صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - نقش راديو و تلويزيون در جامعه - 17 شهريور 1358

عنوان : نقش راديو و تلويزيون در جامعه
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 17 شهريور 1358
تاریخ قمری : 16 شوال 1399(1)
جلد : 9

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
جمهوري اسلامي يعني نظامي با محتواي اسلامي
من ميل دارم كه همه قشرهاي ملت ، خصوصا قشرهايي كه در خدمت دولت هستند،همه ادارات مختلفه و از همه بالاتر راديو، و از آن بالاتر راديو و تلويزيون ، ميل دارم كه باورشان آمده باشد كه جمهوري اسلامي است . يك وقت انسان راي مي دهد به جمهوري اسلامي - كه همه راي داديد - يك وقت هم هست كه محتواي جمهوري اسلامي را مطلع نيست . اين بايد مطلع بشود كه جمهوري اسلامي معنايش اين است كه راي عموم يا اكثر، براي نظام و محتواي نظام اسلام و احكام اسلام ، برنامه اسلام ، است .يك وقت اين را هم مي داند، لكن باز باورش نيامده است كه بايد همه چيز اسلامي بشود.
هدف ملت ايران ، حاكميت اسلام
من ميل دارم كه همه باورشان آمده باشد كه اين نهضتي كه از اول تا آخرش - قريب پانزده شانزده سال ، طول كشيد و زحمتها كشيده شد، خونها داده شد و جوانها از دست رفت ، خانه ها از دست رفت ، خانمانها خراب شد، و خصوصا در اين يكي دو سال آخركه همه شاهد بوديد كه چه شد، باورمان آمده باشد كه اين همه براي اسلام بود. هيچ من نمي توانم تصور كنم و هيچ عاقلي نمي تواند تصور كند كه بگويند ما خونهايمان را داديم كه خربزه ارزان بشود! ما جوانهايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلي جوانشرا نمي دهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براي جوانهاشان مي خواهند؛ براي خانمانشان مي خواهند. اين منطق ، يك منطق باطلي است ، كه شايدكساني انداخته باشند، مغرضها انداخته باشند توي دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلا كشاورزيمان چه بشود. آدم خودش را به كشتن نمي دهد كه كشاورزيش چه بشود.چرا همان منطقي كه خود مردم در تمام طول مدت ، و خصوصا در اين آخر، منطقشان بود آن را ذكر نمي كنند؟ همه ديديد كه تمام قشرها، خانمها، ريختند توي خيابانها،جوانها ريختند توي خيابانها، در پشت بامها، در كوچه و برزن و همه جا، فريادشان اين بود كه ما اسلام را مي خواهيم و جمهوري اسلامي مي خواهيم . براي اسلام است كه انسان مي تواند جانش را بدهد. اولياي ما هم براي اسلام جان دادند، نه براي اقتصاد، اقتصادقابل اين نيست . آدم ، اقتصاد را براي خودش مي خواهد؛ خودش را به كشتن بدهد كه اقتصادش درست بشود! اين معقول نيست . يا جوانهايشان را به كشتن بدهند كه نان ارزان گيرش بيايد! اين يك چيز معقولي نيست . آن كه معقول است و عمل شد و همه ديديم وهمه ديديد، اين است كه همان طوري كه در صدر اسلام ، پيغمبر اسلام - صلي الله عليه وآله - و اولياي اسلام همه چيزشان را فداي اسلام مي كردند، براي اينكه در اين فداكاري باخت نيست .
ماديگرايي منشاء انحطاط
آنهايي كه دم از اقتصاد مي زنند و زيربناي همه چيز را اقتصاد مي دانند از باب اينكه انسان را نمي دانند يعني چه ، خيال مي كنند كه انسان هم يك حيواني است كه همان خوردو خوراك است ! منتها خورد و خوراك اين حيوان با حيوانات ديگر يك فرقي دارد. اين چلوكباب مي خورد؛ او كاه مي خورد؛ اما هر دو حيوانند. اينهايي كه زيربناي همه چيز رااقتصاد مي دانند اينها انسان را حيوان مي دانند. حيوان هم همه چيزش فداي اقتصادش است . زيربناي همه چيزش [است ] الاغ هم زيربناي همه چيزش اقتصادش است . اينهاانسان را نشناختند اصلا كه چه هست . ما بايد باورمان بيايد به اينكه مملكتما همه چيزش را فدا مي خواست بكند براي اسلام . الان هم مي آيند به من مي گويند،مكرر - دستجمعي ، تنهايي - كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم . معقول است كه بگويد من شهيد بشوم براي اينكه شكمم سير بشود؟ براي شكمش مي خواهد شهيد بشود؟! كسي معقول است كه تقاضاي شهادت بكند براي شكمش ؟ همچو معقول نيست اين معنا،تقاضاي شهادت براي اينكه ادراك كرده است كه در شهادت موت نيست ؛ يك حيات جاويد است ، براي حيات جاويد است كه اين تقاضاي شهادت مي كند. زيربنا توحيداست ، زيربنا عقايد حقه الهي است ؛ نه زيربنا شكم باشد. اينهايي كه اقتصاد را زيربنامي دانند، اينها منحط كردند انسان را از حد انسانيت به حد يك حيواني ، مثل سايرحيوانات ؛ اين هم مثل ساير حيوانات .
لزوم اسلامي شدن همه شئون مملكت
من مي خواهم كه همه ما باورمان آمده باشد كه جمهوري اسلامي است و بايد همه چيز ما اسلامي بشود. ما از آن وضع سابق ، كه اخيرا پنجاه سالش را، پنجاه و چند سالش را، من شاهدش بودم و شماها چندين سال - البته هيچ كدام پنجاه سال يادتان نيست .شماها چندين سالش را كه در زمان اين حكومت جائر بود در نظر داريد كه همه وابستگي به غرب بود و به امريكا بود؛ و تلخيهايش را هم همه ديديد. ذايقه هاي شما باز از آن چيزها تلخ هست ، حبسها را حالا خودتان هم حبس نرفتيد، خوب ، دوستانتان رفتند؛ اهل ملتتان رفتند - حبسها، زجرها، حتي گاهي براي من نقل كرده اند - كه اينها نقلش هم مشكل است - بعضيها را در تاوه سرخ كردند! مي گذاشتند روي تاوه آهني ، برق را متصل مي كردند، سرخشان مي كردند! اين تلخيها در ذايقه ما هست و شما.
ما حالا بايد باورمان بيايد كه آن بساط طاغوت بايد برچيده بشود. همان راس و رده بالا برود و باقيش باقي بماند، اين باز به مقصد نرسيديم . همه جا، در همه وزارتخانه ها، درهمه ادارات ، در بازار، در همه جا، بايد جوري بشود كه وقتي يك كسي وارد شد ببينيد كه وارد شده در يك مملكت اسلامي ؛ همه چيزش اسلامي است ؛ نه كم فروشي دراينجا هست ؛ نه گرانفروشي و اجحاف هست در آن ؛ نه دروغ هست ؛ نه تقلب هست ؛ نه اين كاغذ بازيهاي اداري هست ؛ نه آن مجلات با آن عكسها و با آن تبليغات ، كه جوانهاي ما را به تباهي كشيدند؛ و نه آن بساطي كه در راديو و تلويزيون بود و شماها ديديد.
هدف طاغوت ؛ جلوگيري از رشد فكري جوانان
مقصد آنهايي كه اينها را پيش آورده بودند، در همه جاها كه شما قدم مي گذاشتيد درآن ، يك چيز نمايان بود كه اشخاص عميق آن يك چيز را مي فهميدند و آن اينكه نگذارند جوانهاي ما رشد كنند. جوانهاي ما را بار بياورند به طوري كه در قيد اين نباشدكه مملكتش چه در آن مي گذرد. اگر يك كسي عادت كرد كه اين مجلات را - كه ديديد،ديده بوديد، با آن عكسها و با آن مسائل - آن سينماها را كه ديدند با آن بساط و امثال ذلك و آن تلويزيون آن وقت ، و آن راديوي آن وقت ، و آن مدارس آن وقت ، و آن كناردريا رفتنهاي آن وقت ، و آن مراكز فحشاي آن وقت ، همه اينها در يك مطلب شريك بودند و [و آن اينكه ] جوانهاي ما را بي تفاوت كنند راجع به مسائل خودشان ، يك جواني كه عادت كرد كه هر روز برود يا هر شب برود در سينما و آن طور مسائل را ببيند، اين ديگر فكرش نمي رود دنبال اينكه نفت ما را كه مي خورند، كجا مي رود اين نفت ، اين ثروت ما كجا مي رود. اصلا تو فكرش نمي آيد اين . اين همان مثل آدم هروييني مي ماند،يك آدم هروييني اصلش فكرش دنبال اين نيست كه چه مي گذرد. او همه اش دنبال اين است كه چه وقت ، وقت هرويين بشود، يا وقت استعمال ترياك بشود. آن كسي كه عادت كرد كه برود در اين مراكز فحشا، تمام هم و غمش همان مراكز فحشاست ؛ حالا چه مي گذرد در اين مملكت ، چه به سرش دارد مي آيد، پيشش مطرح نيست ، دنبال اين مطلب نيست .
تمام اين مسائلي كه در اين پنجاه سال اخير اينها پيش آوردند، و خصوصا در زمان اين دومي كه از اولي بدتر بود، تمام اين مسائل ديكته اي بود كه شده بود براي اينكهجوانهاي ما را بي تفاوت كنند؛ هرچه سرشان مي آيد به من چه ربط دارد. آن كه مي روددر دريا با مثلا چه ، با هم آنجا بازي مي كنند، اينها ديگر فكر اينكه مسائل روز چه هست ،دولتها چه مي كنند و اين مرد خائن چه به سر ما آورد، اصلا فكر اين در ذهنشان نمي آيد.اين روشنفكرها و نويسنده ها و آزاديخواهها - نه همه شان ، بسيارشان - يا توجه به اين ندارند كه اين برنامه ها و آزاد گذاشتن اين جوانها و اين دخترها و اين پسرها براي اينكه هر كاري دلشان مي خواهد بكنند، اين چه به سر اين مملكت مي آورد؛ يا توجه ندارند؛ يامي دانند و اجير هستند؛ دنبال همان هستند. فرياد مي زنند آي آزادي از بين رفت ! آي آزادي ! خوب آزادي از بين رفت ، چه شد؟ شرابخانه ها محدود شده يا گرفته شده ؛ مراكزفحشا را جلويش را گرفتند - حالا تمامش هم باز معلوم نيست ، من نمي دانم حالا پاكسازي شده يا نه - ديگر نمي گذارند اين دختر و پسر تو دريا بروند لخت شوند با هم چه بكنند.اينها آزادي را اين مي دانند! و همان آزادي مي دانند كه از غرب ديكته شده براي ما؛ نه پيش خودشان . پيش خودشان اگر اين طور بود، اين ترقيات مادي را نمي كردند. ديكته شده [است ] براي ممالك استعماري اين نحو آزاديها. اين آزاديها آزاديهاي وارداتي است و اين بي انصافها، طرفدار به قول خودشان "حقوق بشر"، و اين بي انصافهاي به قول خودشان نويسنده - همه شان را نمي گويم ، بعضيشان را - و اين بي انصافها، آزاديخواهها،اين نحو آزادي را براي ما تبليغ مي كنند و تاكيد مي كنند بر آزاديي كه مملكت ما را به تباهي مي كشد.
تباهي نيروي انساني در آزادي به سبك غربي
مملكت ، مملكت است به جوانش ؛ به نيروي انسانيش . چيزي كه نيروي انساني را به باد بدهد مملكت را به باد مي دهد. اگر يك مملكتي نيروي انساني نداشته باشد، اين مملكت نمي تواند اداره بشود. و اين طور آزاديي كه اين آقايان مي خواهند، اين آزاديي است كه نيروي انساني را به تباهي مي كشد؛ و به آنجا مي كشد كه هرچه سرش بياورندحرف نزند؛ يعني حرف نزند، مطرح نيست پيشش ، او تمام همش به اين است كه چهوقت تابستان بشود و چه وقت ، وقت اين بشود كه بروند دريا؛ تمام همش به اين است كه چه وقت شب بشود و برود سينما؛ چه وقت اين مثلا قضاياي راديو - تلويزيون پيش بيايدو بنشينند تماشا؛ نمي تواند، همان طوري كه آدم ترياكي نمي تواند از پاي منقل پا شودبرود سراغ فرض كنيد كه جهاد سازندگي ، از پاي منقل نمي تواند فكر اين معنا را بكند كه به مملكت ما چه مي گذرد؛ فرهنگ ما چه شده است ؛ اقتصاد ما چه شده است . نمي تواندفكر كند، اينها هم مي خواهند همين جور باشند. آنهايي كه مي خواهند ما را غارت كنندمي خواهند بي مزاحمت غارت كنند، چرا مزاحم براي خودمان درست كنيم ؟ راه عيش وعشرت را بر اين جوانهاي تازه رس باز مي كنيم ، هرچه مي خواهند از اين عيش و عشرتهابكنند، ما هم آن مخازنشان را مي بريم ؛ اينها هم عيش و عشرتشان را بكنند! اينها فريادبكنند و عيش و عشرت بكنند، آنها هم همه چيزشان را ببرند. اين پنجاه سال وضع ما اين بود. دامن مي زدند به همه چيزهايي كه در اين معنا مشترك بود كه جوانهاي ما را تباه مي كرد؛ بي تفاوت مي كرد، در همه اين معنا مشترك بود و حالا ما مي خواهيم كه باورمان آمده باشد، چه شماها كه در تلويزيون هستيد، در راديو هستيد كار مي كنيد و چه ما كه طلبه هستيم و آنجا هستيم ، باورمان بيايد كه ما يك رژيم فاسدي كه همش [را] به اين گماشته بود كه جوانهاي ما را فاسد كند، تباه كند، بي تفاوت نسبت به مسائل اساسي خودش بكند، باورمان بيايد كه آن رفته كه يك رژيم اسلامي - انساني بيايد كه در همه امور جدي باشد.
جديت اسلام در امور مادي و معنوي
اسلام شوخي ندارد؛ همه اش جدي است ، هزل ندارد؛ لغويات ندارد؛ لهويات ندارد؛همه اش جدي است ، جديات است . هم در امور مادي ، كه اسلام هر دو جهت را دارد،هم امور مادي و هم امور معنوي ، همه اش جد است . لهو و لعب و لغو و آن چيزهايي كه اسلام جلويش را گرفته همانهايي است كه اينها دامن به آن مي زنند. هر چيز را ديديد كه اينها از آن ترويج مي كنند بدانيد آني است كه اسلام جلويش را گرفته . آن چيزهايي كهاسلام جلويش را گرفته است همين هايي است كه جوانهاي ما را به تباهي مي كشد. اسلام رزمنده مي خواهد؛ جنگجو مي خواهد در مقابل كفار، در مقابل آنهايي كه هجوم مي كنند به مملكت ما، اسلام مجاهد مي خواهد درست كند، نمي خواهد يك نفر آدم عياش درست كند كه اين آدم عياش ، عياشيش را بكند، و همه چيزش را از بين ببرند. همه شرافتش را از بين ببرند و اين باز مشغول عياشي و رقصيدن باشد. اسلام جد است . يك مسلك جدي است ، هزل در آن نيست ، لغو در آن نيست ، لهو در آن نيست ، بازي در آن نيست .
آن بازيي كه اسلام اجازه ؛ داده تيراندازي است و اسب سواري ؛ مسابقه در اسب سواري ؛ مسابقه در تيراندازي ، آنها هم جنگ است و آن را اجازه داده حتي برايش "رهان "(2) هم قرار داده اند؛ يعني شرطبندي هم بكنند، آن را اجازه داده اند. لكن مسئله جدي است آنجا، تربيت [است ].
و اينها مي خواهند كه ما را به همان حالي كه بوديم اسم ، جمهوري اسلامي ، و رسم وواقعيت ، همان مسائل طاغوتي و همان مسائل باشد. ما بايد جديت كنيم كه همان طور كه راي داديم به جمهوري اسلامي و اسم جمهوري اسلام الان در ايران است ، محتوايش رااسلامي كنيم ؛ يعني راديو - تلويزيون كه شما هستيد اسلامي باشد؛ لغويات و لهويات ونمي دانم صورتهاي كذا نباشد. اصلاح بايد بشود اينها. البته ما بخواهيم جوانهايمان كه چندين سال ، از آن وقتي كه چشم باز كردند در فساد بودند و در مراكزي بودند كه همه اش فساد بوده ، و اين جور بزرگ شدند، برنامه هم اين بوده كه اينها را اين طوري بزرگشان كنند، بخواهيم اين برگردد به حال اول ، طولاني است ، ولي اميدواريم كه برگردد. و الحمدلله تحولاتي كه الان دارد مي شود و شده است ، تقريبا راه صد ساله را دريك شب ، جوانهاي ما دارند مي پيمايند، تحولات ، تحولات تند و سريعي بوده ، واميدوار كننده است . . . اهميت فوق العاده تلويزيون در بين رسانه ها
الان راجع به تلويزيون صحبت دارم مي كنم ، يك چيزي كه از همه رسانه ها حساستراست ؛ تلويزيون از همه مسائل تبليغي و آلات تبليغي حساستر است ؛ براي اينكه هم گوش است و هم چشم . در چيزهاي ديگر، حتي راديو، فقط گوش استفاده مي كند، در- نمي دانم - روزنامه ها و مطبوعات چشم از آن استفاده مي كند. راديو - تلويزيون گوش است و چشم ، آن هم نه به اينكه مثلا تيراژش مثل روزنامه كذا، ده هزار، بيست هزار، صدهزار، يك ميليون ، باشد؛ همه مملكت است . الان هم وضع جوري شده است كه دردهات هم كه مي روي ، آن مرد دهاتي هم كه شايد درست خرج عايله اش را نتواند ادابكند، يك راديو خريده است ، يا يك تلويزيون دارد. همه جا هست ؛ يعني اين چيزي كه در تلويزيون نشان داده مي شود در همه سطح مملكت ، و در بيرون هم هر جا كه موجهابايد برود، همه جا، منتشر مي شود. اين حرفي كه در راديو گفته مي شود و درراديو - تلويزيون گفته مي شود مال يك طايفه نيست ؛ مال يك جمعيت نيست ؛ مال يك مملكت نيست ؛ همه جاست ، همه قشرها هستند.
تلويزيون بايد دستگاهي باشد آموزنده و اخلاقي
ما اگر اين دستگاه كه بايد يك دستگاه آموزنده باشد، يك دستگاهي باشد كه آن تباهيها، چيزهايي كه جوانهاي ما را به تباهي كشيد و مي كشد، حذف بشود و به جاي آن آموزندگي باشد؛ امور اخلاقي باشد؛ امور فرهنگي باشد؛ چيزهايي كه به درد جوانهاي مامي خورد و جوانهاي ما را تربيت مي كند. اين بايد يك همچو عضو حساس ، و يك همچو آلتي كه همه جا و در همه قشرها اين پا دارد، همه جا هست ، حاضر است همه جا،الان اينجا هست ، اگر فردا هم مثلا راديو - تلويزيون اين حرفها را بگويد، همه جامي شنوند، يك مطلبي است همه جايي ، اين اگر آموزنده باشد، براي همه ملت آموزندگي دارد و اگر خداي نخواسته انحراف داشته باشد، همه ملت را به انحراف مي كشد. ما مي خواهيم كه راديو تلويزيونمان كه پيشتر در خدمت طاغوت بود، حالا درخدمت خدا باشد؛ در خدمت اسلام باشد و اسلام مي خواهد كه همه مسائل جدي باشد؛ مسائل مملكتي مسائل جدي باشد؛ مسائل روحي مسائل جدي باشد. جد است در آن حتي در اين امور تفريحي هم در اسلام يك جوري است كه باز آن جد پيدا مي شود.عايله هم كه وقتي انسان مي خواهد تشكيل بدهد، يك نحو جدي در آن هست ، و يك دقتهاي زياد براي تشكيل يك ازدواج ، از قبل از اينكه ازدواج بكند دستور هست زن چه مردي را انتخاب كند؛ مرد چه زني را انتخاب كند، در انتخابش از ابتدا برنامه هست كه زنها چه مردي را انتخاب كنند؛ و مردها چه زني را انتخاب كنند. بعد هم حتي اوقات ازدواج ، يك اوقات مثلا با بركتي باشد. بعد هم كيفيت ازدواج و كيفيت همه چيز يك برنامه خاصي داشته باشد. بعد هم زمان حمل براي مادر چه برنامه هايي باشد. بعد هم وقتي كه بچه را شير مي دهد، در زمان شير دادن چه برنامه هايي باشد. بعد هم در دامن مادر كه مي خواهد بچه تربيت بشود، چه جور تربيت بشود. بعد هم در حمايت پدر كه بچه مي خواهد تربيت بشود، چه بشود. بعد هم در مدرسه كه مي رود، چه باشد. براي اينكه برنامه همه مكتبهاي توحيدي ، كه اسلام در راس آنهاست ، برنامه آدم درست كردن است . مي خواهند انسان درست كنند. قرآن اصلا آمده است كه يك انسان صحيح درست كند؛ انسان ساز است . از اين جهت همان طوري كه يك كشاورز اگر بخواهد يك زراعت سالم خوب تحويل بگيرد، زمين را شرايطي كه دارد بايد روي آن شرايط عمل كند، آب چه وقت بايد داده بشود، چه آبي بايد باشد، چه كودي بايد ريخته شود روي آن ، چه وقت بايد شيار بشود، چه رسيدگيهايي بايد به آن بشود، همه اينها براي اين است كه يك ثمره اي ، يك گندمي را مي خواهد، تمام اينهايي كه عرض كردم و بسياري ازچيزهايي كه هست و حالا در ذهن من فرض كنيد نيست يا طولاني مي شود، براي اين است كه اسلام ماها را يك نباتي كه بايد آن جور تربيت بشود و بعد هم وقتي كه به مرتبه حيوانيت رسيد، اين جوري بايد تربيت بشود، تا برساندش به يك انساني .
برنامه تربيتي اسلام
زيربنا اقتصاد نيست ، براي اينكه غايت انسان ، اقتصاد نيست . انسان زحمتش براي اين نيست كه فقط شكمش را سير كند؛ يا جوانهايش را بدهد شكمش سير بشود، حرف استاينها. از اينجا تا لانهايت انسان هست . ديگر انسان مردني نيست ، انسان تا آخر هست . وبرنامه اسلام اين است كه اين انسان را جوري كند كه هم اينجا صحيح باشد و هم آنجاصحيح باشد. راه مستقيم ؛ نه طرف شرق ؛ نه طرف غرب . صراط مستقيم ، يك سرش اينجاست ؛ يك سرش هم لانهايت .
ما مي خواهيم ، آن قدري كه مي توانيم ، البته قدرت ما كم است ، آن قدري كه مي توانيم اين مملكت را از آن حال طاغوتي متبدلش كنيم به يك حال توحيدي -اسلامي . و اين بايد با كمك همه باشد. يكي نمي تواند اين كارها را بكند. يك جمعيت نمي تواند. هركس در هر كاري كه مشغول است بايد آن كار را خوب انجام بدهد؛ آن كاررا الهيش كند؛ از طاغوتي بيرونش كند. خداوند ان شاءالله همه شما را موفق كند.
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,764,933