک فرض دیگر این است که اگر چنانچه شاه برود، به واسطه تحریکاتی که می کند شوروی، کمونیسم داخلی آنجا را به دامن شوروی می اندازد. این هم باید ما حسابش را بکنیم ببینیم صحیح است یا نه. قدرت شاه اتکال به ملت ندارد اما فرض اول که شوروی حالا که حمله نکرده به ایران، قدرت شاه جلوگیری کرده، این شاه اتکال به ملت دارد؟ یا نه بی اتکال به ملت همچو قدرتی دارد؟ اگر ادعا بکند که من اتکال به ملت دارم و این ملت است که می تواند، قدرت این را دارد که نگذارد کسی تعدی بکند، خوب این را باید مطالعه کرد در احوال ایران و بالفعل که ببینیم که ایران یکسره پشتیبان اعلیحضرت است؟ این پایه ای، الان پایگاهی دارد درایران؟ یا این هم به همان شکل پدر درآمده است؟ که خوب، این را من یادم است، شماها شاید هیچ کدام یادتان نباشد که وقتی که جنگ عمومی شروع شد و متفقین ایران را خواستند قبضه کنند برای اینکه پلی باشد - برای - بین آنها و جاهای دیگری که دعوا داشتند، سه تا لشکر از سه جنبه به ایران حمله کردند، مال انگلستان بود و مال آمریکا بود و مال شوروی و آن حرف هائی که رضاشاه می گفت مثل همین حرف هائی است که این می زند که (قدرت ما دیگر به آنجا رسیده که کسی نمی تواند تعدی کند، به آنجا رسیده است و کذا) یکدفعه معلوم شد که یک ادعایی بوده است که تویش خالی بوده است، فقط این یک حرفی بوده. آنوقت می گفتند که اعلامیه ای که دوم نداشت اعلامیه لشکر ایران بود که اعلامیه اول را که اعلامیه جنگشان بود، دومی نداشتند که ظاهراً سه ساعت طول کشید، وقتی که رضاشاه به سردارهایش گفته بود که آخر چرا سه ساعت، گفته بودند سه ساعت هم زیادی بود برای اینکه ما هیچی نداشتیم، آنها همه چیز، راه می آمدند، سه ساعت راه می آمدند و الا چیزی در کار نبود. حالا ایشان همچو قدرتی دارد که ملت را استثناء کنیم و - خود قدرت ایشان را - که قدرت ایشان جلوگیری کرده است از این ابرقدرت که شوروی باشد؟ یا یک مسائل دیگری در کار هست؟ قدرت ایشان همین است. وقتی هم که یک قدرتی اتکال به ملت نداشته باشد نظیر همان رضاشاه می شود که این سه تا مملکت، این سه تا لشکر ریختند به ایران و ایران را گرفتند و همه چیز ایران در معرض خطر بود، خطری بود از همه چیز ایران، در عین حال یک مطلب وجدانی برای ماها بود و مشهود بود که مردم شادی کردند که اینها آمدند شر رضاخان را کندند برای اینکه آنها که آمدند رضاخان را فرستادند رفت. یک همچو وضعی پیش آورده بود که در عین حال که اجنبی، دشمن، سه تا دشمن بزرگ همه چیز ایران را در معرض خطر داشت معذالک از آمدن این دشمن ها مردم شادی کردند و به هم - عرض کنم - شاید مبارک باد می گفتند که خوب شد آمدند که این مردیکه رفت، شرش را کند و رفت. اینطور با مردم عمل کرده بود که از دشمن، سه تا دشمنی که به حسب دیانت با اینها مخالف بود و همه چیزشان مخالف بود، اینها آمدن آنها را برای رفتن او ترجیح می دادند آنها بیایند و او برود. الان هم وضع این آقا اینطور است که همچو در نظر مردم این مبغوض است که اگر خدای نخواسته یک قدرتی بیاید و این برود، آن را مردم ترجیح می دهند برای اینکه آنها باز ممکن است یک حسابی داشته باشند. لهذا آنها که آمدند بی حساب نبود که به مردم تعدی بکنند، البته بود یک تعدیاتی اما نه آنطور تعدی که رضاخان کرد، شوروی هم نکرد، انگلستان هم نکرد، آمریکا هم نکرد، دشمنان ما نکردند آنطور با ایران، آنطور که این سختگیری کرد و مردم را آزار داد، آنها همچو کاری نکردند، اینها آمدند البته قبضه کردند، بسیار بد بود، بسیار زشت بود لکن معذالک اینطور بود. الان هم وضع ایشان اینطور شده که بودن ایشان در ایران به طوری در نظر مردم یک امر ناگواری است که اگر چنانچه یک قدرتی بیاید و این برود معلوم نیست که همان شادی ها را نکنند، همانطور که آنوقت بود حالا هم شادی نکنند. حالا در هر صورت الان قدرت ایشان که اتکال به ملت هم ندارد و ملت همه اصلاً با او موافق نیست. هراس دو ابرقدرت از یکدیگر مانع تعدی آنان به ایران است، نه قدرت پوسیده شاه باز ما فرض می کنیم که ارتش تمامش هم با این موافق است و حال اینکه فرض است، الان ارتش تو خالی شده، الان پوسیده تویش و با ایشان موافق خیلی نیستند، خوب یک دسته ای که خورد و بردشان زیاد بوده و هست، آنها هستند و اما همچو نیست که همه موافق باشند، حالا ما فرض می کنیم که تمام ارتش هم با ایشان موافق باشند لکن در قبال یک قدرتی مثل قدرت شوروی اینطور نیست که اینها بتوانند یک کاری بکنند. پس مسأله این نیست که الان قدرت اعلیحضرت مانع شده است از اینکه شوروی حمله کند به ایران، خیر مقابلش قدرت های دیگر است، جهات دیگری است که نمی شود، نه آن یکی می تواند تعدی کند، نه آن یکی می تواند تعدی کند. همچو که آمریکا می خواهد یک کلمه بگوید، از شوروی اعلام می شود این مخالف با مصالح ماست، ما آرام نمی نشینیم، اگر این هم بخواهد چیز بکند آن یکی می گوید که مخالف مصالح ماست. این بین این دو تا قدرت بزرگ اینجا حفظ شده است، نه اینکه ایشان حفظ کردند. پس بنابراین قدرت منهای ملت، یک قدرت پوسیده ای است که ایشان دارند و این همچو قدرتی را ندارد و اگر چنانچه ایشان بروند، ما فرض کنیم که ایشان بروند و دیگر جهات دیگری نباشد که آمریکا در مقابل شوروی، انگلستان در مقابل شوروی که اگر این بخواهد تعدی کند اینها نمی گذارند، اگر اینها بخواهند تعدی کنند آنها نمی گذارند، این هم نباشد در کار، بخواهد شوروی حمله کند به ایران، ملت ایران که الان با هم هستند، با این ملت نمی تواند حمله کند، ما فرض می کنیم خیر، ارتشش را زد و وارد کرد، زندگی نمی تواند بکند ارتشش، یعنی هر ده کوره ای که برود پدرشان را در می آورند، چنانچه دیدیم بیرونش کردند از آذربایجان. آذربایجانی ها بودند که بیرون کردند، شوروی را در جنگ عمومی که بنا گذاشتند بماند اینجا، بعد که آذربایجانی ها بیرون کردند آقا راه افتادند به رجز خوانی که این من بودم که آذربایجان را نجات دادم. این را همه مردم می دانند که ایشان نبودند که آذربایجان را نجات دادند، آن کسی که نجات داد آذربایجان را، ملت آذربایجان بود که نجات داد. حالا هم اگر بنا باشد شوروی حمله بکند و ایشان نباشد، ملت است، اگر ایشان باشد ملت نیست برای اینکه ملت پشتیبان، او نیست و اگر شوروی بخواهد حمله بکند شاید یک تأییدی هم از آنها بکنند، این اشخاصی که رنج دیدند از این خانواده، یک تأییدی هم شاید بکنند چنانچه آنوقت خیلی هم خوشحال بودند و اگر ایشان نباشد بهتر ایران حفظ می شود از شوروی و حال آنکه اصل مطلب اینطور است که قضیه اینکه شوروی تعدی نمی کند به ایران و آمریکا تعدی نمی کند و انگلستان تعدی نمی کند این است که خود اینها قدرت هایی در مقابل هم هستند و اگر اینها بخواهند هر کدامشان چی بشوند، یک جنگ عمومی پیدا می شود و اینها الان می دانند که جنگ عمومی مطابق است با قطع نسل بشر. اینطور نیست که جنگ عمومی بکند و آن یکی غلبه کند بر او، او را از بین ببرد و خودش زندگی کند، برای اینکه قضیه جنگ های ذره ای است، اتمی است و تمام بشر از بین می رود و هیچ عقلی اقتضای این را هم نمی کند که یک جنگ عمومی را. این جنگ عمومی غیر آن جنگ عمومی اول و دوم بوده. جنگ عمومی اول و دوم جنگ عمومی بود که این ابزاری را که الان پیدا شده، نبود این ابزار. جنگ اول که خیلی کم بود، جنگ دوم هم بود اما اینطور نبود. الان وضع جوری شده است که اگر یک جنگ عمومی بخواهد در دنیا پیدا بشود، عقلای دنیا می دانند، همین ابرقدرت ها می دانند که این جنگ مثل آن جنگ ها نیست. این جنگ، بشر را به نابودی کشیدن است یعنی هم شوروی نابود خواهد شد، هم آمریکا نابود خواهد شد هم سایر ممالک نابود خواهد شد. یک همچو جنگ عمومی نخواهد پیدا شد، اگر هم پیدا شد ما هم مثل همه مردم، ما عاقبتمان به خیر است آنها عاقبتشان نمی دانند چی است. ادعای باطل شاه مبنی بر قدرتمندی او در جلوگیری از تعدی ابرقدرت ها در هر صورت این حرف، این منطق، یک منطق فاسدی است که اگر اعلیحضرت نباشند آمریکا از آن طرف شروع می کند به تعدی کردن و انگلستان از آن طرف آمریکا از آن طرف، و این قدرت است که در مقابل همه قدرت های عالم، ادعا این است که قدرت ایشان در مقابل این سه تا ابرقدرت که انگلستان و آمریکا و شوروی باشد ایستاده است، نه فقط در مقابل شوروی، در مقابل این سه قوه ایستاده است و الان کارتر وقتی فکر می کند که یک همچو قدرتی در ایران هست به خودش می لرزد یا فرض کنیم در کرملین اگر یک همچو صحبت بشود مردم به خودشان می لرزند یا در انگلستان. ایشان اینطور ادعا را دارد که من هستم که تجزیه نشده است ایران، اگر من نباشم ایران تجزیه خواهد شد. این حرفی است که می زند.از بچگیش تا حالا عادت کرده است از این حرف ها بزند و حالا هم از این حرف ها می زند. ادعای باطل شاه مبنی بر حفظ ثبات کشور و ممانعت از فعالیت کمونیست های داخلی خوب حالا فرض دوم را پیش می آوریم که رفت. ادعا این است که اگر ایشان نباشد اینها حمله می کنند لکن حالا که ایشان هست یک ثباتی هست و این داخلی ها، کمونیست های داخلی نمی توانند که الان کاری انجام بدهند لکن ایشان به مجردی که رفت اینها شروع می کنند به چیز کردن و شلوغ کردن و آذربایجان را می دهند به شوروی یا ایران را می دهند به شوروی و این حرف ها را می زنند یا خیر نمی دهند به شوروی لکن ایران می شود کمونیست. این هم همچو ادعایی دارد. گاهی آنطور می گویند، گاهی اینطور می گویند که خیر ایران می شود کمونیست. این را وقتی حسابش را بکنیم یک حرف نامربوطی است برای اینکه الان این کمونیست هایی که در ایران هستند از قدرت ایشان می ترسند که اگر قدرت ایشان نباشد دیگر مردم دیگر را هیچ حساب نمی کنند؟! سی و چند میلیون جمعیت ایرانی یک عده کمی شان کمونیست هستند آن هم نه آن کمونیستی که بخواهند شوروی را بیاورند در ایران، کمونیست اند، اینهم من خیلی باورم نیست که کمونیست اصیل باشند به اصطلاح خودشان، اینها هم بسیارشان، سرانشان حالا شاید جوان هایشان اینطور نباشند اما آن سرانشان آنهائی هستند که از دربار سر در آوردند و در آنجا کارهایی انجام می دهند و الان بعضی شان نوکر دربار هستند، اینها از آنجا سر در می آورند، اینها به اصطلاح من کمونیست آمریکایی هستند نه کمونیست واقعی. حالا ما فرض می کنیم که یک عده ای هم کمونیست باشند، خوب ما در این چیز ایران دیدیم این را، همین الان، همین الان که ایران این انقلابات است ما می بینیم که شعار چه است. در ایران شعار کمونیستی است یا شعار اسلامی؟ همه هم می دانند این معنا را که اگر یک شعار کوچکی هم یک جائی داده بشود و ما فرض هم بکنیم که از کمونیست ها هست یک قطره ای است در مقابل یک دریا. همه اقشار ایران، سرتاسر اقشار ایران تمامش فریاد حکومت اسلامی دارند می زنند، یک عده مختصری هم هستند فرض کنیم که به قول اینها، که اینها شعار کمونیستی می دهند. این عده مختصر در مقابل این سیل و این دریایی که الان راه افتاده و همه دارند ادعا می کنند که ما حکومت اسلامی می خواهیم، اینها منحلند. اینها یک حرف نامربوطی است که ایشان خیال می کند، خیال نمی کند ایشان می خواهند اغوا کنند والا خودش هم می داند این مسائل نیست، نمی تواند اغوا کنند این را، خوب تجزیه چیست؟ کمونیست شدن چیست؟ یک جا می گوید تجزیه می شود یعنی یک طرف ایران را شوروی اخذ می کند، یک طرف ایران را انگلستان می گیرد یک طرف ایران را مثلاً آمریکا می گیرد. یک وقت هم می گوید ایران کمونیستی می شود، یعنی همان تیکه اش می شود؟ دیگر باقی جاهایش نمی شود؟ کمونیست ها فقط آذربایجان را می گیرند یا خیر، شوروی می آید آذربایجان را می گیرد؟ این حرف ها یک حرف هایی است که اینها می زنند و می گویند که اگر شاه نباشد کذا و همه اش برای حفظ این است. آمریکا هم همین حرف ها را اگر بزند برای حفظ این است، شوروی هم پشتیبانی از این می کند و از این حرف ها ممکن است القاء بکند که ایشان را نگه دارد، انگلستان هم ممکن است همین حرف ها را بزند برای نگه داشتن ایشان، البته همه اینها موافقند با اینکه ایشان باشد برای اینکه بهتر از ایشان برای اینکه منافعشان را تأمین کند ندارند الان. اگر یک نوکر بهتر پیدا می شد خیلی پشتیبانی نمی کردند لکن حالا این یک کهنه کاری است که بلد است راه ها را، فهمیده چه جوری کار بکند ولو الان از کار افتاده است و اینها میل دارند که این باشد بلکه منافع اینها باز یک مدتی ادامه پیدا کند. وظیفه ایرانیان مقیم خارج، تبلیغ و انعکاس خواسته ملت در رسانه های گروهی و ملت ایران الان در مقابل همه اینها ایستاده است و می گوید که نه، ما منافعمان برای خودمان می خواهیم باشد و ما می خواهیم آزاد باشیم، خواهیم مستقل باشیم، ما یک حکومت عدل اسلامی می خواهیم نه یک حکومت جائری که همه چیزما را به باد بدهد، ما یک حکومت امینی می خواهیم که امین باشد برای مردم و ما داریم در ایران، در خارج ایران مردم امینی که می توانند جانشین بشوند از برای این آدم و این دستگاه. و این مطلب را باز هم تکرار می کنم که ماها همه مان مکلفیم به اینکه در خارج اینجا که هستیم، در خارج ایران که هستیم به ایرانی ها کمک کنیم. به ملت ایران که همه چیزش را الان در طبق اخلاص گذاشته و دارد برای نفع همه ماها، همه ملت دارد قیام کرده است و همه چیز را دارد می دهد، ما هم آنقدری که قدرت داریم به آنها کمک کنیم و الان ما در اینجا این قدرت را داریم که با مصاحباتمان با مطبوعات، اگر می توانیم چیزی در مطبوعات بدهیم بنویسند، با مردم وقتی که صحبت می کنید حرف هایتان را بزنید و روشن کنید که این مردم ایران اینطور نیست که به قول آقای کارتر (اراذل پست باشند) و بخواهند یک آدم شریفی را از مملکت بیرون بکنند، خیر اینها یک مردمی هستند که حقوقشان را می خواهند، حق اول بشری است که عبارت از آزادی و استقلال است می خواهند و می خواهند یک کسی که تعدی به این حق کرده است از ایران بیرون برود و کسانی هم که تعدی به این حق کردند، به حق آنها کردند دستشان را قطع بکند و این را به کسانی که با آنها روابط دارید، این مطلب را گوشزد کنید، مکرر کنید تا اینکه یک موجی هم در خارج پیدا بشود و انشاءالله زودتر به نتیجه، به نتیجه می رسید من میل دارم زود برسید. انشاءالله خداوند همه شما را توفیق بدهد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
زمان : 16:51
کد: 23256
اعلام خرابي لينکگلچينخوشم آمد    
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 90,094,549