صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - ارزيابي قيام ملت ، و حوادث تلخ و شيرين سال 41 و اوايل سال 42 - 12 ارديبهشت 1342

عنوان : ارزيابي قيام ملت ، و حوادث تلخ و شيرين سال 41 و اوايل سال 42
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 12 ارديبهشت 1342
تاریخ قمری : 8 ذي الحجه 1382
مناسبت : آغاز دروس حوزه پس از چهلم شهداي مدرسه فيضيه
جلد : 1

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا، زبان ما را از بيهوده گفتن و گزاف و لغو و دروغ حفظ بفرما. خداوندا،قلوب ما را به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما؛ خداوندا گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام ، به روساي جمهور دول اسلامي ، به نمايندگان مجلسين دول اسلامي ، به نخست وزيران و وزراي دول اسلامي ، به روساي دانشگاههاي دول اسلامي ،به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامي . خداوندا، آنها را قرار بده . . .
جنايات با ماسك اسلام پناهيهمان كارهايي است كه مغول بايد انجام بدهد، چنگيز بايد انجام بدهد. در مراكز علمي مي ريزند، خون بچه هاي شانزده ساله و هفده ساله [را] مي ريزند، خراب مي كنندمركزهاي علمي را، به علما اهانت مي كنند، فحشهاي ناموسي مي دهند، در حبس مي برند، زجر مي كنند، مي كشند، مي زنند، خونخواري مي كنند؛ در عين حال نطق مي كنند، اظهار اسلاميت مي كنند، اظهار تشيع مي كنند، اظهار كشف [و] كرامت مي كنند. (1) آنها ديگر نمي گفتند كه ما شيعه هستيم ؛ دشمن بودند با ما، در حال تعدي واردشدند در مملكت ما. اينها با حال دوستي و ادعاي دوستي ، ادعاي تشيع ، بالاتر از تشيع ، بااين ادعاها اين اعمال را انجام دادند و مي دهند.
توطئه ديرينه بر ضد حوزه قم
من [آنچه ] به شما عرض كنم مطلبي نيست كه مال اين چند ماهه باشد؛ اين يك مطلب ريشه دار است ، مطلبي است كه مال چندين سال پيش از اين است ، اگر نگويم چهل و چند سال پيش از اين ، لااقل بيست سال پيش از اين است كه اينها نقشه شان اين بود كه قم نباشد. در زمان حيات مرحوم آقاي بروجردي - رضوان الله عليه - هم نقشه اين بود كه ايشان نباشند و قم نباشد. قم را براي (2)منافع خودشان مضر مي دانند. قم لشكر حق است ؛ جنود ابليس ، جنود حق را با مقاصد خودشان مخالف مي دانند. در همان زمان ايشان هم ، نسبت به ايشان تعبيراتي مي شده است كه من نمي توانم در اين منبر عرض كنم .همان وقت بوده است كه ، نقشه خارج اين بوده است كه قم نباشد تا ما هر كاري مي خواهيم انجام بدهيم و يك نفس كش در مقابل ما صحبت نكند، حرف نزند، بحث نكند، ايراد نكند، اعتراض نكند. كه مفسده دارد اگر بخواهند كارهايي را انجام بدهند. بعد از اينكه ايشان تشريف بردند به جوار رحمت حق تعالي ؛ از همان اول ، اينها شروع كردند به اسم احترام از مركزي ،كوبيدن اين مركز را؛ نه از باب اينكه حبي به آن مركز داشته اند؛ به هيچ مركزي از مراكزديانت اينها احساس حب نمي كنند؛ نه از باب اينكه به نجف علاقه داشتند، از باب اينكه قم را نمي خواستند. قم موي دماغ بود، نزديك بود به اينها، مفاسد را زود ادراك مي كردو كارهاي اينها زود برش منكشف مي شد. اينها قم را نمي خواستند منتها نمي توانستند به صراحت لهجه بگويند: قم نه ، مي گفتند: نجف آره ، مشهد آره ؛ "در قم چيزي به نظرنمي خورد"! (3) فهميدند كه چيزهايي به نظر مي خورد، چيزهايي به چشم مي خورد،چيزهايي به دهان مي خورد، به گوش مي خورد؛ فهميدند كه نه آنطور نبوده است . اينها ازآن وقت نقشه كشيدند براي نابودي روحانيت و دنبالش نابودي اسلام و دنبالش نفع رساندن به اسرائيل و عمال اسرائيل .
عنصري بيسواد در راس دولتباشد كه علم نداشته باشد، قدر علم را نداند، تا كلاس پنج بيشتر درس نخوانده باشد، آن هم در كرج تحصيل اجازه نامه با اعمال نفوذ كرده باشد، نداند معناي علم چه هست ،نداند معناي ديانت چه هست ، نداند نقش روحانيت در بقاي اين مملكت چيست ، نفهمدمطالب را؛ سربسته و چشم بسته به او ديكته كنند و بگويد و نفهمد چه مي گويد، و بكند ونفهمد چه مي كند.
ديديم كه از اولي كه اين دولت بيسواد و بي حيثيت روي كار آمد، از اول اسلام راهدف قرار داد: در روزنامه ها با قلم درشت نوشتند كه بانوان را حق دخالت در انتخابات داده اند، لكن شيطنت بود؛ براي انعطاف نظر عامه مردم به آن موضوع بود كه نظرشان به الغاي اسلام و الغاي قرآن ، درست نيفتد؛ و لهذا، در اولي كه اينجا ما متوجه شديم واجتماع شد و آقايان مجتمع شدند با هم براي علاج كار، توجه ما در دفعه اول منعطف شدبه همان قضيه ؛ بعد كه مطالعه كرديم ديديم آقا، قضيه ، قضيه بانوان نيست ، اين يك امركوچكي است ؛ قضيه معارضه با اسلام است : منتخب و منتخب ، مسلمان لازم نيست باشد،حلف (4) به قرآن لازم نيست باشد، قرآن را مي خواهيم چه كنيم ؟ بعد كه مصادف شدند باتودهني از ملت مسلم ، تاويل كردند حرفشان را به اينكه خير، مراد ما از "كتاب آسماني "قرآن است . ما هم ازشان پذيرفتيم ؛ به حسب ظواهر شرع ، لكن به مجرد اينكه اينها يك چند نفر عمله را دور خودشان ديدند و يك زنده باد و مرده باد را ديدند، باز همان مطالب خبيثشان را از سرگرفتند، همان مطلبي را كه ابطال كرده بودند دوباره از سرگرفتند: دوباره تساوي حقوق من جميع الجهات . تساوي حقوق من جميع الجهات ، پايمال كردن چند تاحكم ضروري اسلام است ، نفي كردن چند تا حكم صريح قرآن است . بعدش باز ديدندكه مصادف شد با يك ناراحتيها و يك حرفها و يك چيزهايي ؛ حاشا كردند؛ وزيرشان يك جا حاشا كرد، اميرشان يك جا حاشا كرد. تنظيم است ؛ لكن بعد از آنكه ديدند كه خيلي فضاحت بار آمد [و] مردم ناراحت شدند،همان نوكرهاي ارباب ، به حسب واقع هم ناراحت شدند؛ وقتي ديدند [مردم ] ناراحت شدند، گفتند: اكاذيب است . پرونده سازي خواستند بكنند؛ پرونده سازيهاي بچگانه مضحك بكنند.
شاه و يورش به مراكز دين و دانشپيش هر كه مي روي ، گردن ديگري مي گذارد، به هر كه اعتراض مي كني ، به ديگري نسبت مي دهد، دستگاه شهرباني مي گويد كه سازمان امنيت ؛ سازمان امنيت مي گويدشهرباني ؛ دوتايشان مي گويند: امر اعليحضرت ؛ راست مي گويند كه امر اعليحضرت است ؟ اعليحضرت با ديانت اسلام مخالف است ؟ واقعا با قرآن مخالف است اعليحضرت ، به حسب قول اينها؟ اگر مخالف است ، آن حرفها چه هست ديگر؟ آنهمه كشف و كرامت كجاست ؟ اگر مخالف نيستند، پس چرا جلوگيري نمي كنند از اين وحشيگريها؟ چرا تودهني نمي زنند به اين شهربانيها، به اين سازمانها، به اين نخست وزيرها؟ ايشان كه فعال مايشااند مي توانند يك همچه كاري را بكنند؛ حالا كه ديگر مطلبي نيست ، برگرد[ند] به عصر سابق [دوران استبداد] و قبل از صد سال پيش ازاين . حالا كه مطلب اينطوري است ، خوب بزنند تودهني به اينهايي كه كار بد مي كنند،كارهاي خلاف اسلام مي كنند، كارهاي خلاف ديانت مي كنند و نسبت مي دهند به ايشان ؛ تبرئه كند خودش را. آقا، نمي شود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد؛ نمي شوداين . اگر نيستند بگويند، اظهار كنند، اظهار تاسف كنند به اينكه مردك (6) آمده است ،ريخته مدرسه فيضيه را خراب كرده است .
ديداري از فيضيه به خون خفته
بنده [هنوز] اين مسائل جوانهاي خودمان را نديدم ، و بعد از مباحثه مي روم مي بينم .اول وقتي است كه مي روم مي بينم . برويم آنجا يك فاتحه اي بخوانيم براي آنهايي كه كشتند [گريه حضار]؛ يك اظهار تاثري بكنيم براي اينها؛ اينها كه نمي گذارند ما فاتحه هم بگيريم [گريه حضار]. اگر دهقانها كردند، پس چرا نمي گذاريد فاتحه بگيريم ؟ چرافاتحه تهران را به هم مي زنيد؟نمي خواستيم . ما نمي خواهيم كه مملكت ما در خارج معرفي بشود كه همچو عناصرخبيثي سركارند؛ ما نمي خواستيم اين را. ما مي خواهيم كه مملكت ما از آن نقطه اولي اش تا آن آخرش ، جوري باشند، طوري سلوك بكنند كه مايه افتخار يك مملكتي باشد.بگويند آقا، ما اميركبير داريم ؛ وزراي سابق ، مشاورين سلاطين سابق ، علما بودند؛علي بن يقطين بوده است ؛ گاهي ائمه اطهار - عليهم السلام - بوده اند.
خطر عمال اسرائيلجلسه اي كه بر ضد اسلام در لندن تشكيل شده است شركت كنند.
سكوت مرگبار و همراهي با رژيم جبار
واي بر اين مملكت ! واي بر اين هيات حاكمه ! واي بر اين دنيا! واي بر ما! واي بر اين علماي ساكت ! واي بر اين نجف ساكت ، اين قم ساكت ، اين تهران ساكت ، اين مشهدساكت ! اين سكوت مرگبار، اسباب اين مي شود كه زير چكمه اسرائيل ، به دست همين بهاييها؛ اين مملكت ما، اين نواميس ما، پايمال بشود. واي بر ما! واي بر اين اسلام ! واي براين مسلمين ! اي علما، ساكت ننشينيد؛ نگوييد علي مسلك الشيخ (10) - رضوان الله عليه -والله ، شيخ اگر حالا بود، تكليفش اين بود.
سكوت ؛ امروز سكوت همراهي با دستگاه جبار است ؛ نكنيد سكوت . دو هزار بهايي را با پانصد دلار ارز به هر يك ، و هزار و بيست تومان تخفيف هواپيما؟! اينها در روزنامه دنياست . يك شخصي به من گفت كه يك معامله اي كرده است شركت نفت با ثابت پاسال (11) و در اين معامله تخفيفي داده است كه بيست و پنج ميليون تومان در اين تخفيف نفع برده است ؛ براي نفع اين جمعيتي كه فرستادند به لندن بر ضد اسلام . اين وضع نفت ما، اين وضع ارز مملكت ما، اين وضع هواپيمايي ما، اين وضع وزير ما، اين وضع همه ما؛سكوت كنيم باز؟ هيچ حرف نزنيم ؟ حرف هم نزنيم ؟ ناله هم نكنيم ؟ خانه هايمان راخراب مي كنند آخ نگوييم ؟
وضع ما با اين "اعليحضرت "
مردك مي فرستد رئيس شهرباني را، رئيس اين حكومت خبيث را، مي فرستد منزل آقايان . (12) من راهشان ندادم . اي كاش راه داده بودم تا آن روز دهنشان را خرد كرده بودم ! مي فرستند منزل آقايان كه اگر نفستان در فلان قضيه (13) درآيد، فرموده انداعليحضرت فرموده اند: اگر نفس شما درآيد، مي فرستيم منزلهايتان را خراب مي كنيم ،خودتان را هم مي كشيم ، نواميستان را هتك مي كنيم . اين وضع ماست با اين اعليحضرت ،اگر اينها راست مي گويند. اگر دروغ مي گويند، پس ايشان بگويند: دروغ مي گويند؛ ايشان بفرمايند، اعلام كنند كه حكومت قم (14) دروغ گفته است تا من پدر حكومت قم رادرآورم ؛ بگويند: رئيس شهرباني دروغ گفته تا من زير چكمه اهل علم ، پدرش رادرآورم ؛ نمي گويد كه .
و اما سال خوبي بود براي اينكه روحانيت ارزش خودش را به دنيا اعلام كرد؛ فهماندكه آنكه صحبت مي كند، باز روحاني است ، آنكه ايستادگي مي كند در مقابل ظلم و جورظالم و جائر، باز حوزه هاي علميه است ؛ كتك مي خورد، داد مي زند، كشته مي دهد،فرياد مي كند، مدرسه فيضيه اش را خراب مي كنند، اعتنا نمي كند، باز صحبت خودش رامي كند؛ هر كاري سرش بياورند، اين صحبت مي كند. روحانيت موجوديت خودش را به همه عالم اعلام كرد. پس بد بود چون هيات حاكمه ، فضاحت ايران را در همه جا اعلام كرد؛ و خوب بود براي اينكه روحانيت حيثيت خودش را به عالم معرفي كرد. فهماند به عالم كه ما آدميم ، روحاني هستيم ما. همه اش قضيه ذكر و دعا نيست ؛ ما داد مي زنيم ، مامي گوييم نبايد بكنيد اين كارها را، ما نصيحت مي كنيم به شما.
رفراندم رسواي شاهمي آيند و مي گويند: مرده باد! نكن اين كار را؛ صلاح نيست بكني اين كار را. گوش نكرد،ديديد چه جور شد. دو هزار نفر راي نداشتند اينها، باقي اش زور بود. همه مي دانند بازارتهران بسته شد كه راي ندهد، بازار قم بسته شد كه راي ندهد، ساير شهرستانها راي ندادند؛ اينها دو هزار تا راي آزاد بدون سرنيزه نتوانستند تهيه كنند.
ما نمي خواستيم اينطور مفتضح بشوي (18) ما نمي خواستيم ملت از تو رويگردان بشوند. ما مي خواستيم شما آدمي باشي كه وقتي يك چيزي را بگويي [مثلا] "اي ملت "،تمام ملت لبيك بگويند. ما ميل داريم شاه ما اين جور باشد؛ ما ميل داريم وزير ما اين جورباشد كه اگر يك مطلبي را گفت تمام ملت با او موافق باشند نه اينكه با حرفهايش [ادعاكند] "شش ميليون "، "شش ميليون "؟! ! (19) به جان عزيز شما، اگر اينها چند هزار هم داشتند؛باقي اش با پر كردن صندوق . شايد به سمع ايشان نرسيده . شايد آنها گفته اند به او كه خير"شش ميليون ، اكثريت قاطع ". و الا شاه كه دروغ نمي گويد؛ نمي شود كه دروغ بگويد. "بااكثريت قاطع ! تمام قاطبه اهل ايران ! " پس بازار تهران از اهل ايران نيست ؟ خيابانهاي تهران اهل ايران نيستند؟ قم از اهل ايران نيست ؟ روحانيين از اهل ايران نيستند؟ سايرشهرستانها ايراني نيستند؟ اين ايران كجاست ؟ اين آرا از كجا آمد؟ما راجع به ارث گفتيم ؛ نخير ارث هم همان طوري است كه خدا گفته . از آن طرف هم مي گويند: كي ما گفتيم زنها بروند به نظام وظيفه . تو روزنامه هايتان هست آقا! اين روزنامه هايي كه ديكته مي كند سازمان امنيت ، و مي نويسند.
مي گويند كه مدير كيهان (21) گفته است : ما ديگر راحتيم ؛ براي اينكه آن وقت مامي نوشتيم و اينها(22) نظر مي كردند، حالا خودشان مي نويسند، ما ديگر راحتيم . منتها اين اعتراض هست كه آقا! چرا اينقدر بي حيثيت هستيد كه آنها بنويسند و شما هم بنويسيد؟چرا بايد مطبوعات ما اينقدر بي حيثيت باشند؟
خطر صهيونيسم
خوب بگوييد آقا حرف را؛ [مگر] چه مي كنند؟ اگر همه علماي اسلام يك مطلبي رابگويند، حالا كه خطر بر اسلام وارد شده و آن خطر يهود است و حزب يهود - كه همين حزب بهاييت است - اين خطر كه حالا نزديك شده ، اگر آقايان ، علماي اعلام ، خطبا،طلاب ، همه با هم هم صدا بگويند كه آقا ما نمي خواهيم كه يهود بر مقدرات مملكت ماحكومت كند، ما نمي خواهيم كه مملكت ما با مملكت يهود هم پيمان بشود در مقابل پيمان اسلامي ؛ آنها - مسلمين - باهم هم پيمان مي شوند، آقايان با يهود هم پيمان مي شوند!خوب ، چه وضعي است اين مملكت ؟ اگر نوكر هم هستيد چرا اينقدر نوكر؟! من سرم دردمي كند؛ و من براي خواندن يك فاتحه لازم مي دانم بروم به مدرسه فيضيه ؛ و از خداي تبارك و تعالي ، مي خواهم كه در اين سال و سالهاي بعد، همه سالم باشيد، اسلام مويدباشد، اسلام مويد باشد.
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,875,033