عنوان : شهادت در مكتب تشيع - حكومت ايده آل اسلامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 2 دي 1358
تاریخ قمری : 3 صفر 1400
جلد : 11
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
مكتب شهادت و راهي جاويدان
من نمي دانم اول بايد به شماها؛ به شما كه آقازاده ايشان هستيد، به بستگان شما، به خانمها تبريك بگويم ، براي يك همچه شخصيتي كه داشتيد، و افتخاري كه براي شماهاحاصل شد يا تسليت بگويم . براي اين كه ما كسي را از دست داديم كه اميد اين بود كه خدمت بيشتر از اينها بكند. و در هر حال اين شهادتها دنباله آن شهادتهايي است كه دراسلام از اول تا حالا واقع شده است . مذهب تشيع ، مذهب شهادت است . از اول باشهادت تحقق پيدا كرده است ، و با شهادت ادامه پيدا كرده است . و اميدوارم كه ادامه اش تا آخر ابد باشد.
انسان كه بايد برود از اين جا. هيچ انساني در اين جا جاودان نيست . همه بايد منتقل بشويم از اين راه به مقصد. بهتر كه با شهادت در راه اسلام و خدا، انسان منتقل بشود.جاويدان است نام آنهايي كه در راه خدا انجام وظيفه مي كنند، و در حال انجام وظيفه به شهادت مي رسند، و آنها پيش خداي تبارك و تعالي مقام خاصي را دارند. شهدا هم مقام خاصي را دارند. و من اميدوارم كه مرحوم آقاي مفتح كه من سوابق با ايشان دارم ملحق بشوند به آن شهدايي كه در صدر اسلام بودند. و وظيفه ما هم ادامه همين راه است ، تابلكه بتوانيم ان شاءالله آنطوري كه خواست خداي تبارك و تعالي است اسلام را در اين جاو ساير مناطق پياده كنيم . مقصد اين است كه اسلام تحقق پيدا كند. اين مقصدي بوده است كه از آن وقتي كه پيغمبر مبعوث شدند تا آخر، مقصد اين بوده است كه اسلام را درخارج متحقق كنند، و مع الاسف تا كنون نشده است . اسلام را نتوانستيم ما معرفي كنيم آنطوري كه بايد بشود، و نتوانستند معرفي كنند.
رويكرد به اسلام با عرضه صحيح آن
آنهايي كه با اسلام مخالفند، با زندگي ما مخالفند، با همه چيز ما مخالفند. آنها كوشش كردند كه اسلام در همان كتابها و در همان معابد مدفون بشود. نگذاشتند اسلام ، نه حكومتش و نه آن عدالتش در خارج بيايد. اگر آنطوري كه اسلام هست و آنطوري كه اولياي اسلام بودند، و آنطور حكومتهايي كه گاهي در اسلام تحقق پيدا كرده است ، اگرما بتوانيم عرضه بكنيم بر دنيا، آن نحو حكومت را، مطمئن باشيد كه همه دنيا اقبال بهش مي كنند. الان وقتي اسم حكومت را مي شنوند، ولو بگويند رژيم "جمهوري اسلامي "اذهان درش وارد مي شود، يك همچو حكومتي مثل رژيم شاهنشاهي ، يك خرده بهتر.براي اينكه اذهان عادت كرده اند به اينكه هميشه به گوششان رژيم شاهنشاهي خورده ، وچشمشان هم آنها را ديده ، و زندگيشان هم با آن به آخر رسيده . نمي دانند كه يك رژيم ديگري هم در عالم ممكن است باشد. طرحش هست ولو تحقق پيدا نكرده است . كه اگرآن طرح خارج باشد و وجود عيني پيدا بكند، بعد آن وقت وضع حكومت را مي فهمندچه جور وضعي است .
حكومت حضرت علي ، حكومت ايده آل اسلامي
وضع شخص اول كشور اسلامي را مثل حضرت امير - سلام الله عليه - شخص اول بود، و دايره امرش هم از حجاز تا مصر، تا ايران ، تا عراق ، سوريه و همه اين جاهايي كه در اين جاست ، و يك مقداري هم از اروپا، در عين حالي كه اينطور بوده است مع ذلك وضع زندگي اش آنطور بوده . يعني جوري بوده است كه براي ديگران قابل تحمل نبوده .خودش هم مي فرمايد كه شما قدرت بر اين نداريد؛ به اينطور زندگي قدرت نداريد. لكن من را اعانت كنيد به تقوا. يك حاكمي كه سعه مملكتش آن است ، وقتي كه شب مي شود،شبش آنطور است . وقتي مي رود دنبال خانه هايي كه بي بضاعت هستند. در يك نقلياست كه ايشان تشريف بردند در يك خانه اي كه چند تا بچه بودند و پدرشان را از دست داده بودند، ايشان رفتند بچه ها گريه مي كردند، رفتند و نوازش كردند، و يك چيزهايي مثلا بهشان دادند و پرستاري كردند. و آن آخر كه مي خواستند [خداحافظي ] بكنند - درنقل هست كه - بنا كردند يك جور صدايي كردند كه بچه ها را بخندانند. فرمودند من وقتي آمدم اينها گريه مي كردند، و من ميل دارم حالا كه مي روم اينها خنده بكنند. اين يك حاكمي [است ] كه سير حكومتش از حجاز تا مصر و تركيه و همه اين جاها تحت فرمانش بوده ، و آن وضع زندگي اش كه يك پوستي - به حسب نقل - داشتند، خودشان وحضرت زهرا - سلام الله عليها - شب اين را زيرشان مي انداختند رويش مي خوابيدند،- فردا هم - روز هم علوفه را مي ريختند براي شترشان . اين وضع حاكم و سردارهايي كه در همان وقت سردار يك سپاهي بودند. يكي مالك اشتر، (1) مالك اشتر در بازارمي رفته ، در كوچه مي رفته يك كسي نشناخته و فحاشي بهش كرده است - به حسب نقل -اين است كه وقتي كه رد شد يك كسي بهش گفت تو اين را شناختي ؟ گفت نه . گفت اومالك اشتر بود. وحشتناك دويد دنبالش . ديد رفته توي يك مسجدي . رفت عذرخواهي بكند كه من چطور نشناخته ام . ايشان فرمودند كه من آمدم براي تو دعا كنم اين جا. يك همچه تربيتي در اسلام است كه سردارهايش اينطور و رئيسش آنطور است و سپاهشان هم همان طور. اگر عرضه بشود يك همچه حكومت عدلي كه بين آن كسي كه شخص اول مملكت است ، و آن شخصي كه در آخر مملكت هست ، اينها فرق نيست ، بلكه رئيس مملكت زندگي اش بدتر از آنهاست . حضرت مي فرمايد كه شايد در اطراف مملكت يك كسي باشد كه گرسنه باشد. ايشان با خودش آن گرسنگي را مي داد. در شب آخري كه فردايش ايشان به شهادت رسيدند، يعني ضربت خوردند - نقل مي كنند كه -مهمان حضرت ام كلثوم (2) بودند. آنجا برايشان شير آوردند و نمك و يك [نان ] فرمودتو چه وقت ديدي كه من دو تا خورشت در سفره ام باشد؟ خواست نمك را بردارد، كه فرمود نه شير را بردار. وضع يك حاكم ، وضع يك كسي كه سعه مملكتش اين قدر است ،اين حكومت اسلامي است . در اين ور هم همين ابن ملجم - لعنت الله عليه - كه ايشان راضربت زد و گرفتند او را، آنطور با او ملاطفت كرد و سفارش كرد و از آن غذايي كه برايش آوردند، گفتند براي او هم ببريد. و بعد هم سفارش كرد اگر من خودم خوب شدم كه خودم مي زنم - حتما بدانيد عفوش مي كرد - و اگر من خوب نشدم با اين مدارا كنيد.خوب قصاص مي خواهيد بكنيد: "ضربه بضربه ". (3)
تقوا معيار شخصيت انسان
يك همچو حكومتي را اسلام طرح كرده است كه حكومت قانون است ، يعني حكومت خداست . حكومت قرآن است . براي درجه اول و درجه آخر. اصل درجه بندي نيست . فلان درجه و فلان درجه . ميزان تقواست . "ان اكرمكم عندالله اتقيكم ". (4) يك همچه حكومتي ، اگر عرضه بشود به دنيا، اين را همه مي پذيرند. مع الاسف خوب ، ما نمي توانيم عرضه كنيم . تبليغات هم كه بر ضد ما دامنه دارد. الان همه جا تبليغات بر ضد اسلام است بر ضد ماست . لكن آن تحولي كه در ايران پيدا شده است ، اين اسباب اميدواري است . همين كه يك جواني كه يك همچه پدري را از دست داده مي آيد مي نشيندمي گويد افتخار مي كنيم . (5) و مادر اين جوان هم ، امروز من در روزنامه ديدم كه ايشان هم همين را گفته اند. (6) و مادرهاي زيادي كه آمده اند به من گفته اند كه ما بچه مان را داديم افتخار مي كنيم و باز هم داريم . اين تحول اسباب دل خوشي است براي ما و براي اسلام . اين مملكت يك تحول پيدا كرده از يك حالي به حال ديگري . الان حال مملكت ما حال صدر اسلام است كه براي شهادت پيشي مي گرفتند به هم . اين اسباب دلخوشياست كه انسان مطمئن بشود كه اين پيشرفت مي كند، هر چند بخواهند ضربه بزنند ازداخل و خارج .
ضربه ناپذيري انقلاب اسلامي
من اميدوارم كه ديگر آسيب نبيند اينها. اين شخصيتها را يكي بعد از ديگر ترورمي كنند، به خيال اينكه يك ضربه اي بزنند. در صورتي كه در هر تروري ما مي بينيم كه اين بازار نهضت گرمتر مي شود. مرحوم آقاي مطهري را شهيد كردند: خوب ، ديديم اين مردم ننشستند عقب . ايشان را شهيد كردند مردم نمي نشينند عقب . ديگر مردم آنطورنيستند حالا اگر يكي ازشان شهيد شد بترسند و بروند كنار. اينها بيخود اينطور دست و پامي زنند. اين ملت حالا جوري شده است كه آسيب نمي تواند ببيند. نمي شود بهش آسيب رساند. اينكه ما را مي ترسانند از اينكه نظامي مي آيد، اين حرفها شعر است . برفرض اينكه بيايد، يك مملكتي است كه از نظامي نمي ترسند. مملكتي كه زن و مردش درتوي خيابانها ريخت و در مقابل يك همچو قدرت شيطاني سفاك ايستاد، و فرياد زد وپيش برد، اين ديگر نمي ترسد از اينكه يك كسي بيايد و بخواهد - فرض كنيد كه - قتل عام كند. اين خوفي نيست . اصلش شعر است اين حرفها.
و من اميدوارم كه خداوند به شماها سلامت بدهد. و من تسليت را به شما عرض مي كنم ، و هم همين طور تبريك را. و خداوند همه شما را حفظ كند. و شما هم همان راهي كه پدر بزرگوارتان رفته است و همان طريقه را ان شاءالله تعقيب كنيد. و همه ما هم بايد همين راهي كه راه خداست ، و صراط مستقيم است ، همه مان ان شاءالله طي بكنيم . ومن به خانمها تسليت عرض مي كنم . به آقايان ، همه تان ، به دوستان ايشان و به ملت اسلام .و سلام بر همه شماها.
پانویس :
1- مالك اشتر: يكي از سرداران رشيد و جنگجوي اميرالمومنين علي "ع " بود كه به امر آن حضرت به حكومت مصرمنصوب شد.
2- يكي از دختران حضرت علي "ع ". 3- "يك ضربت به يك ضربت ".
4- سوره حجرات . آيه 13 .
5- اشاره به سخنان فرزند شهيد مفتح .
6- همسر شهيد مفتح .
بزرگتر کوچکتر