عنوان : اهميت نقش دانشگاه در استقلال و يا وابستگي كشور
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : صبح 23 خرداد 1360
تاریخ قمری : 10 شعبان 1401
مناسبت : سالروز تاسيس ستاد انقلاب فرهنگي
جلد : 14
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اهميت نقش دانشگاه در كشور
من با اينكه در روز شنبه بناي صحبت نداشته ام ، لكن براي اينكه آقايان دانشگاهي هستند و دنبال مسائل دانشگاهي و انقلاب فرهنگي صحبت كردند، من هم به سهم خودم چند كلمه اي عرض كنم .
بالاتر چيزي كه دشمنهاي كشورهاي مستضعف و كشورهاي اسلامي از طرف مخالفين با بشريت انگشت رويش گذاشتند، دانشگاه است ؛ براي اينكه آنها خوب مي دانند كه اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، يعني همه كشور در خدمت آنهاست .دانشگاه است كه اداره امور كشور را مي كند و دانشگاه است كه تربيت نسل آينده وحاضر را مي كند. و چنانچه دانشگاه در اختيار چپاولگرهاي شرق و غرب باشد، كشور دراختيار آنهاست . آن قدري كه دانشگاه هدف بوده است ؛ جاهاي ديگر نبوده است .روحانيت هم پهلوي دانشگاه هست . و آنها دانشگاهيها را با آن تربيت شرقي يا غربي وارد در صحنه مي خواستند بكنند. و روحانيون را، از باب اينكه آنها را تحت كنترل خودشان بياورند، مايوس بودند؛ مي خواستند كه از صحنه خارج كنند. آنها دانشگاه نمي خواستند و دانشگاههاي علوم قديمه هم نمي خواستند. آنها سعي كردند كه اين دوقشر را و اين دو دانشگاه را، كه تمام مقدرات كشور مي تواند در دست آنها باشد، يكي راتربيت خارجي و شرقي و غربي بكنند و به صحنه بياورند و يكي ديگر را ، كه تربيتش دردست آنها نبود و هزار سال هم نتوانستند در آن رخنه كنند، مي خواستند كه از صحنه خارج كنند. چه بكنند كه از صحنه خارج كنند و اينها را هم در اختيار خودشان داشته باشند؟ يكي از كارهاي مهم ، بدبين كردن دانشگاهيها [نسبت ] به روحانيت بود؛ بدبين كردن روحانيت به دانشگاه . در طول اين مدتهاي طولاني ، سعي كردند در اينكه بين اين دو قشر اختلاف ايجاد كنند، شكاف ايجاد كنند، بلكه اينها را باهم دشمن كنند. اگر در بين دانشگاه مي رفتيم ، اسم "آخوند" در آنجا مطابق با يك ماده مخدر بود! اگر در بين طلاب علوم دينيه هم مي رفتيم ، "دانشگاهي " مطابق با بي ديني بود! اينها را به جان هم مي انداختند و از هم جدا مي كردند تا اينكه آن استفاده هايي كه بايد بكنند، بكنند.بي خود نيست كه ظرف اين پنجاه سالي كه اينها روي كار بودند، نگذاشتند يك دانشگاهي كه مربوط به خود كشور باشد، يك دانشگاهي كه براي مصالح خود كشورتحصيل كند و براي مصالح خود كشور آدم و دانشمند بيرون بدهد، [ايجاد شود. ]نمي گويم به طور كلي موفق شدند، لكن آنها در صدد بودند كه بتدريج ، به طور كلي موفق بشوند كه هرچه از دانشگاه بيرون بيايد قبله او شرق يا غرب باشد. وقتي كه دانشگاه به اين صورت در آمد و روحاني هم از دانشگاه منعزل شد و ارتباطش قطع شد، آنها مقدرات همه كشور را در دست خود دارند.
اهميت و لزوم انقلاب فرهنگي در دانشگاهها
همان طور كه آنها انگشت روي دانشگاه مي گذاشتند و با تمام قدرت دنبال اين بودندكه دانشگاه را به دست خودشان بياورند و اشخاصي كه جبهه و وجهه شان رو به شرق وبيشتر رو به غرب است [در] دانشگاه آن طور به دست بياورند و تربيت دانشگاهيها راآن طور بكنند و قشر روحانيت را هم كنار بگذارند، آنها را بي خاصيت كنند و اينها راخاصيت شرقي يا غربي بدهند، همان طور هم ماها و اين انقلاب انگشت را روي همان نقطه حساس گذاشت . در راس مسائل ، "انقلاب فرهنگي " و دانشگاهي برنامه بود؛ يعني ،همان كه آنها در ظرف پنجاه سال مي خواستند عمل كنند. بعد از انقلاب هم آنهايي كه بهكشور خودشان علاقه داشتند و به اسلام علاقه داشتند، آنها هم انگشت را روي همان نقطه حساس گذاشتند و انقلاب فرهنگي و انقلاب دانشگاهي را خواستند. و شما ديديدكه از همان روز اول ، آنهايي كه قبله شان يا مسكو بود و يا امريكا، شروع به مخالفت كردند؛ اين را يك عمل ارتجاعي حساب كردند. آن وقت تهمتها هم زدند كه اينهامي خواهند اصلا علمي توي كار نباشد و تخصصي توي كار نباشد و لابد اينها مي خواهندتيمم و وضو را در دانشگاه ياد اينها بدهند! غافل از اينكه اين تبليغات اگر سابق عمل خودش را زياد انجام داد، بعد از انقلاب و بيدار شدن قشرهاي ميليوني ايران ، اين حرفهاديگر در آنها اثر ندارد. آنها مي دانند كه شما وقتي مي گوييد "مرتجع " مقصودتان اين است كه بگذاريد ما دستمان باز باشد تا اينكه "مترقي " باشيم و مملكت خودمان را درآغوش غرب بكشيم كه مترقي است ! و يا در آغوش شرق و بلوك كمونيستي كه آنها هم مترقي هستند! مقصود از "مرتجعين " مسلمانها و علاقه مندهاي به اسلام و علاقه مندهاي به كشور بود و مقصود از "مترقي " آنها بودند كه مي خواستند و مي خواهند كشور را به طرف شرق و غرب بكشند و راهي جز كشاندن دانشگاه به طرف شرق يا طرف غرب نداشتند.
اهداف و مقاصد شوم در مخالفت با انقلاب فرهنگي
از آن روز اولي كه صحبت "انقلاب فرهنگي " پيش آمد، مخالفتها شروع شد. اگر شماگروههايي [را] كه مخالفت كردند با اين مسائل و اشخاصي [را] كه سينه زدند براي بازشدن دانشگاه قبل از اصلاح مشاهده كنيد، مي بينيد كه اينها همه پاي بيرق غرب و شرق سينه مي زنند. شما توجه داشته ايد و داريد كه از همان اول انقلاب ، قدم به قدم طوايفي وقلمهايي و زبانهايي بر ضد اين انقلاب به كار افتادند؛ و هر قدمي كه انقلاب خواست براي اصلاح بردارد، آنها مخالفت كردند. اگر صحبت دانشگاه آمد، همانهايي كه دانشگاه رامركز فساد قرار داده بودند و همانهايي كه قبله آنها غرب يا شرق بود، با اصلاح دانشگاه مخالف بودند. آنها خوف اين را داشتند كه مبادا دانشگاه يك دانشگاه اسلامي بشود تااينكه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه كوتاه بشود؛ يعني ، از كشور كوتاه بشود. آنهايي كه مي خواهند و مي خواستند كه دست شرق يا غرب باز باشد و مصلحت شخصي خودشان را در اين امر مي دانستند، كوشش كردند كه با قلم و زبان محكوم كنند اصلاح وانقلاب دانشگاه را. و شما اگر توجه كنيد كه چه گروههايي مخالفت با اين امر كردند و بازهم مي كنند و باز هم اصرار دارند به اينكه دانشگاه به همان ترتيبي كه سابق بود باز بشود،مي فهميد روش اين اشخاص چه روشي است . ما از مسائلي كه در كشور طرح مي شوداشخاصي كه آن مسائل را طرح مي كنند مي شناسيم .
آنهايي كه با انقلاب "فرهنگي " مخالف بودند با اسم اينكه دانشگاه را مي خواهنداينها اصلش ببندند و اينها نمي خواهند كه دانشگاه در كار باشد، مشغول به تبليغات شدند.يك دسته از آنها همانها بودند كه دانشگاه را سنگر قرار داده بودند و اتاق جنگ دردانشگاه - به طوري كه گفته مي شود - ايجاد كرده بودند! و يك دسته از آن غربزده هايي كه به خيال خودشان ، اسلامي شدن دانشگاه و اسلامي شدن جوانهاي ما و اسلامي شدن دانشمندان ما با مقاصدشان مخالف بود اينها را طرد به "ارتجاع " كردند. "مرتجعين "،يعني آنهايي كه نمي خواهند طرف شرق بروند كه مركز تمدن است - به اصطلاح آنها - ونمي خواهند طرف غرب بروند! كه آنها طرف شرق و غرب هر دو را بهتر مي دانستند ازاسلام . آنها مي خواهند اسلام نباشد، هرچه مي خواهد باشد. آنها مي خواهند كه تربيتهاي اسلامي در دانشگاهها نباشد، ديگر هرچه باشد مانعي ندارد. آنها مي خواهند كه دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشد؛ براي اينكه اين ارتباط موجب اسلامي شدن دانشگاه مي شودو اين ارتباط اسباب اين مي شود كه آن بدبيني هايي كه در طول مدت زياد بين دانشگاه وطلاب علوم ديني حاصل شده بود از بين برود. وقتي اين بدبيني ها از بين رفت و دانشگاه در كنار فيضيه مشغول به فعاليت شدند، دست اينهايي كه قبله شان شرق يا قبله شان غرب است ، كوتاه مي شود. و لهذا، با تمام قوا، كوشش مي كنند و مي كردند كه اين دو قشر را ازهم جدا كنند و بدبين كنند. وقتي اين دو قشر از هم جدا شد و بدبين شدند به هم ، آنهاكارهاي خودشان را هر طوري كه مي خواهند، انجام بدهند. الان هم دست بر نداشته انداز اين مطلبي كه مقصود اصلي آنهاست . الان هم آن قشري كه مي خواهد بدون اينكهيك ترتيب صحيحي در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طوري كه هست باز بشودو هر طوري كه مي خواهد، باشد؛ همان مسائل سابق پيش بيايد؛ مردمي هستند كه خودشان را در مقابل غرب يا در مقابل شرق باخته اند؛ ملت خودشان را مي خواهند يافداي بلوك شرقي بكنند يا فداي بلوك غربي .
لزوم توجه و بيداري دانشجويان
و بايد دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به اين نقشه ها. و جوانهاي عزيزدانشگاهي ما توجه داشته باشند به اين مسائل ؛ كه از دانشگاه است كه مي شود يك ملتي اصلاح بشود و از دانشگاه است كه مي تواند يك ملتي به تباهي كشيده بشود. اين دانشگاه و تربيت دانشگاهي است كه جوانهاي ما را يا طرف غرب مي كشد يا طرف شرق مي كشدو آنها را از خودشان تهي مي كند و وجهه آنها را متوجه به غرب و شرق [مي ]كند تا اينكه يا شرق غلبه كند و تمام جهات ايران را و شرق را و تمام بلاد مسلمين را از بين ببرد ياغرب غلبه كند و همه فرهنگ و چيزهاي ديگري را از ما بگيرند و به جاي آن ، يك مغزشرقي يا يك مغز غربي بنشانند و ملت ما را به تباهي بكشند.
لكن بحمدالله ، ملت ما بيدار شده است و ملت ما اجازه اين اموري كه به نفع شرق است يا به نفع غرب است نمي دهد. و ملت ما توجه پيدا كرده است به اينكه از دانشگاه است كه مي تواند يك كشوري كشور مستقل باشد؛ و از دانشگاه است كه مي تواند يك كشوري كشور وابسته باشد.
البته بايد آقايان دانشجويان و علماي دانشمند دست به هم بدهند و هرچه زودتردانشگاهها را به طريقه اسلامي ، به طريقه ملي ، دانشگاهي كه مال خود ملت باشد،دانشگاهي كه مال خود ملت اسلامي باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصي كه مي خواهند اين دانشگاه را به طرف شرق بكشند يا به طرف غرب بكشند كوتاه كنند ومقدرات دانشگاه را معلمين و اساتيد اسلامي به دست بگيرند و دانشگاه يك دانشگاه ملي براي ملت باشد، نه اينكه زحمت را ملت بكشد و خرج دانشگاهها را ملت به عهدهبگيرد و يك دانشگاهي باشد كه اشخاصي كه از او بيرون مي آيند يا قبله شان شرق باشد ياقبله شان غرب باشد. بايد دانشگاه باز بشود، لكن با آن وضعي كه تربيتهاي اسلامي و ملي و انساني باشد. اين طور نباشد كه ما فقط مي خواهيم باز باشد. باز بود، پنجاه سال هم بازبود. چه اشخاصي را بيرون داد؟ همان اشخاصي را كه ملت را به تباهي كشاندند و الان هم دست از سر اين ملت بر نمي دارند. ما مي خواهيم كه دانشگاهي باشد كه ملت ما را مستقل و غير وابسته به شرق و غرب درست بكند؛ نه ملت را به طرف شرق بكشد، نه ملت را به طرف غرب بكشد؛ يك ملتي مستقل ، با فكر مستقل ، با دانشگاه مستقل ؛ كه با استقلال دانشگاه كشور مستقل مي شود؛ يك دانشگاهي كه با فيضيه دست به دست هم بدهند وشرق و غرب را كنار بزنند و خودشان براي مصالح كشور خودشان و براي مصالح اسلام عزيز خودشان عمل بكنند و نونهالان عزيز ما را طوري بار بياورند كه نه قبله آنها مسكوباشد و نه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن ؛ قبله آنها كعبه باشد؛ توجه به خداي تبارك و تعالي باشد و اسلام را در آغوش بگيرند، كه استقلال آنها، عزت آنها در سايه اسلام است .
استقلال كشور در گرو استقلال مراكز فرهنگي
و اسلام براي علم آن قدر اجر قائل است كه شايد ديگر مسالك آن قدر قائل نباشند.اسلام دانشمندها را آن قدر ارج مي گذارد كه شايد ساير مسالك آن طور نباشد. دراسلام ، دانش بزرگترين چيز است ، لكن نه دانش آن طوري كه ما را به تباهي بكشد، نه دانشمندان آن طوري كه ملت ما را به آغوش غرب يا شرق ببرد. اسلام كوشش دارد كه علم را در مغزهاي مستقل ، در مغزهايي كه به طرف شرق و غرب نيستند، در مغزهايي كه به اسلام فكر مي كنند، بار بياورد. و اين استقلال است كه مي تواند كشور ما را مستقل كند.استقلال كشور ما منوط به استقلال همين دانشگاهها و فيضيه هاست . دانشگاه و فيضيه دست به دست هم بدهند و استقلال كشور خودشان را حفظ كنند. و اميد خودشان را ازغير دانشگاه اسلامي و غير فيضيه اسلامي ، اميد خودشان را از ديگران ببرند. اعتناي بهاين نكنند كه مثلا [مي گويند] دانشگاهي با آخوند چرا باهم پيوند مي كنند. آنها از سايه آخوند هم مي ترسند! آنها برنامه شان اين است كه دانشگاه را از فيضيه جدا كنند.
در سالهاي طولاني ، بناي آنها اين بود كه اين دو قشر را، كه سعادت يك ملت وعظمت يك ملت و استقلال يك ملت بسته به اين دو قشر است - قشر روحاني و قشردانشگاهي اينها مغز متفكر يك ملت هستند - كوشش كردند كه اين دو قشر را از هم جداكنند، كه با هم دشمن كنند. و ما ديديم و شما ديديد كه اين دو قشر باهم دشمن بودند. تااين انقلاب اسلامي پيدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع كرد. و دعوت اسلام پيوندهمه قشرها و خصوصا پيوند دانشگاه و فيضيه است . و تا اين دو قشر باهم پيوند داشته باشند، استقلال كشور شما محفوظ مي ماند.
هم دانشگاه چشمهاي خودش را باز كند، و هم فيضيه ! بدانيد شما كه باز دستهايي دركار است كه شماها را از هم جدا كنند! آنها، آنهايي كه استعمارگرند، آنهايي كه تابع استعمارگران هستند، آنهايي كه قبله شان يا لندن است يا واشنگتن يا مسكو، پيوند اين دوقشر را به مصالح خودشان و مصالح اربابانشان مضر مي دانند. از اين جهت ، در صددند كه اين دو قشر از هم جدا باشد. همان طور كه ديديد كه در طول پنجاه سال سلطنت منحوس پهلوي ، كه سر سپردگي خودش را به دولتهاي خارج اثبات كرد، بين اين دو قشر جدايي افكندند و اينها را باهم دشمن كردند و ديگران و مخالفين اين ملت از اين آب گل آلودماهي گرفتند. ثروتهاي شما را در طول اين پنجاه سال و خصوصا اين چندين سال سلطنت محمدرضا، به باد فنا دادند. و اين نتيجه دشمني دانشگاه و فيضيه [بود. ] دشمني دانشگاه و فيضيه بيمه كرد و مي كند - اگر [خداي ناخواسته ] اعاده بشود، بيمه مي كند - مصلحتهاي ابرقدرتها را.
عزيزان دانشگاهي من و عزيزان فيضيه من ، آگاه باشيد كه دشمنها در صددند بين شماها تفرقه بيندازند! و توجه داشته باشيد كه اگر دانشگاه و فيضيه اصلاح بشود، كشورشما استقلال خودش را بيمه مي كند! آن قلمها و زبانهايي كه كوشش مي كنند كه اين دوقشر را از هم جدا كنند، آنها هستند كه يا قبله آنها مسكو و يا قبله آنها واشنگتن است . وشما هوشيار باشيد كه اين مصلحت بزرگ را، كه وحدت دانشگاه و فيضيه است ، از دست ندهيد! و اميدوارم كه موفق باشيد كه خودتان ، كشور خودتان را مستقلا اداره بكنيد؛دست شما از طرف شرق و غرب به سوي خودتان برگردد؛ و شر شرق و غرب از كشور مابه سوي خودشان برگردد. خداوند تبارك و تعالي يار و پشتيبان فيضيه و دانشگاه باشد ويار پشتيبان همه ملت .
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :
بزرگتر کوچکتر