مفاتیح الجنان - دعاء از امام صادق علیه السلام و حکایت عبد الرحمن- با ترجمه- بصورت تصویری

دعاء از امام صادق علیه السلام و حکایت عبد الرحمن

بيست و هفتم عليّ بن ابراهيم از پدرش از ابن محبوب از علاء بن رزين از عبدالرّحمن بن سيّابه روايت كرده كه گفت عطا كرد حضرت صادق عليه السلام به من اين دعا را:

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَلِيِّ الْحَمْدِ وَ اَهْلِهِ وَ مُنْتَهاهَ وَ مَحَلِّهِ اَخْلَصَ مَنْ وَحَّدَهُ وَاهْتَدي مَنْ
ستایش خدای راکه سرپرست ستایش وشایسته آن ومنتهای آن وجایگاه آن است اخلاص دارد کسی که او را به یگانگی شناخت و ره یافت

عَبَدَهُ وَ فازَ مَنْ اَطاعَهُ وَ اَمِنَ الْمُعْتَصِمُ بِهِ اَللّهُمَّ يا ذَا الْجُودِ وَالْمَجْدِ وَ الثَّنآءِ
کسی که پرستشش کرد و رستگار شد کسی که فرمانبریش کرد و امان یافت کسی که به او پناه برد خدایا ای صاحب جود و شوکت

الْجَميلِ وَ الْحَمْدِ اَسْئَلُكَ مَسْئَلَةَ مَنْ خَضَعَ لَكَ بِرَقَبَتِهِ وَ رَغَمَ لَكَ اَنْفُهُ وَ عَفَّرَ
و ستایش شایان و ستودگی از تو خواهم خواستن کسی که خاضع تو گشته با سر خود و به خاک مالیده در برابرت بینیش را و

لَكَ وَجْهَهُ وَ ذَلَّلَ لَكَ نَفْسَهُ وَ فاضَتْ مِنْ خَوْفِكَ دُمُوعُهُ وَ تَرَدَّدَتْ عَبْرَتُهُ
چهره خود به خاک سائیده و خود را به خواری انداخته و ریزان گشته از ترست اشکهایش و سرشگ دردیده اش بغلطد

وَاعْتَرَفَ لَكَ بِذُنُوبِهِ وَ فَضَحَتْهُ عِنْدَكَ خَطيئَتُهُ وَ شَاَنَتْهُ عِنْدَكَ جَريرَتُهُ
و به گناهان خود در برابرت اعتراف دارد و خطایش او را در پیش تو رسوا کرده و زشتش کرده او را در نزد تو جنایتش

فَضَعُفَتْ عِنْدَ ذلِكَ قُوَّتُهُ وَ قَلَّتْ حيلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ عَنْهُ اَسْبابُ خَدايِعِهِ
و از این رو ناتوان گشته در این حال نیرویش
و کم شده چاره اش و منقطع گشته از او وسایل نیرنگهایش

وَاضْمَحَلَّ عَنْهُ كُلُّ باطِلٍ وَ اَلْجَاَتْهُ ذُنُوبُهُ اِلي ذُلِّ مَقامِهِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ
و دور گشته از او هر باطلی و بناچار کشانده است او را گناهانش به خواری ایستادن در نزد تو و

خُضُوعِهِ لَدَيْكَ وَابْتِهالِهِ اِلَيْكَ اَسْئَلُكَ اللّهُمَّ سُؤالَ مَنْ هُوَ بِمَنْزِلَتِهِ اَرْغَبُ
فروتنیش در نزد تو و زاریش بدرگاهت از تو خواهم خدایا خواستن کسی که او چنین است و مایلم

اِلَيْكَ كَرَغْبَتِهِ وَ اَتَضَرَّعُ اِلَيْكَ كَتَضَرُّعِهِ ،وَاَبْتَهِلُ اِلَيْكَ كَاَشَدِّ ابْتِهالِهِ اَللّهُمَّ فَارْحَمِ
بدرگاهت چون میل او و فروتنی کنم چون فروتنی او و زاری کنم بدرگاهت به سخت ترین زاری او خدایا پس رحم کن

اسْتِكانَةَ مَنْطِقي وَذُلَّ مَقامي وَ مَجْلِسي وَ خُضُوعي اِلَيْكَ بِرَقَبَتي اَسْئَلُكَ اللّهُمَّ
به زار و نزاری گفتارم و خواری جایگاه و مجلسم و فروتنیم بدرگاهت به سر و گردنم از تو خواهم خدایا

الْهُدي مِنَ الضَّلالَةِ وَالْبَصيرَةَ مِنَ الْعَمي وَالرُّشْدَ مِنَ الْغِوايَةِ وَاَسْئَلُكَ اللّهُمَّ
راهنمایی از گمراهی و بینایی از کوری و راهیابی از بیراهه رفتن و از تو خواهم خدایا

اَكْثَرَ الْحَمْدِ عِنْدَ الرَّخآءِ وَاَجْمَلَ الصَّبْرِ عِنْدَ الْمُصيبَةِ وَ اَفْضَلَ الشُّكْرِ عِنْدَ
ستایش بیشتر در هنگام آسایش و شکیبایی بهتری را در وقت مصیبت و سپاسگزاری کاملتری در

مَوْضِعِ الشُّكْرِ وَ التَّسْليمَ عِنْدَ الشُّبُهاتِ وَ اَسْئَلُكَ الْقُوَّةَ في طاعَتِكَ
جای سپاسگزاری و تسلیم در پیش شبهه ها و از تو خواهم نیرویی در فرمانبرداریت

وَالضَّعْفَ عَنْ مَعْصِيَتِكَ وَالْهَرَبَ اِلَيْكَ مِنْكَ وَ التَقَرُّبَ اِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضي
و سستی از انجام نافرمانیت و گریز بسوی خودت از (عذاب ) تو و تقرب بدرگاهت پروردگارا تا خوشنود شوی

وَالتَّحَرِّيَ لِكُلِّ ما يُرْضيكَ عَنّي في اِسْخاطِ خَلْقِكَ الْتِماساً لِرِضاكَ رَبِّ مَنْ
و پیدا کردن هر چه تو را خوشنود سازد از من در به خشم آوردن خلقت به خاطر تحصیل رضایت تو پروردگارا به که

اَرْجُوهُ اِنْ لَمْ تَرْحَمْني اَوْ مَنْ يَعُودُ عَلَيَّ اِنْ اَقْصَيْتَني اَوْ مَنْ يَنْفَعُني عَفْوُهُ اِنْ
امید داشته باشم اگر توام رحم نکنی یا کیست که به من توجه کند اگر تو دورم کنی یا کیست که گذشتش به من سود بخشد اگر

عاقَبْتَني اَوْ مَنْ امُلُ عَطاياهُ اِنْ حَرَمْتَني اَوْ مَنْ يَمْلِكُ كَرامَتي اِنْ اَهَنْتَني اَوْ
تو کیفرم کنی یا آرزومند عطای که شوم اگر تو محرومم کنی یا کیست که بدست داشته باشد گرامی داشتنم را اگر تو خوارم

مَنْ يَضُرُّني هَوانُهُ اِنْ اَكْرَمْتَني رَبِّ ما اَسْوَءَ فِعْلي وَ اَقْبَحَ عَمَلي وَ اَقْسي
کنی کیست که خوار کردنش به من زیان زند اگر تو گرامیم داری پروردگارا چه بد است رفتارم و چه زشت است کردارم و چه سخت است

قَلْبي وَ اَطْوَلَ اَمَلي وَ اَقْصَرَ اَجَلي وَ اَجْرَاَني عَلي عِصْيانِ مَنْ خَلَقَني رَبِّ وَ
دلم و چه دراز است آرزویم و کوتاه است عمرم و چه گستاخم بر نافرمانی آفریدگارم پروردگارا و

ما اَحْسَنَ بَلاَّئَكَ عِنْدي وَ اَظْهَرَ نَعْماَّئَكَ عَلَيَّ كَثُرَتْ عَلَيَّ مِنْكَ النِّعَمُ فَما
چه نیکو است آزمایشت از من و آشکار است نعمتهایت بر من بسیار شد نعمتهای تو بر من که

اُحْصيها وَ قَلَّ مِنّيِ الشُّكْرُ فيما اَوْلَيْتَنيهِ فَبَطِرْتُ بِالنِّعَمِ وَ تَعَرَّضْتُ لِلنِّقَمِ وَ
شماره اش نتوانستم و اندک شد سپاسگزاری من در آنچه به من عطا کردی و سرمست شدم به نعمتهایت و خود را در معرض

سَهَوْتُ عَنِ الذِّكْرِ وَ رَكِبْتُ الْجَهْلَ بَعْدَ الْعِلْمِ وَ جُزْتُ مِنْ الْعَدْلِ اِلَي الظُّلْمِ وَ
کیفر تو قرار دادم و از یاد تو غافل شدم و به مَرکب جهل سوار شدم پس از دانایی و گذشتم از عدالت به سوی ظلم و ستم و

جاوَزْتُ الْبِرَّ اِلَي الْاِثْمِ وَ صِرْتُ اِلَي اللَّهْوِ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْحُزْنِ فَما اَصْغَرَ
تجاوز کردم از نیکی به گنهکاری و درافتادم به سرگرمی بجای ترس و اندوه پس چه خُرد است نیکیهایم و اندک است

حَسَناتي وَ اَقَلَّها في كَثْرَةِ ذُنُوبي وَاَعْظَمَها عَلي قَدْرِ صِغَرِ خَلْقي وَ ضَعْفِ
آنها در مقابل بسیاری گناهانم و چه بزرگ است آنها در جنب خُردی خلقتم و ناتوانی

رُكني رَبِّ وَ ما اَطْوَلَ اَمَلي في قِصَرِ اَجَلي وَ اَقْصَرَ اَجَلي في بُعْدِ اَمَلي وَ ما
بنیادم پروردگارا و چه دراز است آرزویم در مقابل کوتاهی عمرم و چه کوتاه است عمرم در دوری آرزویم و چه

اَقْبَحَ سَريرَتي في عَلانِيَتي رَبِّ لا حُجَّةَ لي اِنِ احْتَجَجْتُ وَلا عُذْرَلي اِنِ
زشت است باطنم در پیش ظاهرم پروردگارا حجتی ندارم اگر حجت بخواهم و عذری ندارم

اعْتَذَرْتُ وَلا شُكْرَ عِنْدي اِنِ ابْتَلَيْتُ وَ اُوليتُ اِنْ لَمْ تُعِنّي عَلي شُكْرِ ما
اگر بخواهم عذرخواهی کنم و سپاسگزاری ندارم اگر مبتلا گردم و مورد احسان قرار گیرم اگر تو کمکم ندهی بر سپاسگزاری

اَوْلَيْتُ رَبّي ما اَخَفَّ ميزاني غَداً اِنْ لَمْ تُرَجِّحْهُ وَ اَزَلَّ لِساني اِنْ لَمْ تُثَبِّتْهُ وَ
بدانچه احسانم کردی پروردگارا چه سبک است ترازوی اعمالم فردای قیامت اگر تو چربش نکنی و چه پرلغزش است زبانم اگر تونگاهش

اَسْوَدَ وَجْهي اِنْ لَمْ تُبَيِّضْهُ رَبِّ كَيْفَ لي بِذُنُوبِيَ الَّتي سَلَفَتْ مِنّي قَدْ هُدَّتْ
نداری و چه سیاه است چهره ام اگر تو سفیدش نکنی پروردگارا چه کنم با گناهانی که از من در پیش گذشته و بنیادم

لَها اَرْكاني رَبِّ كَيْفَ اَطْلُبُ شَهَواتِ الدُّنْيا وَ اَبْكي عَلي خَيْبَتي فيها وَ لا
برای آن درهم شکسته پروردگارا چگونه می جویم شهوات دنیا را و می گریم بر کامیاب نشدنم در آنها ولی

اَبْكي وَ تَشْتَدُّ حَسَراتي عَلي عِصْياني وَ تَفْريطي رَبِّ دَعَتْني دَواعِي الدُّنْيا
نمی گریم و سخت نمی شود افسوسم به نافرمانیم و کوتاهی کردنم پروردگارا انگیزه های دنیا

فَاَجَبْتُها سَريعاً وَ رَكَنْتُ اِلَيْها طآئِعاً وَ دَعَتْني دَواعِي الاْخِرَةِ فَتَثَبَّطْتُ عَنْها وَ
مرا خواندند بشتاب پذیرفتم و به میل و رغبت بدانها دل بستم ولی چون دواعی آخرت مرا خواندند واپس کشیدم و از

اَبْطَاْتُ فِي الْاِجابَةِ وَالْمُسارَعَةِ اِلَيْها كَما سارَعْتُ اِلي دَواعيِ الدُّنْيا وَ
پذیرفتنشان و شتافتن بسوی آنها کُندی کردم چنانچه شتافتم بسوی انگیزه های دنیا و متاع پوسیده اش و کالای

حُطامِهَا الْهامِدِ وَ هَشيمِهَا الْبايِدِ وَ سَرابِهَا الذّاهِبِ رَبِّ خَوَّفْتَني وَ شَوَّقْتَني
بی خاصیت و نابود شونده اش و سراب بی حقیقتش پروردگارا مرا ترساندی و تشویقم کردی

وَاحْتَجَجْتَ عَلَيَّ بِرِقّي وَ تَكَفَّلْتَ لي بِرِزْقي فَاَمِنْتُ خَوْفَكَ وَ تَثَبَّطْتُ عَنْ
و دلیل آوردی به بندگیم و کفالت کردی روزیم را پس من از ترست ایمن گشتم و واپس کشیدم از

تَشْويقِكَ وَ لَمْ اَتَّكِلْ عَلي ضِمانِكَ وَ تَهاوَنْتُ بِاِحْتِجاجِكَ اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ اَمْني
تشویقت و اعتماد نکردم بر ضمانتت و سبک گرفتم دلیل آوردنت را خدایا قرار ده ایمنیم را

مِنْكَ في هذِهِ الدُّنْيا خَوْفاً وَ حَوِّلْ تَثَبُّطي شَوْقاً وَ تَهاوُني بِحُجَّتِكَ فَرَقاً مِنْكَ
از تو در این دنیا ترس و تبدیل کن واپس کشیدنم را از شوق و سبک شمردنم را بدلیل تو هراسی از خودت

ثُمَّ رَضِّني بِما قَسَمْتَ لي مِنْ رِزْقِكَ يا كَريمُ اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ رِضاكَ
سپس قانعم گردان بدانچه قسمتم کرده ای از روزیت ای بزرگوار از تو خواهم بنام بزرگت خوشنودی تو را

عِنْدَ السُّخْطَةِ وَ الْفُرْجَةَ عِنْدَ الْكُرْبَةِ وَالنُّورَ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَالْبَصيرَةَ عِنْدَ تَشَبُّهِ
هنگام خشم و گشایش در هنگام گرفتاری و روشنی در وقت تاریکی و بینایی در وقت مشتبه شدن

الْفِتْنَةِ رَبِّ اجْعَلْ جُنَّتي مِنْ خَطايايَ حَصينَةً وَ دَرَجاتي فِي الْجِنانِ رَفيعَةً
فتنه پروردگارا قرار ده سپر مرا از خطاهایم محکم و درجه هایم را در بهشت بلند

وَاَعْمالي كُلَّها مُتَقَبَّلَةً وَ حَسَناتي مُتَضاعَفَةً زاكِيَةً اَعُوذُبِكَ مِنَ الْفِتَنِ كُلِّها ما
و کارهایم را همگی پذیرفته و کارهای خوبم را چند برابر و پاک پناه می برم به تو از فتنه ها همه آنها چه آنچه

ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ مِنْ رَفيعِ الْمَطْعَمِ وَالْمَشْرَبِ وَ مِنْ شَرِّ ما اَعْلَمُ وَ مِنْ
آشکار است و چه پنهان و از خوراکی و آشامیدنی ممتاز و از شر آنچه می دانم و از

شَرِّ ما لا اَعْلَمُ وَ اَعُوذُ بِكَ مِنْ اَنْ اَشْتَرِيَ الْجَهْلَ بِالْعِلْمِ وَ الْجَفا بِالْحِلْمِ
شر آنچه نمی دانم و پناه برم به تو از اینکه بخرم نادانی را به دانش و جفا را به بردباری

وَالْجَوْرَ بِالْعَدْلِ وَالْقَطيعَةَ بِالْبِرِّ وَالْجَزَعَ بِالصَّبْرِ اَوِ الْهُدي بِالضَّلالَةِ اَوِ الْكُفْرَ
و ستم را به عدالت و بریدن از خویشان را به نیکوکاری و بی تابی را به شکیبایی یا هدایت را به گمراهی یا کفر را

بِالاْيمانِ
به ایمان

مؤلف گويد كه اين دعاء مشتمل است بر مضامين عاليه و عبدالرّحمن بن سيّابه همان كس است كه حضرت صادق عليه السلام او را وصيّت نافعه فرموده كه شايسته است نقلش در اينجا و آن چنان است كه عبدالرّحمن نقل كرده كه چون پدرم سيابه وفات كرد مردي از دوستان او آمد دَرِ منزل ما را كوبيد من به سوي او رفتم مرا تعزيت گفت پس پرسيد كه پدرت چيزي گذاشته براي شما گفتم نه پس كيسه اي كه هزار درهم داشت به من داد و گفت اين را نيكو محافظت كن و از كسب آن معاش كن من خوشحال شدم و به نزد مادرم رفتم و او را به اين خبر دادم پس در آخر آن روز رفتم به نزديكي از اصدقاء پدرم كه براي من كسي مهيّا كند او براي من سرمايه از جامه هاي سابري خريد پس در دكّاني نشستم و مشغول كسب شدم پس حق تعالي از آن كسب مرا خير بسياري روزي فرمود پس وقت حجّ رسيد در دلم افتاد كه به حج روم به نزد مادرم رفتم و گفتم مي خواهم به حجّ روم مادرم گفت كه هزار درهم پُول آن مرد را بده عبدالرّحمن گفت پول آن مرد را تهيّه كردم و بُردم به او دادم او خوشحال شد مثل آنكه آن پول را به او بخشيدم پس گفت شايد اين پول كم بوده تو را اگر مي خواهي بيشتر بدهم به تو گفتم نه در دلم افتاده كه به حجّ مشرّف شوم و خواستم كه پول شما را به خودت ردّ كنم پس به مكّه رفتم و اعمال حجّ را بجا آوردم و برگشتم به مدينه و با جمعي از مردم به خدمت حضرت صادق عليه السلام مشرف شدم و در آن اوقات حضرت اذن عام مي داد پس من نشستم در آخر جمعيّت مردم و من در آن وقت جوان بودم پس مردم شروع كردند در سؤ ال كردن از آن حضرت و آن جناب جواب آنها را مي داد و مي رفتند تا آنكه جمعيّت كم شد حضرت بسوي من اشاره كرد من نزديك آن جناب شدم فرمود آيا حاجتي داري گفتم فدايت شوم من عبدالرّحمن پسر سيابه هستم احوال پدرم را پرسيد گفتم پدرم وفات كرد فَتَوَجَّعَ وَ تَرَحَّمَ يعني حضرت محزون و غمگين شد و گويا دردي او را عارض شد و فرمود خدا او را راحمت كند پس ‍ پرسيد كه تركه گذاشت گفتم نه فرمود پس از كجا توانستي به حجّ بيائي پس شروع كردم به قصّه آن مردي كه آمد و هزار درهم به من داد عبدالرّحمن گفت كه حضرت فرصت نداد تا من قصّه ام را تمام كنم كه به من فرمود تو آمدي حجّ هزار درهم آن مرد را چه كردي گفتم ردّ كردم آن را به صاحبش فرود اَحْسَنْتَ پس فرمود آيا وصيّتي نكنم تو را گفتم چرا بفرمائيد فرمود ملازمت كن براستي در گفتار و اداء امانت تا شريك شوي مردم را در اموال ايشان همچنين و جمع فرمود ما بين دو انگشت خود يعني اگر قولت درست شد و دروغ نگفتي و خلاف وعده نكردي و سر موعد كه طلبكار را وعده كرده بودي مال را ردّ كردي و مال مردم را نخوردي از مردم هر چه بخواهي بگيري به تو مي دهند پس تو شريك مردم مي شوي در مال ايشان بواسطه امانت و صداقت كه در تو هست عبدالرّحمن گفت من اين وصيّت را از آن حضرت حفظ كردم يعني رفتار به آن نمودم و چندان مال پيدا كردم كه زكات دادم سيصد هزار درهم را و در روايت ديگر وارد شده كه اين دعاي حضرت عليّ بن الحُسين عليهماالسلام است و در آخرش اين زيادت است آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ بيست و هشتم از ابن محبوب روايت شده كه حضرت صادق عليه السلام اين دعا را تعليم شخصي فرمود كه بخواند:

اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتي لاتُنالُ مِنْكَ اِلاّ بِرِضاكَ وَالْخُرُوجَ مِنْ جَميعِ
خدایا از تو خواهم بدان رحمتت که دست کسی بدان نرسد جز به خوشنودی تو بیرون رفتن از تمام

مَعاصيكَ وَالدُّخُولَ في كُلِّ ما يُرْضيكَ وَالنَّجاةَ مِنْ كُلِّ وَرْطَةٍ وَالْمَخْرَجَ مِنْ
نافرمانیهایت و داخل شدن در هر چه تو را خوشنود سازد و رهایی از هر ورطه و گرداب و درآمدن از

كُلِّ كَبيرَةٍ اَتي بِها مِنّي عَمْدٌ اَوْ زَلَّ بِها مِنّي خَطَاٌ اَوْ خَطَرَ بِها عَلَيَّ خَطَراتُ
گناه بزرگی که از روی عمد از من سرزده و یا خطایی مرا بدان لغزانده یا به دلم انداخته آنرا وسوسه های

الشَّيْطانِ اَسْئَلُكَ خَوْفاً تُوقِفُني بِهِ عَلي حُدُودِ رِضاكَ وَ تَشَعَّبَ بِهِ عَنّي كُلُّ
شیطان از تو خواهم ترسی که نگاه داری مرا بوسیله آن بر مرزهای خوشنودیت و پراکنده سازی بدان وسیله از من هر

شَهْوَةٍ خَطَرَ بِها هَوايَ وَاسْتُزِلَّ بِها رَاْيي لِيُجاوِزَ حَدَّ حَلالِكَ اَسْئَلُكَ اَللّهُمَّ
خواهش نفسانی که به خاطرم اندازد هوای نفس و راءی من بلغزد تا از مرز حلال تو تجاوز کند از تو خواهم خدایا که مرا

الْاَخْذَ بِاَحْسَنِ ما تَعْلَمُ وَ تَرْكِ سَيِّئِ كُلِّ ما تَعْلَمُ ، اَوْ اُخْطِئَ مِنْ حَيْثُ لا اَعْلَم اَوْمِنْ حَيْثُ اَعْلَمُ
به بهترین چیزی که از من می دانی بگیری و واگذاری آن بدیها را که می دانی یا خطایی که کرده ام چه ندانسته انجام داده ام و چه دانسته

اَسْئَلُكَ السَّعَةَ فِي الرِّزْقِ وَالزُّهْدَ فِي الْكَفافِ وَالْمَخْرَجَ بِالْبَيانِ مِنْ كُلِّ شُبْهَةٍ
از تو خواهم فراخی در روزی و قناعت به همان مقدار کفایت و بیرون آمدن با روشنی و بصیرت از هر شبهه

وَالصَّوابَ في كُلِّ حُجَّةٍ وَالصِّدْقَ في جَميعِ الْمَواطِنِ وَ اِنْصافِ النّاسِ مِنْ
و درستی در هر دلیل و راستی در تمام جاها و انصاف دادن به مردم از

نَفْسي فيما عَلَيَّ وَلِيَ وَالتَّذَلُّلَ في اِعْطاءِ النَّصَفِ مِنْ جَميعِ مَواطِنِ
خودم در آنچه به زیان و سود من است و رام بودن در دادن انصاف در تمام موارد

السَّخَطِ وَ الرِّضا وَ تَرْكَ قَليلِ الْبَغْيِ وَ كَثيرِهِ فِي الْقَوْلِ مِنّي وَالْفِعْلِ وَ تَمامَ
خشم و رضا و ترک کردن ستم کمش و زیادش در گفتار و کردار و کامل کردن

نِعَمِكَ في جَميعِ الْاَشْيآءِ وَ الشُّكْرَ لَكَ عَلَيْها لِكَيْ تَرْضا وَ بَعْدَ الرِّضا وَ
نعمتت را در همه چیزها و سپاسگزاریت در برابر آنها تا حدی که خوشنود شوی و پس از خوشنودی و

اَسْئَلُكَ الْخِيَرَةَ في كُلِّ ما يَكُونُ فيهِ الْخِيَرَةُ بِمَيْسُورِ الْاُمُورِ كُلِّها لا
از تو خواهم خیر و خوبی در هر چیزی که در آن خیری باشد به کارهای آسان نه

بِمَعْسُورِها يا كَريمُ يا كَريمُ يا كَريمُ وَافْتَحْ لي بابَ الْاَمْرِ الَّذي فيهِ الْعافِيَةُ
به دشوارش ای بزرگوار ... و بگشا برایم درب آن کاری را که در آن تندرستی

وَالْفَرَجُ وَافْتَحْ لي بابَهُ وَ يَسِّرْلي مَخْرَجَهُ وَ مَنْ قَدَّرْتَ لَهُ عَلَيَّ مَقْدُورَةً مِنْ
و گشایش باشد و بگشا برایم درش را و آسان گردان برایم بیرون آمدنش را و هر که را مقدر کرده ای که بر من قدرتی داشته باشد از

خَلْقِكَ فَخُذْ عَنّي بِسَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ لِسانِهِ وَ يَدِهِ وَ خُذْهُ عَنْ يَمينِهِ وَ عَنْ
خلقت پس برگیر از من گوشش و چشمش و زبانش و دستش را و برگیر او را از راستش و از

يَسارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ مِنْ قُدّامِهِ وَامْنَعْهُ اَنْ يَصِلَ اِلَيَّ بِسُوَّءٍ عَزَّ جارُكَ وَ جَلَّ
چپش و از پشت سرش و از پیش رویش و جلوگیریش کن از اینکه بدی او به من برسد عزیز است پناهنده ات و برجسته است

ثَنآءُ وَجْهِكَ وَ لا اِلهَ غَيْرُكَ اَنْتَ رَبّي وَ اَنا عَبْدُكَ اَللّهُمَّ اَنْتَ رَجآئي في كُلِّ
ثنای ذاتت معبودی جز تو نیست تویی پروردگار من و من بنده توام خدایا تویی امید من در هر

كُرْبَةٍ وَ اَنْتَ ثَقِتي في كُلِّ شِدَّةٍ وَ اَنْتَ لي في كُلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بي ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ فَكَمْ
گرفتاری و تویی محل اعتمادم در هر سختی و تو برای من در هر پیش آمدی که به من وارد آید پشت و ذخیره ای چه بسیار

مِنْ كَرْبٍ يَضْعُفُ عَنْهُ الْفُؤادُ وَ تَقِلُّ فيهِ الحيلَةُ وَ يَشْمَتُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تُعْيي فيهِ
گرفتاری که ناتوان آمد از آن دل و کم شد در آن چاره و شماتت کرد بدان دشمن و درمانده شد از آن

الْاُمُورُ اَنْزَلْتُهُ بِكَ وَ شَكَوْتُهُ اِلَيْكَ راغِباً اِلَيْكَ فيهِ عَمَّنْ سِواكَ قَدْ فَرَّجْتَهُ وَ
وسایل و من به درگاهت آوردم و شکوه اش به تو کردم و رو گردانم در آن از غیر تو و تو آنرا از من دور کردی و

كَفَيْتَهُ فَاَنْتَ وَليُّ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ صاحِبُ كُلِّ حاجَةٍ وَ مُنْتَهي كُلِّ رَغْبَةٍ فَلَكَ
کفایت فرمودی پس تویی سرپرست هر نعمت و صاحب هر حاجت و سرحد هر اشتیاق و تو را

الْحَمْدُ كَثيراً وَ لَكَ الْمَنُّ فاضِلاً
حمد بسیار و تو راست منتی فزون

بيست و نهم به سند معتبر روايت شده كه حضرت صادق عليه السلام اين دعا را به ابو بصير ياد داد كه بخواند:

اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ قَوْلَ التّوّابينَ وَ
خدایا از تو خواهم گفتار توبه کنندگان و

عَمَلَهُمْ وَ نُورَ الْاَنْبِياَّءِ وَ صِدْقَهُمْ وَ نَجاةَ الْمُجاهِدينَ وَ ثَوابَهُمْ وَ شُكْرَ
کردارشان را و روشنی پیمبران و راستگوییشان را و نجات جهاد کنندگان و پاداش نیک آنها را و سپاسگزاری

الْمُصْطَفَيْنَ وَ نَصيحَتَهُمْ وَ عَمَلَ الذّاكِرينَ وَ يَقينَهُمْ وَ ايمانَ الْعُلَمآءِ وَفِقْهَهُمْ
برگزیدگان و خیرخواهیشان را و کردار یادکنندگان تو و یقینشان را و ایمان مردمان دانشمند و فهم آنها را

وَ تَعَبُّدَ الخاشِعينَ وَ تَواضُعَهُمْ وَ حُكْمَ الْفُقَهآءِ وَ سيرَتَهُمْ وَ خَشْيَةَ الْمُتَّقينَ وَ
و عبادت خاشعان و فروتنیشان را و فرزانگی مردمان فقیه و راه و روششان را و ترس پرهیزکاران و

رَغْبَتَهُمْ وَ تَصْديقَ الْمُؤْمِنينَ وَ تَوَكُّلَهُمْ وَ رَجآءَ الْمُحْسِنينَ وَ بِرَّهُمْ اَللّهُمَّ اِنّي
شوقشان را و ایمان قلبی مومنان و توکل آنها را و امیدواری نیکوکاران و نیکوکاریشان را خدایا من از

اَسْئَلُكَ ثَوابَ الشّاكِرينَ وَ مَنْزِلَةَ الْمُقَرَّبينَ وَ مُرافَقَةَ النَّبِيّينَ اَللّهُمَّ اِنّي
تو خواهم پاداش نیک سپاسگزاران را و منزلت و مقام مقربان را و رفاقت با پیمبران خدایا از

اَسْئَلُكَ خَوْفَ الْعامِلينَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخاَّئِفينَ مِنْكَ وَ خُشُوعَ الْعابِدينَ لَكَ وَ
تو درخواست کنم ترس کار کنندگان برای تو و عمل ترسناکان از تو و خشوع عبادت کنندگانت را و

يقينَ الْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ وَ تَوَكُّلَ الْمُؤْمِنينَ بِكَ اَللّهُمَّ اِنَّكَ بِحاجَتي عالِمٌ غَيْرُ
یقین توکل کنندگان بر تو و توکل مومنان به تو خدایا تو به حاجت من دانایی بی آنکه به تو

مُعَلَّمٍ وَ اَنْتَ لَها واسِعٌ غَيْرُ مُتَكَّلِفٍ وَ اَنْتَ الَّذي لايُحْفيكَ سائِلٌ وَلايَنْقُصُكَ
یاد دهند و تو به برآوردنش توانایی بی آنکه به رنج درافتی و تویی که درمانده ات نکند خواهنده و کم و کاستت نکند

نائِلٌ وَلا يَبْلُغُ مِدْحَتَكَ قَوْلُ قائِلٍ اَنْتَ كَما تَقُولُ وَ فَوْقَ ما نَقُولُ اَللّهُمَّ اجْعَلْ
عطا و بخشش و به مدحت تو نرسد گفتار گوینده و تو چنانی که گویی برتر از آنی که ما گوییم خدایا قرار ده

لي فَرَجَاً قَريباً وَ اَجْراً عَظيماً وَ سَتْراً جَميلاً اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّي عَلي ظُلْمي
برایم گشایشی نزدیک و پاداشی بزرگ و پوششی زیبا خدایا تو می دانی که من با اینکه بر خود ستم کردم

لِنَفْسي وَاِسْرافي عَلَيْها لَمْ اَتّخِذْ لَكَ ضِدّاً وَلا نِدّاً وَلا صاحِبَةً وَلا وَلَداً يا مَنْ
و زیاده روی کردم ولی دشمن و شریکی برایت نگرفته ام و نه همسر و نه فرزندی ای که

لا تُغَلِّطُهُ الْمَساَّئِلُ وَيا مَنْ لايَشْغَلُهُ شَيْءٌ عَنْ شَيْءٍ وَلاسَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ
به غلط نیندازد او را درخواستها و ای که سرگرمش نکند چیزی از چیز دیگر و نه شنیدنی از شنیدن دیگر

وَلابَصَرٌ عَنْ بَصَرٍ وَلايُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّين اَسْئَلُكَ اَنْ تُفَرِّجَ عَنّي في
و نه دیدنی از دیدن دیگر و ای که به ستوهش نیاورد اصرار اصرارکننده از تو خواهم که بگشایی از من در

ساعَتي هذِهِ مِنْ حَيْثُ اَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَيْثُ لا اَحْتَسِبُ اِنَّكَ تُحْييِ الْعِظامَ وَ
این ساعت از جایی که گمان دارم و از جایی که گمان ندارم تو زنده کنی استخوانهای پوسیده را و

هِيَ رَميمٌ اِنَّكَ عَلي كُلِّشَيْءٍ قَديرٌ يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْري فَلَمْ يَحْرِمْني وَ
تو بر هر چیز توانایی ای که کم شد برای او سپاسگزاری من و با این حال محرومم نکنی و

عَظُمَتْ خَطيئَتي فَلَمْ يَفْضَحْني وَ رَاني عَلَي المَعاصي فَلَمْ يَجْبَهْني وَ خَلَقَني
بزرگ شد خطایم ولی رسوایم نکنی و دیدی مرا بر گناهان و برویم نیاوردی و مرا آفریدی

لِلَّذي خَلَقَني لَهُ فَصَنَعْتُ غَيْرَ الَّذي خَلَقَني لَهُ فَنِعْمَ الْمَوْلي اَنْتَ يا سَيِّدي وَ
برای آنچه آفریدی ولی من برای چیز دیگری کار کردم چه نیکو سرپرستی هستی تو ای آقای من و

بِئْسَ الْعَبْدُ اَنَا وَجَدْتَني وَ نِعْمَ الطّالِبُ اَنْتَ رَبّي وَ بِئسَ
چه بد بنده ای یافتی مرا و تو نیکو خواستاری ای پروردگار من ولی به بد

الْمَطْلُوبُ اَلْفَيْتَني عَبْدُكَ ابْنُ عَبْدِكَ ابْنُ اَمَتِكَ بَيْنَ
خواسته ای برخوردی بنده ات و فرزند بنده و فرزند کنیزت در پیش

يَدَيْكَ ما شِئْتَ صَنَعْتَ بي اَللّهُمَّ هَدَاَتِ الْاَصْواتُ وَ سَكَنَتِ
روی تو است هر چه خواهی درباره ام انجام دهی خدایا آوازها خاموش گشته

الحَرَكاتُ وَ خَلا كُلُّ حَبيبٍ بِحَبيبِهِ وَ خَلَوْتُ بِكَ اَنْتَ الْمَحْبُوبُ اِلَيَّ فَاجْعَلْ
و جنبشها آرام شده و هر دوستی با دوست خود خلوت کرده و من نیز با تو خلوت کرده ام که تویی دوست من پس نتیجه

خَلْوَتي مِنْكَ اللَّيْلَةَ الْعِتْقَ مِنَ النّارِ يا مَنْ لَيْسَتْ لِعالِمٍ فَوْقَهُ صِفَةٌ يا مَنْ لَيْسَ
این خلوت کردنم را در این شب
آزادی از آتش برایم مقرر دار ای که نیست برای هیچ دانشمندی برتر از او وصفی و ای که نیست

لِمَخْلُوقٍ دُونَهُ مَنْعَةٌ يا اَوَّلُ قَبْلَ كُلِّشَيْءٍ وَ يا آخِراً بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ يا مَنْ لَيْسَ
برای هیچ مخلوقی در برابر او مانع و نیرویی ای نخست پیش از هر چیز و ای آخر پس از هر چیز ای که نیست

لَهُ عُنْصُرٌ وَ يا مَنْ لَيْسَ لاِخِرهِ فَنآءٌ وَ يا اَكْمَلَ مَنْعُوتٍ وَ يا اَسْمَحَ الْمُعْطينَ وَ
برای او عنصری و ای که نیست برای پایانش فنا ونیستی و ای کاملترین توصیف شدگان و ای بخشاینده ترین عطاکنندگان و

يا مَنْ يَفْقَهُ بِكُلِّ لُغَةٍ يُدْعي بِها وَ يا مَنْ عَفْوُهُ قَديمٌ وَ بَطْشُهُ شَديدٌ وَ مُلْكُهُ
ای که می فهمد به هر زبانی که او را بدان خوانند ای که گذشتش دیرینه و حمله اش سخت و فرمانرواییش

مُسْتَقيمٌ اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي شافَهْتَ بِهِ مُوسي يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ يا
پایدار است از تو خواهم به آن نامت که بی واسطه سخن گفتی بدان با موسی ای خدا ای بخشاینده ای مهربان ای

لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللّهُمَّ اَنْتَ الصَّمَدُ اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ
که معبودی جز تو نیست خدایا تویی بی نیاز از تو خواهم که درود فرستی بر محمّد و آل محمّد و

اَنْ تُدْخِلَنيِ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ
مرا به رحمت خود داخل بهشت گردانی

دعاء از امام رضاعليه السلام سي ام از يونس روايت است كه به حضرت امام رضاعليه السلام عرض كردم مرا تعليم فرما دعاي كوچكي فرمود بگو:

يا مَنْ دَلَّني عَلي نَفْسِهِ وَ ذَلَّلَ
ای که راهنمایی کرد مرا بر

قَلْبي بِتَصْدِيقِهِ اَسْئَلُكَ الْاَمْنَ وَ الاْيمانَ
خودش وبا تصدیق کردن به خود دلم را رام کرد از تو امنیت و ایمان خواهم
بدون ترجمه بزرگتر کوچکتر 
مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1719 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1720 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1721 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1722 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1723 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1724 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1725 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1726 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1727






جستجو دعای قبل دعای بعد 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,217,430