همزمان با روی کار آمدن جانز مونْروئه پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، این کشور، خود را از جانب روسیه در خطر میدید و از اتحاد دولتهای غربی با روسیه تزاری وحشت داشت.
نگرانی دیگر امریکا در این زمان، ترس از عواقب اوضاع آشفته و هرج و مرج مکزیک در جنوب امریکا بود.
در همین اوضاع، مونْروئه در پیام سالانه خود در دوم دسامبر 1823م، خواهان عدم دخالت کشورهای اروپایی در منطقه گردید.
این پیام که بعدها به دکترین مونروئه شهرت یافت در ظاهر برای حفظ استقلال کشورهای قاره امریکا عنوان گردید اما در حقیقت دکترین مونروئه آغاز سیاستهای استعماری امریکا بر کشورهای امریکای مرکزی و جنوبی و تلاش برای مشروعیت بخشیدن به قیمومیت کاخ سفید بر این کشورها بود.
امروزه دکترین مونروئه، پس از حدود دو قرن هنوز نزد سیاستمداران کاخ سفید دارای اعتبار است.
با این حال طی نیم قرن اخیر، ابتدا جنبشها و انقلابهای سوسیالیستی کوبا و سپس چند کشور دیگر، این منطقه را از ایالات متحده دور ساخت.
طی دهه اخیر به رغم فروپاشی شوروی سابق، کشورهایی مانند کوبا، ونزوئلا، برزیل و تعداد دیگری از این کشورها، ضمن هسموئی با جمهوری اسلامی ایران به ویژه در سیاستهای جهانی کوشیدهاند اعتبار دکترین مونروئه را در عمل با مشکل مواجه کنند.