صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - راه الهي و راه شيطاني - 7 تير 1358

عنوان : راه الهي و راه شيطاني
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 7 تير 1358
تاریخ قمری : 3 شعبان 1399
جلد : 8

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان ، موضوع علم پيامبران
اگر براي هر علمي موضوعي است - چنانكه شما آقايان مي فرماييد - علم همه انبيا هم موضوعش انسان است . و اگر براي هر دولتي برنامه اي است ، برنامه رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - را مي شود گفت همان سوره اي كه در اول وارد شده است ، آن برنامه رسول خداست : بسم الله الرحمن الرحيم . اقراء باسم ربك الذي خلق . خلق الانسان من علق . اقراء و ربك الاكرم . الذي علم بالقلم . علم الانسان مالم يعلم . (1) تمام انبيا موضوع بحثشان ، موضوع تربيتشان ،موضوع علمشان انسان است . آمده اند انسان را تربيت كنند. آمده اند اين موجود طبيعي رااز مرتبه طبيعت به مرتبه عالي مافوق الطبيعه ، مافوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبيا درانسان است . از اول ، هر كس ، هر يك از انبيا كه مبعوث شدند، مبعوث شدند براي انسان وبراي تربيت انسان . برنامه را هم اين آيه شريفه - به حسب اعتبار و به حسب احتمال - تعيين مي فرمايد. به خود رسول اكرم خطاب است ؛ لكن خطابات قرآن آن هم كه به خود رسول اكرم است غالبا عام است : اقراء باسم ربك . از اول كه قرائت شروع مي شود تعيين مي فرمايد كه قرائت چه جور بايد باشد: به "اسم رب " بايد باشد.
آغاز همه كارها به نام خدا
تمام قرائتهايي كه تمام كلماتي كه از "اسم رب " جدا باشد شيطاني است . دو جنبهاست : يك جنبه رحماني و يك جنبه شيطاني . قرائت به "اسم رب "؛ قرائت كه شروع شد،با "اسم رب " شروع شد. علم با اسم رب ، قرائت با اسم رب ، ديدن با اسم رب ، شنيدن بااسم رب ، گفتن با اسم رب ، درس خواندن با اسم رب ، همه چيز به اسم رب . عالم با اسم رب شروع شده است . خداي تبارك و تعالي عالم را با اسم خودش شروع كرده است .بناي عالم با اسم خداست . و انسان كه يك عالمي است ، عالم صغير و به حسب واقع كبير،قرائت ، اول تعليمي كه به او مي شود و اول برنامه اي كه براي رسول اكرم آمده است اين است كه اقراء باسم ربك . نه همين طور قرائت كن ، نه همين طور درس بخوانيد، نه همين طورترويج بكنيد، نه همين طور منبر برويد، نه همين طور تبليغ بكنيد؛ درس بخوانيد به اسم رب . برنامه است . تبليغ بكنيد به اسم رب . منبر برويد به اسم رب . گوش كنيد به اسم رب .صحبت كنيد به اسم رب . كه اگر اسم رب را از اشياء جدا كنند، به يك معنا هيچ هستند وهيچ مي شوند. همه چيز با اسم رب چيز است . همه آوازها از خداست . با اسم رب عالم شروع شده است ؛ و با اسم رب ختم مي شود. شما هم بايد با اسم رب شروع كنيد؛ و با اسم رب ختم كنيد. علامت خدا در همه چيز هست . و بايد ما استشعار كنيم اسم خدا [را]. همه عالم اسم خداست . شماها همه اسم خدا هستيد. با اسم خدا همه چيز تحقق پيدا كرده است . و همه اسم خدا هستيد.
انسان موجود ناشناخته
ما بايد اين معنا را ادراك كنيم بفهميم كه همه از اوست ؛ و همه به او رجوع مي كنند: انالله و انا اليه راجعون . از او هستيم ، و به اوست همه چيز. ديگران نيستند، هيچند؛ هر چه هست اوست . ما بايد ادراك اين معنا را بكنيم . انبيا آمدند كه ما را هوشيار كنند؛ تربيت كنند. انبيابراي انسان آمده اند و براي انسان سازي آمده اند. كتب انبيا كتب انسان سازي است . قرآن كريم كتاب انسان است . موضوع علم انبيا انسان است . هر چه هست با انسان حرف است .انسان منشاء همه خيرات است . و اگر انسان نشود، منشاء همه ظلمات است . در سر دو راهي واقع است اين موجود: يك راه ، راه انسان . و يك راه ، راه منحرف از انسانيت . تا از چهحيواني سر بيرون بياورد. تعليم تنها، تعلم تنها، فقه تنها، فلسفه تنها، علم توحيد تنها، فايده ندارد، تا مقرون با اسم رب نباشد: اقراء باسم ربك ، باسم ربك الذي خلق . همه خلق را به اسم رب نسبت مي دهد. اسم رب مبداء همه خلقهاست . خلق است : خلق مطلق . اقراء باسم ربك الذي خلق درس هم بخوانيد باسم ربك الذي خلق . مباحثه هم بكنيد به اسم رب . نه همان اول بگوييد بسم الله الرحمن الرحيم . بفهميد قضيه چه است ، و بفهميم قضيه چه است . انبيا آمدندكه بفهمانند به ما كه قضايا چه هست . ما همه حيران ، سرگردان . همه عالم سرگردانندنمي دانند قضايا چيست . اينهايي كه ادعاي انسان شناسي و اسلام شناسي مي كنندادعاست ! كي "انسان " را مي شناسد، و كي "اسلام " را؟ يك پرده هايي ، يك ورقهايي بسيار مختصري ، از انسان ، يك ورقهاي بسيار مختصري از اسلام ، وقتي كه كسي بشناسد،خيال مي كند "انسان " را شناخته ؛ "اسلام " را شناخته . انسان به معناي حقيقي انسان ، به آن معنايي كه "انسان " است ، جز ذات مقدس حق ، و آنهايي كه ملهمند به الهام او، كسي نمي شناسد.
انسان بر سر دو راهي
ملائكه ايراد گرفتند كه اين "مفسد" را چرا خلق مي كني ، - انسان - فرمود: شمانمي دانيد. (2) بعد كه "تعليم اسما" كرد و هيچ كس نمي تواند حمل "اسما" بكند الا انسان ، وحمل "امانت " بكند الا انسان (3) وقتي كه اسما را به او تعليم كرد، فرمود كه عرضه كن براين ملائكه اي كه اشكال داشتند. همه عاجز ماندند؛ ملائكه هم عاجز ماندند. (4) ملائكه مقربين هم عاجزند، اما نه ما. انسان ، ما، يك موجودي هستيم كه سر دو راهي واقع شده ايم . باز آنهايمان كه خوبند راه را معوج نرفتند، و الا توي راهند، تا ببينيم چه بشود.
دنبالش مي فرمايد: اقراء و ربك الاكرم با خدا قرائت كن . شايد معنايش اين باشد. آنجا اقراءباسم ربك الذي خلق . البته طولاني است صحبت . خلق الانسان من علق . انسان از اين "علق "، از اين آب ، يك همچو قدرت ! يك همچوقدرت كه آن انساني كه همه عالم است مي گويند: والعصر. ان الانسان لفي خسر(5) "عصر" انسان كامل است ؛ امام زمان - سلام الله عليه - است . يعني "عصاره " همه موجودات . قسم به عصاره همه موجودات ، يعني قسم به انسان كامل . ان الانسان لفي خسر اين "انسان " كه اينجامي گويند همين انسان يك سر و دو گوشي است كه ماها انسانش مي گوييم . خطاب باماست . سر دو راهي واقع شده ايم ، يك راه ، راه انسانيت است ، كه اين "صراط مستقيم "است . صراط مستقيم يك سرش به طبيعت است ؛ يك طرفش به الوهيت . راه مستقيم از"علق " شروع مي شود. منتها بعضي از آنها طبيعي است ، و آنجايي كه مهم است آنجايي است كه ارادي است . يك سرش طبيعت است ، يك طرفش مقام الوهيت . و انسان ازطبيعت شروع مي كند، تا اينكه برسد به آنجايي كه در وهم من و تو نمي آيد: "آنچه دروهم تو نايد آن شوم ".
راه چپ و راست ، راه جهنم
اختيار با شماست كه اين دو راه را اختيار كنيد: يا صراط مستقيم انسانيت را؛ يا انحراف به چپ ، يا انحراف به راست . از هر طرف انحراف باشد، از انسانيت دور مي شود. هر چه جلو برود دورتر مي شود. كسي كه از راه مستقيم منحرف شد هر چه پيش برود دورترمي شود از راه اگر از راه مستقيم انسانيت [دور شد]. يعني آن راهي كه انبيا آمدند معرفي كنند آن راه را؛ مامورند براي اينكه آن راه را معرفي كنند. خداي تبارك و تعالي هم درسوره "حمد" مي فرمايد كه اهدنا الصراط المستقيم . صراط الذين انعمت عليهم (6) آنهايي كه تو به آنها نعمت دادي ؛ آنها را منعم كردي ؛ رحمت را بر آنها وارد كردي ؛ هدايت را بر آنهاوارد كردي . غير المغضوب عليهم و لا الضالين (7) "مغضوب عليهم " يك طايفه اند منحرف ."ضالين " هم يك طرفند منحرف ؛ از هدايت دورند. و هر چه پيش بروند دورتر مي شوند. هر چه درس بخوانيد و به اسم "ربك " نباشد، از صراط مستقيم دوريد. و هر چه زيادتردرس بخوانيد دورتر مي شويد. اگر اعلم من في الارض بشويد و به اسم ربك نباشد، ابعداز خداي تبارك و تعالي هستيد! از صراط مستقيم بعيدتر مي شويد. يا صراط مستقيم است ، كه يك سرش جسر جهنم ، يك طرفش طبيعت است ؛ يك طرفش بهشت است .آخر مرتبه بهشت "لقاالله " است . آنجايي است كه غير انسان هيچ كس راه ندارد؛ فقطانسان راه دارد. و ما همه الان در جسر جهنم واقع شديم . "طبيعت " متن جهنم است . درآن عالم ظهور كه مي كند، طبيعت جهنم است . الان ما در متن جهنم داريم حركت مي كنيم . اگر اين راه را طي كرديم ، آن روز كه جسر جهنم ظاهر مي شود، در اين چشمهاي مردم در آن عالم ظاهر مي شود، آنكه اين راه را طي كرده است از آن جسرعبور مي كند؛ آنكه اين راه را طي نكرده است در جهنم واقع مي شود؛ مي افتد از راه . كج است ديگر. يك راه مستقيم ، كه اوصافش هم كه گفتند و شنيديد و دقيقتر از موست ، راه باريك است و تاريك است ، و نور "هدايت " مي خواهد: اهدنا الصراط المستقيم . خداوندهدايت كند ما را.
نورانيت و ظلمانيت علم
شما آقايان ، كه در راه اسلام و علم قدم برمي داريد و متلبس به لباس اسلام و لباس انبياشده ايد و متلبس به لباس روحانيت شده ايد، گمان نكنيد كه درس خواندن بدون اينكه قرائت به اسم رب باشد برايتان فايده دارد. گاهي ضرر دارد. گاهي علم غرور مي آورد.گاهي علم انسان را پرت مي كند از "صراط مستقيم ". اينهايي كه دين ساز بودند اكثرا اهل علم بودند. اينهايي كه دعوت برخلاف واقع كردند اكثرا از اهل علم هستند. چون علم قرائت به اسم رب نبوده است . انحراف داشته است از اول . اين راه انحرافي هر چه پيش رفت ، بيشتر انحراف حاصل مي شود؛ دورتر مي شود از انسانيت . چه بسا يك نفر آدم فيلسوف اعظم است ، به حسب نظر مردم ، فقيه اكرم است به حسب نظر مردم ، همه چيزمي داند، انبار معلومات است ، لكن چون قرائت به اسم رب نبوده است ، از صراط مستقيم دورتر شده است . و از همه دورتر. هر چه انبار زيادتر وزرش زيادتر. هر چه انبار بزرگتروزر و ظلماتش بيشتر. ظلمات بعضها فوق بعض (8) گاهي علم ظلمت است ؛ نور نيست . آن علمي كه شروع بشود به اسم رب ، آن نور هدايت دارد. آن علمي كه براي اين است كه يادبگيرد، آن خوبش اين است كه مي خواهد ياد بگيرد. و الا مي خواهم مسند بگيرم ؛مي خواهم امام جماعت بشوم ؛ مي خواهم اهل منبر باشم ؛ مي خواهم مقبول عامه باشم ،مقبول مردم باشم . انحراف است . اينها انحرافات است . و همه دقيق ! صراط مستقيم ، به حسب وصفي كه شده است ، باريكتر از موست . بسيار دقيق است .
مسئله اسلام شناسي و انسان شناسي
چه بسا انسان يك عمر در ريا بوده و خودش نفهميده . يك عمر هر عملي كرده ريابوده است ، و نفهميده خودش رياست . اينقدر دقيق است كه خود آدم هم نمي فهمد!موازين دارد برايش . آنهايي كه اهل عمل هستند موازين تعيين نكردند كه ما بفهميم كه چه هستيم و خودمان را تشخيص بدهيم . در علم انبيا كه علم انسان سازي است ، موازين دارد اينها.
اسلام را به اين زودي نمي شود شناخت . اسلام را با دو تا جنگ نمي شود [شناخت ].اسلام جنگ نيست . جنگ به اسلام مربوط نيست . مكتب اسلام - اينكه حالا به آن گفته مي شود "مكتب " - اين يك چيزي است كه مقدمه براي آن مكتبي است كه اسلام دارد.آن مكتب را من و تو نمي شناسيم . چنانكه انسان را ما نمي شناسيم . آنكه مي شناسيم همين موجود طبيعي است . اين "انسان " نيست . از "علق " مي آيد يك قدري بالاتر، مي آيد يك قدري بالاتر، تا مي شود حيوان . اين حيواني اش خيلي طولاني است . اين مقام "حيوانيت "خيلي طولاني است . و انسان ممكن است تا آخر عمرش در همين حيوانيت متوقف شده باشد. تا قرائت به اسم "رب " نباشد فايده ندارد. همه چيز بايد به اسم رب باشد.
تبليغ به اسم رب ، يا به اسم نفس
شما حالا آقايان ، از قراري كه گفتند، بنا داريد كه تشريف ببريد در قراء و قصبات وشهرها براي ترويج ، براي هدايت . توجه داشته باشيد اگر قدمي برخلاف موازين ،برخلاف رضاي خدا برداريد، يك جرمي است كه به اين زودي نمي توانيد جبران بكنيد.شمايي كه به اسم "هدايت " بين مردم مي رويد غير عامه مردم است وضعتان . غير وضع عامه مردم است . شمايي كه براي هدايت مي رويد شما رسول از طرف اسلام هستيد؛رسول رسول خدا هستيد. بايد بفهميد كه در اين رسالت چه بايد بكنيد. اين كارهايي كه بنا داريد بكنيد آيا به اسم رب است ؟ آيا از اول كه شروع مي كنيد به اينكه هدايت كنيدمردم را، اسلام را معرفي كنيد به مردم ، ولو همين قدر كه مي دانيد، آيا اين به اسم رب است ؟ از اسم خدا شروع مي شود؛ يا خداي نخواسته نفسانيت آدم در آن دخالت دارد.اعدي عدوك همين نفسي است كه در انسان هست . (9) اين از همه دشمنها براي انسان دشمنتر است . همه دشمنهاي عالم آنقدري كه از آنها مي آيد اين است كه انسان رابكشند، زجرش بدهند؛ اما آنكه بين جنبيك آن "نفس اماره " انسان ، آن غير اين است كه انسان را بكشد؛ انسانيت را مي كشد! همه عالم جمع بشوند كه انسانيت شما را بكشند، تاآن چيزي كه در خود شما هست ، آن نباشد و تغيير نكند، كسي نمي تواند. اعدي عدوك همين نفسي است كه بين جنبيك . ببينيد كه حالا كه تشريف مي بريد و مي خواهيد مردم راهدايت كنيد، به اسم رب هدايت مي كنيد، يا به اسم نفس ، كه همان به اسم شيطان است ؟ببينيد با آقاياني كه در محل هستند شما چه جور رفتار مي كنيد؟
وظيفه اسلامي در قبال منحرفين
ما فرض مي كنيم كه شما در محل كه رفتيد، بعضي از اشخاص منحرف هستند - پيغمبراكرم - صلي الله عليه و اله و سلم - براي همينها غصه مي خورد. براي همين مردم منحرف غصه مي خورد! لعلك باخع نفسك (10) [از] آنكه مومن نشدند همچو غصه اي كه مثل اينكه مي خواهي خودت را بكشي ! - ما فرض مي كنيم كه شما وقتي كه رفتيد يك انحرافاتديديد، انحرافات را با انحراف خيال نكنيد [مي توانيد] اصلاح بكنيد. انحراف نمي تواندانحراف را مستقيم كند. انحرافات را با نور هدايت خدا و باسم ربك مستقيم كنيد. با اسم خدا حركت كنيد. و با اسم خدا هدايت كنيد. و با اسم خدا ترويج كنيد. و با اسم خداانحرافات را مستقيم كنيد. اگر ديديد آنجا مي خواهد نفس اماره بگويد كه حالا اين آقا كه اينجا مدتي بوده است و عنواني دارد، بخواهيد عنوانش را يكوقت خداي نخواسته ازدستش بگيريد، بدانيد كه اين الهي نيست . اين شيطاني است . بخواهيد مقابل يك اهل علمي كه آنجا هست بايستيد و بشكنيد خداي نخواسته حيثيت او را، بدانيد كه اين انساني نيست و الهي نيست . شيطاني است . با همه محبت كنيد. با محبت مي شود منحرفها رامستقيم كرد؛ بهتر از اينكه با شدت و حدت . گاهي نمي شود، و الا غالبا مي شود.
اسلام ، دين خشونت نيست
پيغمبر اكرم "نبي رحمت " است كه براي رحمت آمده است . آنجايي هم كه آن منحرفهاي غيرقابل اصلاح را امر به قتل مي كرد، مثل يك غده سرطاني كه در يك بدن باشد، براي اصلاح بدن آن غده را بايد بيرون آورد. چاره نيست . اين غده هاي سرطاني گاهي يك جامعه را فاسد مي كنند. اين هم رحمت بر جامعه است . اينهايي كه اسلام رااصلا نمي دانند چيست ، نمي فهمند اصل اسلام چه است . خيال مي كنند اين غربيها [و]اينهايي كه دنبال غربند، كه احكام اسلام خشونت دارد، اينها اصلا نمي دانند كه اين احكام چه چيز هست ؛ براي چه هست . اين مثل اين است كه به يك طبيبي كه كارد رابرداشته و شكم را پاره مي كند و غده سرطاني را بيرون مي آورد بگويند اين خشونت دارد مي كند! اين رحمت است يا خشونت ؟ آن طبيبي كه مي برد دست را، براي اينكه اين دست فاسد مي كند انسان را، كارد را درآورده مي برد دست را، اين طبيب با خشونت دارد رفتار مي كند؟ و بايد فرياد برآورد كه اين طبيب خشن است ! يا اين طبيب طبيب رحمت است ؛ با رحمت دارد رفتار مي كند؛ يك انسان را براي يك عضو نجات مي دهد.اين جامعه مثل يك انسان مي ماند: گاهي وقتها براي اصلاح جامعه يك كسي را تاديبمي كنند. آن هم تاديبي كه گاهي وقتها منتهي به كشتن مي شود. يك نفر آدمي كه يك مملكت را مي خواهد فاسد بكند، يك كشور را، يك گروه را، فاسد مي خواهد بكند، وقابل اصلاح نيست ، اين را بايد براي تهذيب جامعه ، براي حفظ جامعه ، اين غده سرطاني را بايد از اين جامعه دور كرد. دور كردنش هم به اين است كه اعدامش كنند. اعدامهاي اسلامي اينطوري است ؛ نه مثل اعدامهاي غربي مي ماند. آنها مي ريزند مي كشند مي برنداز بين ؛ و همه آن براي اين است كه جا براي خودشان باز كنند. اعدامهايي كه در اسلام است اعدامهاي رحمت است . يك طبيبي است كه چاقو را برداشته و اين جامعه را از يك موجودي كه اگر باشد فاسد مي كند جامعه را، از شر اين نجات مي دهد جامعه را. يك حداز حدود الهي وقتي كه واقع بشود، يك جامعه اصلاح مي شود. اگر چهار تا دزد را دستش را ببرند در مجمع عمومي ، دزدي تمام مي شود. اگر چهار تا آدمي كه به فحشا مبتلاست آن را شلاق بزنند، در جامعه فحشا از بين مي رود. اين غده سرطاني است كه طبيب براي حفظ يك انسان ناچار است كه اين غده را بيرون بياورد. گاهي چاقو برمي دارد چشم آدم را بيرون مي آورد. رحمت است اين ؛ حفظ است .
بيخبران از ماهيت انسان و "حقوق بشر"
انبيا آمدند اين جامعه را حفظ كنند از فسادها. اين حقوقدانها نمي فهمند اصلش ! اصل اسلام را نمي شناسند چيست . اين غربيهايي كه دور هم جمع شدند براي منافع ابرقدرتها،اينها از انسانيت اصلا اطلاعي ندارند. اينها فقط اين حيوان يك سر و دو گوش رامي بينند، و اين طبيعت و اين سطح طبيعت ؛ نه عمق طبيعت . اين سطح طبيعت را مي بينند.اينها مي خواهند "حقوق بشر"! تو چه مي داني بشر چه هست تا حق بشر چه باشد! تو انسان را مي شناسي تا حق انسان را بشناسي ؟ تو جامعه را مي شناسي كه حق جامعه را بشناسي ؟همه آنها همين طورند. همه اين حرفها، كه مي شنويد در آن طرفها هست ، و اين طرفهاهم از آنها تقليد مي كنند، همه براي اين است كه بچاپند اين جامعه را! براي چاپيدن است ؛براي اصلاح نيست . جنگهايي كه الان هم در دنيا ممالك زيادي پشت سر هم به جنگند وامريكا از آن طرف ، شوروي از اين طرف و آن طرف و از آن ور كمك مي كنند به اينها،اينها همه جنگهاي انحرافي است ؛ برخلاف انسانيت است . اينجاهايي كه اين جنگهامي شود و اين همه كشتار، اين همه كشتار، در اين ممالك مي شود، اين طرفدارهاي حقوق بشر نشسته اند و سيگار مي كشند و پاهايشان را روي هم مي اندازند و يك كلمه صحبت نمي كنند. اما آن روز كه يك عده اشخاصي كه غده اند براي اين جامعه ، غده سرطانيند براي اين جامعه ، اگر بمانند يك جامعه را به باد مي دهند، حكم اسلام را بر اينهاجاري مي كنند، همينهايي كه آن روز فوجها از مردم ، هزارها از انسانها را، اربابانشان مي كشند و [آنها] پاهايشان را روي هم مي اندازند و تكيه مي دهند و يك كلمه حرف نمي زنند، واويلا بلند مي كنند! خوب ، چرا هويدا را كشتند، يا چرا نصيري (11) را كشتند! ياچرا كساني كه فوج فوج جوانهاي ما را از بين برده اند اينها [را] مي كشند! كشتن اينهارحمت است بر امت . حدود الهي رحمت است بر امت . البته آن دستي كه بريده مي شوداگر زبان داشت گله مي كرد. اما براي انسان ، براي يك انسان ، يك عضو فدا مي شود. براي يك جامعه يك اشخاص بايد از بين بروند.
هواداران حقوق بشر، يا حاميان منافع ابرقدرتها
براي حفظ حقوق يك جامعه بايد يك غده هاي سرطاني از اين جامعه جدا بشود.اينها براي رفتن محمدرضا خان هم همين عزاها را داشتند! همين آدمي كه [آنهمه جنايت كرد] حالا هم از او تعريف مي كنند! حالا هم در مجله هاي خارجي يا درمطبوعاتشان از او تعريف مي كنند كه نه ، اين اصلاح مي كرد! مي خواست درست كندمملكت را! آن كنار نشسته اند. نه مطلع نيستند؛ لكن آن كنار هستند. كنار معركه هستندنديده اند اينجا چه شده است . مي دانند چه شده ، اما به خودشان كه واقع نشده ! هزاران آدم هم اينجا كشته بشود. اصلا انسان مطرح نيست پيش آنها. حق و حقوق انسان اصلامطرح نيست در اين جوامعي كه طرفدار حقوق بشرند. ابدا حقوق بشر مطرح نيست . حقوق ابرقدرتها مطرح است ! آنها براي ابرقدرتها حق قائلند. حقشان هم اين است كه همه ممالك را اينها بچاپند!
اعتصام به حبل الله
شما آقايان ، كه ان شاءالله تشريف مي بريد و موفق مي شويد و مردم را هدايت مي كنيد،اولا دعوت كنيد همه را به وحدت كلمه . خداي تبارك و تعالي امر فرموده است : واعتصموابحبل الله اجتماع ، لكن اجتماع با تشبث به حبل الله . هر اجتماعي مطلوب نيست ، واعتصموابحبل الله مطلوب است . همان است كه اقراء باسم ربك . اسم رب همان ريسماني است كه همه به آن بايد اعتصام كنند. مردم را دعوت كنيد به وحدت . دعوت كنيد به اينكه گروه گروه نشوند. الان مشغولند شياطين به اينكه اين انسجامي كه پيدا شد براي ملت ما، و با اين انسجام پيش بردند و بحمدالله پيروز شدند تا اينجا، اين را به همش بزنند. گروه گروه كنند: حزب كذا، حزب كذا، جمعيت كذا. چه اسم رويش بگذارند "جمعيت اسلامي "كذا؛ چه اسم بگذارند "جمعيت دمكراتيك " كذا. امروز روز اين نيست كه تكه تكه بشوداين ملت ، گروه گروه بشود. امروز تمام گروهها بايد ادغام بشوند در يك گروه . و آن گروه اسلامي است . همان طوري كه تمام گروهها ادغام شد در يك گروه و تمام قولها و تمام فريادها ادغام شد در يك فرياد، و آن فرياد مرگ بر اين رژيم و - عرض بكنم كه - اسلام ،جمهوري اسلامي مي خواهيم . آن ادغام گروهها در هم و توجه به اسلام بود كه اين سدبزرگ شيطاني را شكست ، و همه حساب ماديين را باطل كرد.
محاسبات ماديگرايانه قدرتها
آنها حساب عالم طبيعت و ماده را مي كردند. حساب جنبه الهيتش [را] نمي كردند.ايمانش را حساب نمي كردند كه ايمان چه قدرتي دارد. آن را نمي توانند حساب كنند، وايمان نمي دانند چه است . حساب اينكه ، به حسب حساب ماديت محال بود كه يك عده معمم كه بايد درس بخوانند، و يك عده دانشگاهي كه بايد سر كلاس بروند، و يك عده بازاري كه بايد كسب بكنند، و يك عده دهقان كه بايد كشت بكنند - ولو كشتي برايشاننگذاشتند! - يك عده كارگر كه بايد كار بكنند، - نظامي هيچ كدام اينها نبودند - اينها قيام بكنند و نظام يك غولي را به هم بزنند. آن نظامي كه همه قدرتها دنبالش بودند. نه ابرقدرت تنها؛ همه قدرتها. البته روي حساب طبيعت ، روي حساب ماديت ، آنهايي كه اطلاع از ماوراي اين عالم ندارند، آنهايي كه اطلاع از ايمان ندارند، روي حساب آنها،يك امر محالي بود؛ يك امر محال واقع شد. آنها محال مي دانستند. اما روي حساب اقراءباسم ربك الذي خلق وقتي اسم خدا شد، همين مقدار - ما به عمق مسائل نمي رسيم - همين مقداري كه همه اسلام گفتند و اسلام اسم خداست ، همين پيروز كرد همه را؛ همه قدرتهارا به هم زد؛ نتوانستند نگهش دارند. همه قدرتها دنبالش بودند. من مطلعم ، همه قدرتهادنبالش بودند كه نگهش دارند؛ همه چنگالها چسبيده بودند به اين تخت و تاج منحوس كه نگه دارند؛ و قدرت ايمان شما، قدرت اسلام ، همه اين قدرت را عقب زد و اين را ازاين مملكت بيرونش كرد. ريشه هاي ديگر را هم بيرون مي كنيم .
خطر ضربه به مكتب
اما بايد توجه داشته باشيد كه امروز يك خطر بزرگي جلوي پاي ماست ، كه من از اين خطر بيشتر مي ترسم تا از خطر اينكه بيايند و بريزند و بكشند و ما را از بين ببرند. و آن خطر اين است كه نبادا ما پاهايمان را انحرافي برداريم ؛ قدمهاي انحرافي برداريم ومكتبمان را بد منعكس كنيم ، اسلام را بد معرفي كنيم . آنكه مهم است اين است كه مكتب به قدرت خودش باقي باشد، ولو ما همه از بين برويم . ما شيعه ائمه اطهار هستيم . ائمه اطهار اكثرا يا كشته شدند يا [مسموم ] شدند؛ لكن مكتبشان محفوظ بود. كشته شد،مكتبش محفوظ بود. بلكه مكتب را زنده كرد. با اين كشته شدن مكتب را زنده كرد.سيدالشهدا ديدند كه مكتب دارد از بين مي رود. قضيه قيام سيدالشهدا و قيام اميرالمومنين در مقابل معاويه ، قيام انبيا در مقابل قدرتمندان و كفار مسئله اين نيست كه بخواهند يك مملكت [را] بگيرند. همه عالم پيش آنها هيچ است . مكتب آنها اين نيست ، مقصد آنهااين نيست ، كه كشورگشايي بكنند. اينهايي كه از اسلام تعريف مي كنند كه كشورگشاييكرد، اينها اسلام را نمي شناسند چه است . خيال مي كنند اسلام هم مثل رژيم ، اسلام مثل امريكا مي ماند كه هر چه كشورش وسيعتر بهتر. كشورگشايي انبيا سنخش فرق دارد باكشورگشايي سلاطين . سلاطين براي دنيايشان فرياد مي زنند؛ براي دنيايشان كشورگشايي مي كنند؛ براي قدرت شيطاني شان كشورگشايي مي كنند؛ انبيا مي روند كه يك جمعيتي راآدم كنند؛ توي سرش مي زنند كه آدم بشو. آنها كشورگشايي شان براي اين است كه انسان درست كنند. حضرت سيدالشهدا - سلام الله عليه - ديدند كه معاويه و پسرش ، خداوندلعنتشان كند، اينها دارند مكتب را از بين مي برند؛ دارند اسلام را وارونه جلوه مي دهند.اسلامي كه آمده است براي اينكه انسان درست كند، نيامده است قدرت براي خودش درست كند، آمده انسان درست كند، اينها، اين پدر و پسر، - مثل اين پدر و پسر - اسلام راوارونه داشتند نشان مي دادند. شرب خمر مي كردند، امام جماعت هم بودند! مجالسشان مجالس لهو و لعب بود، همه چيز تويش بود، دنبالش هم جماعت بود، امام جماعت هم مي شدند. امام جماعت قمارباز! امام جمعه هم بودند و منبر هم مي رفتند و اهل منبر هم بودند. منبر هم مي رفتند! به اسم خلافت رسول الله بر ضد رسول الله قيام كرده بودند.فريادشان "لا اله الا الله " بود، و بر ضد الوهيت قيام كرده بودند. اعمالشان ، رفتارشان رفتارشيطاني ، لكن فريادشان فرياد خليفه رسول الله ! اين است كه مكتب را متزلزل مي كند؛ ويكوقت در دنيا منعكس مي شود كه اسلام هم همين است . من خوف اين را دارم امروز.
اعتبار مكتب ما، بسته به اعمال ما
و خدايا، به فرياد اسلام برس ! امروز [مبادا] كه مكتب ما منحرف جلوه داده بشود: يااز اعمال من و شما؛ يا از اعمال كميته ها؛ يا از اعمال دادگاهها؛ يا از اعمال ادارات ووزارتخانه ها، و امثال ذلك . رژيم سابق براي ما خطر نداشت . رژيم سابق ادعا نمي كردكه من [اسلامي هستم ] ادعايش را مي كرد، لكن كسي از آن قبول نمي كرد. رژيم سابق خطري نداشت . اگر معممي در رژيم سابق يك كار خلاف مي كرد، مي گفتند اين ساواكي است ؛ اين درباري است ؛ اين ساواكي است . امروز كه ساواكي در كار نيست و همه دفنشده اند، اگر از شما آقايان يك چيزي صادر بشود، مي گويند جمهوري اسلامي اين است . مكتب ما متزلزل مي شود. مسئوليتتان زياد است آقايان ! خيال نكنيد كه برويد يك حرفي بزنيد، و چيزي نشده . خير، هر يك از شما مسئوليت داريد، و مسئوليت بزرگ .خيلي بزرگ . امروز مكتب ما بسته به اعمال ماست . مكتب ما بسته به اعمال روحانيين است . اگر روحانيين سابق خداي نخواسته يك حرف خلاف ، يك كار خلاف مي كردند، مردم خود او را يك طعن و لعني مي كردند، ولو يك دسته شان هم مي گفتندروحانيون اين جورند. آخرش اين بود كه مي گفتند روحانيون اين جور [هستند]؛ امارژيم رژيم اسلامي نبود. نمي گفتند رژيم اسلامي . نمي گفتند مكتب اسلام اينطوري است . امروز قلمهاي دشمنهاي ما در خارج ، و گاهي در داخل ، برداشته شده است ،قلمفرسايي مي شود كه مكتب ما را بد جلوه بدهند.
مصيبت اعظم براي اسلام
آن مكتبي كه آمده است ، اسلامي كه آمده است ، و تهذيب مي خواهد بكند همه قشرها را؛ همه فسادها را از بين ببرد. با اعمال من و شما و با اعمال دادگاهها و با اعمال پاسدارها و با اعمال كميته ها و اينهايي كه همه الان دم از اسلام مي زنند، همه دم از اسلام [مي زنند] حالا اين ديگر به اصطلاح شما "مد" شده كه همه بگويند اسلام و جمهوري اسلام همه دم مي زنند از اسلام حالا، اينهايي كه الان دم از اسلام مي زنند، و اينهايي كه دارودسته اسلام هستند، مثل شما كه اولي هستيد از همه ، اگر خداي نخواسته در اينها يك خلاف واقع بشود، يك كاري واقع بشود كه صحيح نباشد، مكتب ما متزلزل مي شود؛اسلام لكه دار مي شود. اين اهميت دارد؛ والا من و تو را بكشند چه اهميتي دارد. اسلام هستش . سيدالشهدا را كشتند اسلام ترقي اش بيشتر شد. ماها را اگر با مظلوميت بكشند،ترويج از اسلام است . خوب شما ديديد بعض افراد را كشتند و ترويج شد. اما اگر كار مااسلام را از بين ببرد، كار ما اسلام را بكشد - عمل ما، حرف ما، قول ما - اين است كه مصيبت است . اين مصيبت مصيبت اعظم است . و بايد شما آقايان كه تشريف مي بريدمواظبت كنيد. امروز اسلام رهين كارهاي من و شماست . مثل ديروز نيست .
خطر اسلام شناسان ادعايي
برويد در اين قراء و قصبات . نخواهيد هم كه در آنجا خيلي زياد به شما اهميت بدهند.نخواهيد، خدا مي دهد. شما خودتان لازم نيست دست و پا كنيد. نمي توانيد هم بكنيد.گاهي بدترش مي كنيد! شما اقراء باسم ربك ، كارها درست مي شود. برويد در اين قراء وقصبات مردم را هدايت كنيد. امروز بايد هدايت كرد. و هدايت بزرگ اين است كه مردم را آشنا كنيد به وظايف امروزشان كه وكلايي كه مي خواهند تعيين كنند، كه سرنوشت اسلام بايد تعيين بشود، وكلا چه اشخاصي باشند. اشخاص متدين ، مطلع ، دانشمند،اسلام شناس ، به آن قدري كه مي توانند؛ نه اين اشخاصي كه مي نشينند مي نويسند و كاري به اسلام ندارند. از اينها احتراز كنيد. اينها را تعيين نكنيد. اينها خراب مي كنند. اينهانمي دانند اصلا اسلام چيست تا اينكه بيايند قانون اسلام را درست كنند! قوانين اسلام وقانون اساسي اسلام بايد به دست اشخاصي كه يك مقدار لااقل اسلام را بدانند يعني چه ،علاقه داشته باشند به اسلام ، دشمن نباشند با اسلام [تدوين بشود] به دست آن اشخاصي كه اسلام را اصلش مخالف با طريقه هاي خودشان مي دانند، بلكه مخالف با "تمدن " - به اصطلاح آنها - مي دانند، البته آن تمدني كه آنها مي گويند مثل تمدن شاه است ديگر."دروازه تمدن " او! اين مقدرات را دست اينها ندهند. ملت ما مقدراتشان را دست اين اشخاصي كه به اصطلاح خودشان روشنفكر [نسپرند] نه هر روشنفكري . روشنفكرهابسياري شان خوبند. آنهايي كه علاقه اي به اسلام ندارند. اينها هم از گفتار و اعمال سابق و لاحقشان معلوم مي شود كه اينها چه هستند.
فساد و بي بندوباري با شعار تمدن و آزادي
در تمام اين مدتي كه همه اين ملت فرياد مي كردند جمهوري اسلامي ، اين بيچاره هابراي "تقيه " هم يك دفعه نگفتند جمهوري اسلامي ! اينها از اسم اسلام همچو مي ترسندكه شيطان از بسم الله ! مي ترسند . . . و حق هم دارند بترسند؛ براي اينكه اسلام جلويشهوات را مي گيرد؛ اسلام نمي گذارد كه لخت بروند توي اين درياها شنا كنند. پوستشان را مي كند! با زنها لخت بروند آنجا، و بعد زنها لخت بيايند توي شهرها! مثل كارهايي كه در زمان طاغوت مي شد. همچو كاري اگر بشود، پوستشان را مردم مي كنند. مسلمانندمردم . نمي گذارند زنها و مردها با هم داخل هم بشوند و توي دريا بريزند و به جان هم بيفتند. "تمدن " اينها اين است ! اينها از تمدن اين را مي خواهند. اينها از آزادي اين رامي خواهند! آزادي غربي مي خواهند. و آن اين است زن و مرد با هم لخت بشوند و بروندتوي دريا [يا] بروند توي - نمي دانم - جاهاي ديگر شنا كنند! اين تمدني است كه آقايان مي خواهند! اين تمدني است كه در رژيم سابق تحميل بر مملكت ما شد، كه بعد از اينكه مي رفتند زن و مرد در دريا، زنها همان طور لخت و همان طور لخت مي آمدند توي شهر!مردم هم جرات نمي كردند حرف بزنند. امروز اگر يك همچو چيزي بشود، اينها را ماخواهيم تكليفشان را معين كرد. و دولت هم معين كرد. البته دولت [به ] طوري كه وزيركشور گفتند، گفتند ما جلويش را گرفتيم . اگر نگيرند، مردم مي گيرند. مگر مازندرانيهامي گذارند يا رشتيها مي گذارند كه باز كنار درياشان مثل آن وقت باشد؟ مگر بندرپهلوي اي ها(12) مرده اند كه زن و مرد با هم در يك دريا بروند و مشغول عيش و عشرت بشوند! مگر مي گذارند اينها را؟ تمدنهاي اينها اين است . آزادي اي كه آنها مي خواهندهمين . اين جور آزادي ! بروند قمار بكنند و با هم لخت بشوند و با هم [سرگرم عيش ونوش ] بشوند . . . .
خطر رياكاري و سوءاستفاده از آزادي
آزادي در حدود قانون است . اسلام از فسادها جلو گرفته . و همه آزاديها را كه مادون فساد باشد داده . آني كه جلو گرفته فسادهاست كه جلويش را گرفته است . و ما تا زنده هستيم نمي گذاريم اين آزاديهايي كه آنها مي خواهند، تا آن اندازه اي كه مي توانيم ، آن آزاديها تحقق پيدا كند. شما آقايان هم حالا آزاد هستيد؛ تشريف مي بريد در شهرها، در قراء، در قصبات ،براي هدايت ؛ ملتفت باشيد كه از اين آزادي حسن استفاده كنيد. خداي نخواسته سوءاستفاده نكنيد. مردم را همه دعوت كنيد به اينكه وكلاي خودشان را بشناسند. علمابرايشان معرفي كنند. آنهايي كه آدم شناسند معرفي كنند كه اين سابقه اش چه بوده ؛ ديروزدر آن رژيم چه مي كرده . حالا آمده البته تسبيح هم دستش ممكن است بگيرد و خيلي هم فرياد اسلام بزند، من ببينم ديروز چه جور بوده ؛ چه جنايتهايي را كرده ، يا اجازه داده .بايد اينها را بشناسند. و علماي بلادشان به آنها معرفي كنند. اشخاصي كه براي اسلام دلشان مي تپد آنها را تعيين كنند.
خداوند ان شاءالله همه شما را موفق كند. و همه قرائت كنيد، قدم برداريد، منبر برويد.همه چيز باسم ربك الذي خلق .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,609,990