1 صفر المظفر
کشته شدن صاحبالزّنج و پایان یافتن فتنه زنگیان (270 ق)
در عصر خلافت مهتدیعباسی )چهاردهمین خلیفه عباسیان( شورشی در جنوب عراق آغاز گردید و رهبری آن را مردی به نام صاحبالزّنج بر عهده داشت و پیروزیهای بزرگی به دست آورد و پس از پیروزی، در نزدیکی شهر بصره، شهر جدیدی به نام "مختاره" برای خود و سپاهیان خویش بنا نمود.
صاحبالزّنج و سپاهیان او پس از سالها نبرد و کشتار مردم و تاراج اموال آنان، به سوی عافیتطلبی و ایجاد رفاه و زندگی اشرافی روی آوردند.
برای خویش ساختمانهای مجلل و برج و باروهایی بنا نمودند و خدمتکارانی از مردان و زنان بینوا را در استخدام خود گرفته و برای اشباع شهوات نفسانی خود، اقدام به هر عملی میکردند.
اینگونه رویکردها در یک اجتماع یا جمعیتی، موجب رقابت و حسادت افراد شده و یکپارچگی آنان را به فروپاشی تبدیل میکند و به تدریج آنان را به اضمحلال و نابودی میرساند.
در این واقعه نیز آفت دنیاطلبی، دامن سپاهیان صاحبالزّنج را گرفت و آنان را به رقابت، حِقد، کینه و حسادت وادار ساخت و سرانجام برای از میان بردن رقیبان خود، دست به هر عملی زده تا خود میداندار و صاحب اختیار باشند.
این امر موجب ضعف و سستی سپاهیان صاحبالزّنج و تقویت سپاه خلیفه گردید.
موفق عباسی، به فرمان برادرش خلیفه معتمد عباسی که برای پایان دادن غائله صاحبالزّنج عزم خویش را جزم کرده بود، چند سالی درگیر این ماجرا بود.
وی سرانجام با تدابیری کارآمد، صحنه را بر صاحبالزّنج تنگ کرد.
او شهرهایی که در تصرف عاملان صاحبالزّنج بود، یکی پس از دیگری تصرف کرد و آنان را وادار به عقبنشینی به مختاره نمود.
هم چنین شهر بصره را با تلفات و خسارات فراوان به دست آورد و صاحبالزّنج و سپاهیانش را در مختاره، در محاصره خویش قرارداد.
وی پس از مدتها محاصره شهر مختاره، بر این شهر هجوم آورد و سد مدافعان را شکست و وارد این شهر نظامی گردید.
در داخل و خارج شهر مختاره به نبرد با سپاهیان صاحبالزّنج پرداخت و تعداد زیادی از آنان را از پای درآورد.
در 27 محرم سال 270، جنگ طرفین شدت گرفت ولی سپاهیان صاحبالزّنج، هرچه میگذشت ناتوانتر میشدند و در نتیجه متحمل شکست سنگین و سخت شدند و شهر مختاره به تصرف موفق درآمد.
علاوه بر کشته شدن تعداد بیشمار و فرار گروهی فراوان، تعداد پنجاههزار تن از سپاهیان صاحبالزّنج به اسارت نیروهای موفق درآمدند.
به هر تقدیر، صاحبالزّنج پس از چهارده سال و چهارده ماه، تاخت و تاز و حکومت کردن بر بخشی از جنوبغربی ایران و جنوبشرقی عراق، در اول صفر سال 270 قمری به دست سپاهیان موفق عباسی کشتهشد و با کشتهشدن وی، پرونده این شورش بزرگ نیز بسته گردید.
(4)
اما درباره انتساب صاحبالزّنج به اهلبیت)ع( و علوی دانستن وی که در برخی از کتب تاریخی )به ویژه در منابع اهل سنّت( آمدهاست، تردیدی در باطل بودن اینگونه ادعاها نیست.
چون قیام زنگیان در عصر امام یازدهم حضرت امام حسنعسگری)ع( به وقوع پیوست و آن حضرت که امام شیعیان و بزرگ علویان بود، هنگامی که شنید برخی از مردم وی را علوی میدانند، به صراحت بیان کرد که وی از اهلبیت)ع( نیست.
از محمد بن صالح خثعمی روایت شدهاست: تصمیم گرفته بودم از امام عسگری)ع( چند چیزی را بپرسم و پاسخ شرعی آنها را به دست آورم.
پرسشهایم را نوشتم و نامه را برای امام)ع( فرستادم ولیکن با این که در نظر داشتم درباره صاحبالزّنج هم به پرسم، غفلت کرده و این موضوع از یادم رفته بود.
ولی هنگامی که امام)ع( پاسخ نامهام را داد و نامه را گشودم و پاسخهایم را گرفتم، با شگفتی مشاهده کردم که امام)ع( نوشت: و صاحبالزّنج لیس منّا اهلالبیت(ع).
(2)
علامه مجلسی درباره صاحبالزّنج مینویسد: و کان منفیاً عنهم)ع( نسباً و مذهباً و عملاً.
یعنی: صاحبالزّنج از جهت نسب، مذهب و کردار، هیچ گونه رابطهای با اهلبیت)ع( نداشت و امام)ع( وی را به طور کلی، نفی کرده بود.
(3)
1- نک: تاریخ ابنخلدون، ج2، از صفحه 467 تا 510 و تاریخ الخلفاء (سیوطی)، ج1، ص 363
2- بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج66، ص 197
3- همان