(پس از اطّلاع از ماجراى حکمیّت و نیرنگ عمرو عاص که ابو موسى را فریب داد، و طبق شروطى که براى حکمیّت قبول کردند عملى نشد امام این خطبه را در سال 37-هجرى ایراد کرد). 1-ضرورت ستایش پروردگار خدا را سپاس هر چند که روزگار دشوارى هاى فراوان و حوادثى بزرگ پدید آورد. شهادت مى دهم جز خداى یگانه و بى مانند خدایى نباشد و جز او معبودى نیست، و گواهى مى دهم محمّد (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) بنده و فرستاده اوست. 2-علل شکست کوفیان پس از حمد و ستایش خدا، بدانید که نافرمانى از دستور نصیحت کننده مهربان دانا و با تجربه، مایه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشیمانى است. من رأى و فرمان خود را نسبت به حکمیّت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختیار شما گذاردم. (اى کاش که از قصیر پسر سعد اطاعت مى شد) ولى شما همانند مخالفانى ستمکار، و پیمان شکنانى نافرمان، از پذیرش آن سرباز زدید، تا آنجا که نصیحت کننده در پند دادن به تردید افتاد، و از پند دادن خوددارى کرد، داستان من و شما چنان است که برادر هوازنى سروده است: «در سرزمین منعرج، دستور لازم را دادم امّا نپذیرفتند، که فردا سزاى سرکشى خود را چشیدند.»