خدمات تلفن همراه

صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - توطئه امريكا، ايجاد آسيب از درون انقلاب - تبيين وظيفه ملت - 20 دي 1358

عنوان : توطئه امريكا، ايجاد آسيب از درون انقلاب - تبيين وظيفه ملت
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 20 دي 1358
تاریخ قمری : 21 صفر 1400(1)
جلد : 12

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
نفع دشمنان در آسيب پذيري انقلاب
خداوند شما جوانها را كه متعهد به اسلام و در خدمت اسلام هستيد، حفظ كند وتوفيق شما را هر چه بيشتر براي رسيدن به هدفهاي اسلامي [افزون كند]. آنچه كه من مي فهمم و احتمال زياد مي دهم اين است كه امريكا نه دخالت نظامي در ايران مي خواهدبكند و نه حصر اقتصادي . اگر هم حصر اقتصادي بكند، ناجح (2) نمي شود. خودش هم مي داند. لكن از راه اساسيتر پيش آمده ، و آن راه اين است كه ما را از باطن خودمان آسيب پذير كند و ما را بگنداند از باطن خودمان . از اول هم اينها بناشان بر همين معناست .شايد در انقلابهايي كه واقع مي شود آنهايي كه مي خواهند نفع ببرند يا ضرري كشيدند كه مي خواهند جبران كنند، نقشه هايشان اين باشد كه خود انقلاب را در باطن خودش آسيب برسانند.
مطالعات كارشناسان استعمار در مشرق زمين
الان همه دستها در كار اين معنا هست . شايد اين صحبتهايي كه در خارج مي كنند به اينكه ما دخالت نظامي مي كنيم ، يا حصر اقتصادي مي كنيم ، شايد براي اين معنا باشد كه اذهان ما را منصرف كنند به آن طرف ، و از آن چيزي كه در كشور خودمان دارد مي گذردغافل كنند. شما غافل از اين شياطين نباشيد كه اينها مطالعه كرده هستند. ماها تازه وارد اينميدانها شديم . شماها تازه وارد اين ميدانها شديد. و به حسب آن حس انساني هم كه داريد آن شيطنتهايي كه اينها در آن هستند كمتر وارد هستيد. اينها مطالعه كردند، نه ده سال و نه صد سال ، در طول تاريخي كه راه پيدا كردند به شرق ، مطالعه كردند. نه مطالعه فقط كشورها را، يعني مخازن اينجاها را، اين هم يك مطالعه طولاني بر آن شده است .قبل از اينكه اين اتومبيل و طياره و اينطور مسائل پيدا بشود، اينها كارشناسهاشان رامي فرستادند در شرق و وجب به وجب مثلا اين مملكتها را گردش مي كردند. با شترمي رفتند اين بيابانها را؛ با قافله ها مي رفتند اين بيابانها را گردش مي كردند و هر جايي كه يك چيزي پيدا مي شد يادداشت مي كردند. نقشه برمي داشتند. اين يك سري كارشان بود كه بفهمند در كشور شما چه دارد. مخازن شما چي هست . اين مال حالا نيست . اين مال از سابق كه راه باز كردند دنبال اين قضيه هستند. و يك مطلب ديگري كه شايد به آن بسيار اهميت مي دادند اين بود كه مطالعه در حال مردم ايران بكنند يا مردم شرق بكنند.حالا ما ايران مورد بحثمان است . اين عشاير ايران ، عشاير بختياري ، عشاير خوزستان -خيلي عشاير دارد ايران - توي اين عشاير، اشخاصي مي فرستادند براي مطالعه كه اينها چه جور وضعي دارند. چطور مي شود اينها را تحريك كرد. چطور مي شود اينها را از تحرك بازداشت . اين [ها] مطالعات طولاني كردند در اين باب و در افراد ديگر، غيرعشاير.مطالعات دارند، احزاب را چه جوري بايد درستش كرد و چه جوري به جان هم انداخت .مطالعات اينها زياد است . و ما بايد الان تمام توجهمان را به اين مطلب [بكنيم ] كه اينهاالان نقشه اين معنا را دارند طرح مي كنند و مشغول اين معنا هستند كه در خود ايران افرادرا، جمعيتها را به جان هم بريزند و بعد منعكس كنند به اينكه اين ايران ، يك جمعيتي هستند كه نظمي تو[ي ] آنها نيست ، حكومتي ندارند. الان اگر ملاحظه كرده باشيد اين روزنامه هاي خارج را - كه ماحصلش پيش من مي آيد هم خود آنها، و روزنامه نويسهاشان ، هم اينهايي كه مربوط به آن دستگاه سابق بودند، اين مسائل را هي مي گويند،الان معلوم نيست كه مركز قدرت كجا هست . الان معلوم نيست كه ايران چه ، كي ايران رادارد تنظيم مي كند امورش را. كي دارد اين قافله را مي برد؟ هي اول به طورترديد، معلوم نيست قضيه چيست . بعد هم اينكه ، يك مملكتي هست كه اين همين چندروز، همين چند وقت نفسهاي آخرش را دارد مي كشد. بختيار در يكي از نوشته هايي كه ،شايد ديشب من ديدم يا صبح ديدم ، كه دارد كه "خميني دارد آن نفسهاي آخر رامي كشد و اين كشور چه مي شود". اينها بناي اين دارند كه در باطن خود ما، با دست خودمردم ، خود اينجا يك صورتي را پيش بياورند. يك حالي را پيش بياورند، و آن حال اينكه منعكس كنند در خارج كه هيچ نظامي در ايران حكمفرما نيست . هيچي نيست درهيچ جاي ايران . در ارتش ايران نظام نيست . در پاسبانهاي ايران نظام نيست . درژاندارمري نظام نيست . در هيچ جا يك نظمي تو[ي ] كار نيست ، كه روي اين زمينه اگريكوقتي بخواهند كه دخالت نظامي بكنند، موجه باشد. يعني به اين معنا كه بگويند كه يك مملكتي است كه آزادي برايشان زود است . حالا اينها رشد اينكه آزادي را قبول كنند، ندارند. استقلال هم برايشان زود است . به مردم خارج با قلمهاي مسموم هم كه دارند هي اضافه اش مي كنند كه ببينند، آزادي داده شده است به اين مملكت و هرج ومرج در مملكت هست ، الان همه چيزش به هم ريخته است ، و بعد موجه بشود اين . براي اينكه اگر يكوقتي يك دخالتي بخواهند بكنند، در خارج بگويند كه خوب ، يك ملتي بوده است كه بايد حفظش كرد، و اين ملت كه بايد حفظش كرد، نظم ندارد. با بي نظمي دارد تباه مي شود. ما سرپرستي مي خواهيم بكنيم از اين ملت . رشد ندارد، محتاج به قيم است .
سيلي دشمنان از اسلام
ملت ما امروز بايد فكر اين مطلب باشند و قويا فكر اين مطلب باشند. از خارج نترسيدتا داخل يك آسيبي نبيند، از خارج نبايد ترسيد. از داخل بترسيد.
شما ببينيد در هر قدمي كه برداشتيم و ملت برداشت براي تحكيم حكومت ، در آن قدم شروع شد به مخالفت . مي خواستند مردم راي بدهند براي جمهوري اسلامي ، براي مردم بود، مردم مي خواستند [راي ] بدهند، يك دسته اي كه مي خواستند نشود اين مطلب ، افتادند به اين طرف و آن طرف ، براي اينكه جلوگيري كنند از جمهوري اسلامي . حتي بعضي از صندوقها را شكستند. بعضي جاها را آتش زدند با قواي خودشان . با اسلحه جلوگيري كردند از راي دادن . آن قدم را ملت پيش برد و آنها مفتضح شدند، ولي دست برنداشتند.
بعد كه بنا بود كه قانون اساسي تدوين بشود، آنهايي كه ارباب قلم بودند با قلم شروع كردند اشكال تراشي كه نه حالا، چي هست . بعضيها مي گفتند همان قانون سابق باشد.بعضي مي گفتند خوب ، آن قانون باشد، بعضي از موادش را تغيير بدهيم . و براي تعيين خبرگان كارشكني شروع كردند. بعد كه مجلس درست شد، باز اين قدم هم ملت پيش رفت و خبرگان خودش را تعيين كرد. در طول مدتي كه آنها مشغول بودند به بررسي قانون اساسي ، اينها هم مشغول بودند به اينكه اشكال كنند اين ملي نيست . يك چيزي كه خود ملت تعيين كرده ، اين را مي گفتند ملي نيست . بايد حتما موافق ميل يك اقليتي باشدتا ملي بشود. همين طور تا آن وقتي كه بنا بود راي بدهند مردم به خود قانون اساسي ،شروع كردند باز كارشكني . كارشكنيها از اطراف . حالا كه مي خواهد ملت راي بدهد به قانون ، به رئيس جمهور، حالا مي بينند اين قدم هم اگر پيش برود، يك قدم ديگر هم پيش برود، استقرار حكومت زيادتر مي شود، شروع كردند به كارشكني . غائله اي درتبريز، يك غائله در قم ، در تهران ، در همه جا. مي خواهند نگذارند كه اين جمهوري اسلامي تحقق پيدا بكند. منتها از اول شروع كردند، و اينها همين طور قدم [به ] قدم . هرقدمي ملت پيش برد آنها قدم بعد را شروع كردند. مايوس نشدند.
اخلال در روند انتخابات رياست جمهوري
الان هم مايوس نيستند، آنها كه نگذارند اين رئيس جمهور كه ، مردم خودشان بايدتعيين كنند، نگذارند تعيين بشود. 124 نفر بيايند و داوطلب بشوند براي رئيس جمهور،معلوم است معنايش چيست . 124 نفري كه مردم اكثرشان را نمي شناسند. شايد ده تاشان را بيشتر مردم نشناسند. تويشان اشخاصي كه بي عقل هم هست ، مي گويند هست . من نمي دانم ، اما مي گويند اشخاص منحرف هم هست . اين براي چي . صد و بيست و چندنفر كانديدا، واقعا اينها اعتقادشان است ؟ احتمال اين را مي دهند كه پيش ببرند؟ احتمال مي دهند كه يك جمعيت زيادي به آنها راي بدهد نه ، مي خواهند اخلال كنند. اخلال است . اين خود اخلال است . يك مملكتي ، صد و چند نفري رئيس جمهور مي خواهندبشوند. صد و چند نفر آدمي كه بعضيهاشان مثل اينكه مثلا، بار فروشند. يك همچومسائلي تو آن هست . من نمي دانم . درست نمي شناسم من . اين خودش يك نحوه اخلالي است كه در يك كشوري ، صد و بيست و چند نفر، اينها داوطلب بشوند، براي اينكه مي خواهم رئيس جمهور بشوم و بعد هم خواهيد ديد كه در اين مثلا تبليغاتي كه بايد بكنند، خواهيد ديد كه چه گروههايي تبليغات مي كنند. نه از باب اينكه برسند به رئيس جمهور. از باب اينكه نگذارند رئيس جمهوري پيدا بشود، و لااقل اخلال كنند به اندازه اي كه منعكس كنند در خارج كه اينها يك همچو جمعيتي ، ايران يك همچوكشوري هست .
صد و بيست و چند نفر مي خواهند رئيس جمهور بشوند و همه هم به جان هم ريختند.و بعد هم خواهيد ديد كه اينها چه بساطي سر هم درمي آورند. اينها همه اخلالگري هست ، و ما از اين مسائل ، شايد اكثر جوانهاي ما از اين مسائل غافل باشند. و بعد خدامي داند كه در قضيه مجلس شورا چه خواهد شد. و مانده آنكه بدتر از همه است براي اينكه ، حدود مثلا فرض كنيد، دويست نفر مي خواهد وكيل بشود. اين شايد چندين هزارنفر خودشان را منتخب كنند. رئيس [جمهور بشوند]، مي خواهند نگذارند يك مطلبي بشود. يكوقت اين بود كه - يك اشخاصي - ما مواجه با يك اشخاصي بوديم كه اينها واقعاراه را، راه ما را راه صحيح نمي دانستند. خودشان يك راه صحيحي داشتند. خوب ، يك چيزي بود. مي نشستند صحبت مي كردند كه اين راه درست است يا آن درست . يكوقت اين است كه قضيه اين نيست . قضيه اين است كه اينها از يك نقطه مي ترسند و آن اسلام است و از يك جمعيت مي ترسند. آنهايي كه به اسلام اعتقاد دارند، آنهايي كه در راه اسلام فعاليت مي كنند. اين سيلي كه اين ابرقدرتها از ايران خوردند، از اول عمرشان تاحالا نخورده بودند اين سيلي را. هراس دشمنان از پيروزي انقلاب
جنگ جهاني ، جنگ بود بين دو تا قدرت بزرگ . يك قدرت اين طرف بود، يك عده اي از دولتها اين طرف بودند. يك قدرت آنطور آن طرف بود و يك عده اي ازقدرتمندها آنجا با توپ و تفنگ و چيزهايي كه آن وقت بود به جان هم ريختند. هم درجنگ اول ، من هر دويش را يادم است ، و شماها نبوديد. آن وقتها هم در جنگ اينطوربود كه دو تا قدرت بودند كه مقابل هم ايستاده بودند، و زدند تو سر هم تا يكي غلبه كرد.هم در جنگ دوم كه باز دو تا قدرت با هم ، يعني دو گروه از قدرت با هم اختلاف كردندو زدند هم را و از بين بردند. ايران قضيه اين نبود كه دو گروه قدرتمند مقابل هم ايستاده باشند. يك گروه بودند. يعني يك جمعيتي بودند، يك دولتهايي بودند، همه قدرتهادست آن بود. شاه مخلوع بود با تمام قدرت . امريكا دنبالش ، شوروي دنبالش و سايركشورها و مع الاسف كشورهاي اسلامي .
من در پاريس كه بودم مواجه بودم با اين مسائل . از همه بيشتر امريكا دنباله مطلب بودكه آن وقتي كه آن مردك (3) بود، آن مخلوع بود. آن وقت اصرار داشتند، بعدش كه جانشين بدتر از خودش (4) تقريبا بود، آن وقت دنبال مي كردند كه اخيرا مي گفتند نرويدشما ايران . ايران الان زود است برويد. دشمنهاي ما براي ما صلاحديد مي كردند كه شماصلاحتان نيست حالا برويد ايران . اينها از اين قدرت ملت كه ، ملتي كه ابزار جنگي نداشت و تعليمات نظامي هم نداشت . اين طرف تعليمات نظامي نداشتند. يك دسته بازاري بودند. يك گروه زياد بانوان بودند. يك گروه زياد جوانها بودند. دانشگاهي بود.بازاري بود. چه بود كه اينها هيچ كدامشان تعليمات نظامي نديده بودند. طرف ما تعليمات نظامي داشتند. ماها اين طرف هيچ ابزار جنگي نداشتيم . حالا چهار تا تفنگ ، جزغنايمي است كه شما از آنها گرفتيد، و الا دست شما نبود. چيزي كه با آتش زدن مثلا لاستيك ،خوب اين در مقابل مسلسل و توپ چيزي مي شد. البته مسئله اين است كه خداخواست . آن نصرتهاي الهي را ما از آن غافليم . در همين قضايا، چون يك ملتي بودمظلوم ، و يك ملتي بود كه قيام كرده بود براي خدا، فرياد مي زد ما جمهوري اسلامي مي خواهيم ، فرياد مي زد كه ما ظلم نمي خواهيم ، خدا تاييد كرد اين ملت را. يعني يك نصرتهايي به اين ملت عنايت كرد كه در تاريخ ، مگر در صدر اسلام ، ديگر نبود. يك [همچو] ملتي . همه قدرتها دست او، دست طرف مقابل ، لكن يا بترسد استعمال كند، ياوقتي فرمان بدهد، از او فرمان نبرند. خدا يك ترسي در دل اينها انداخت كه همان ترس اسباب اين شد كه براي ما يك نصرتي حاصل شد، يك نصرتي بود خودش .
گاهي لشكر اسلام را با همين رعب ، رعب مي انداختند در دل آنها. منتشر مي شد توي لشكر كه اين عربها آدم مي خورند. اين رعبي در دل اينها مي افتاد كه نتوانند مقابله كنند.اين در اين قضيه اي كه براي ملت ما اتفاق افتاد، اين مسئله بود كه خدا تاييد كرد اين ملت را، و هيچكس غير خدا نبود كه كاري انجام بتواند بدهد. آن بود اين اجتماع در يك مطلب ، سي و چند ميليون جمعيت همه يك مطلب بگويند، همه يك راه بروند، مگر اين مي شود، كسي بتواند يك همچو كاري بكند. مگر با تبليغات مي شود اين كار را كرد.انسان بيست سال تبليغ مي كند، يك بازار تهران را نمي تواند قبضه كند. در چند وقت ،چند وقت كم تقريبا يكدفعه ما ديديم كه سرتاسر ايران حرفهاشان يك چيز است .
تلاش دشمن در ايجاد آسيب از درون
من پاريس كه بودم يك كسي آمد از ايران پيش من . - حالا هم يادم نيست كي است -گفت كه من رفتم به اطراف ، در ايران كه بودم ، دهات آن جاپلق و كمره (5) و آنجاها كه من اطلاع ازشان دارم ، حتي يك جايي را گفت كه من آنجا را خودم رفته ام ، يك ده ، يك ده نه ، يك قلعه اي بود، يك قلعه توي كوهي است ، گفت كه همه جاي آنجاها كه ما رفتيم صبح كه مي شد، آخوندش [توي ](6) ده جلو مي افتاد و مردم ده هم دنبالش تظاهرمي كردند. و به من گفت من رفتم در آن قلعه حسن فلك ، (7) كه يك قلعه كوچكي است .رفتم آنجا ديدم آنها همان را مي گويند كه تهران مي گويند. من در پاريس اميدوار شدم به اينكه ما ان شاءالله پيروز هستيم . وقتي بنا شد يك ملت اينطوري قيام بكند، اين يك دست غيبي تو[ي ] كار است . اين نمي شود كه با تبليغ و با صحبت ، و آخوند منبر برود يك چيزي بگويد، نمي شود. اين يك قضيه اي بود كه خدا خواست و ما پيروز شديم بحمدالله . و اميدوارم كه پيروز هم بشويم تا آخر. لكن اين توجه بايد براي ملت ما باشدكه اينها مهمشان اين است كه در همين داخل ما را آسيب بزنند، (8) آسيب بردار كنند. اين يك نقشه بود كه قم و تبريز با هم شروع كردند. نقشه است اين ، كه به همان وضعي كه قم شروع كرد ، به همان وضع تبريز شروع كرد، و در همان ساعت قبل از ظهر روز جمعه دراينجا به يك وضع خاصي شروع شد به اخلالگري ، و در تبريز همان وقت با همين وضع خاص ، يعني مثل اينكه همين يك گروه بودند دو تا شدند. يك دسته اش آنجا، يك دسته اش اينجا. به همين وضع آنجا شروع شد، كه معلوم است يك توطئه اي بوده است كه خوب دارند اينها و الان هم در تبريز همين هستش . الان هم به من اطلاع دادند كه دارند باز مجهز مي شوند اينها. مي خواهند كه نگذارند يك استقراري در اين مملكت پيدا بشود تا منعكس بشود به خارج كه اينها قابل اين نيستند كه آزادي داده بشود. و ما بايدبا تمام كوششمان ، كوشش كنيم كه اين نقشه را خنثي كنيم . يعني هر كه در هر جا هست خوب كار كند. اسلامي كار كند. اتكايش به اسلام باشد. شما در همان محلي كه هستيد، اسلامي كار كنيد. اين خواهرها در هر جا كه هستند، اسلامي كار كنند. كشاورزهادر محل خودشان اسلامي كار كنند. وقتي بنا شد همه جا اسلامي كار كنند نظم پيدامي شود. انتظام پيدا مي شود. اگر در ارتش به طور اسلامي عمل بشود، در ژاندارمري ، درشهرباني ، در پاسدارها، در همه جا به يك نظم كار بشود، به يكجور كار بشود، كار پيشمي رود. الان مملكت شما فعلا احتياج دارد كه همان نهضتي كه اول داشتيد، و هيچ كدام فكر آن چيزهايي كه خودتان مي خواستيد نبوديد. آن وقتي كه در خيابان مي رفتيد و فريادمي زديد "الله اكبر" و بايد برود اين رژيم ، ابدا به فكر اين نبوديد كه ناهارمان امروز چيه . يامنزل ما امروز چه جوري است . هيچ به فكر اين نبوديد. اين معلوم است اگر بوديدنمي شد اينطور. بعد كه - دنبال هر انقلابي اين هست - بعد كه رسيديد به يك قدم ،پيروزي به نظرتان آمد كه ما حالا پيروزيم الحمدلله . حالا كه پيروزيم برگشتيد به وضع خودتان . ببينيم وضعمان چه جوري است . [به ] وضع خودتان برگشتيد ديديد كه خوب ،نابساماني هست . اينها شروع كردند به ايجاد ناراحتي . در اين موقع ايجاد ناراحتي كردن [د]. هي رفتند پيش كارخانه دارها كه ببينيد به شما حقوق چند مي رسد. به آنهازيادتر مي رسد. خانه شما چطور است . خانه آنها چطور است . رفتند تو كشاورزهاهمين طور. رفتند تو دبيرستان و در جاهاي ديگر همين طور. هر جا توانستند رفتند.حالايي كه دنبال انقلاب است و ناراضي شروع مي شود ناراضي را دامن زدند. زيادش كنند و حالا هم مشغولند به همين امر.
استمرار نهضت با شركت در انتخابات
الان وظيفه ملت ما، هر كه در هر جا هست ، اين است كه همان نهضتي كه از اول بود،كه متوجه به اين نبود كه من حالا چي دارم يا چي ندارم ، همان را ادامه بدهد تا وقتي مستقر بشود حكومت . الان بين راهي هستيم و متزلزل . ما كه نرسيديم به نقطه اعلي . ماالان رسيديم به جايي كه بعضي از ابزار حكومتي درست شده . قانون اساسي اش راي داده شده است . اصل جمهوري اسلامي راي داده شده . اما، ما، نه رئيس جمهوري داريم ، نه مجلسي داريم . مجلس بايد همه كارها را انجام بدهد. استقرار ندارد الان مملكتمان . بايد ما كاري بكنيم كه با همان نهضتي كه تا حالا آمديم ، اين را نگهش داريم تا بتوانيم ما اين مراحل بعد را با سلامت طي بكنيم . اگر بنا باشد كه از حالا شروع كنيم به اختلاف سر رئيس جمهور و سر - عرض بكنم كه - آنهايي كه بايد در مجلس بروند ومنتخب بشوند وكلا، اگر ما شروع كنيم به اختلافات و يك اختلافات دامنه داري كه دريك حكومتهاي مثلا كه بوده است ، هم بوده اين اختلافات و حالا كه يك حكومت مستقري نيست ، چند صد مقابل آن وقت خواهد شد و زمينه هم معلوم است . ازصد وبيست و چند نفر كانديداي رئيس جمهور - عرض مي كنم - زمينه معلوم است كه مي خواهند چه بكنند. اگر ما غفلت كنيم از مطلب و ندانيم ، نفهميم اين معنا را كه اين توطئه هست ، صد و بيست و چند نفر خودشان نرفتند سراغ اين كار، صدوبيست و چندنفر را وادار كردند به اينكه بروند و خودشان را منتخب كنند. براي اينكه ، شلوغي ايجادكنند و بعد هم در وكلا خدا مي داند چه خواهد شد. اگر ما چشم مان را باز نكنيم و هركس در هرجا هست عملش را اسلامي نكند و نهضتش را هم باز نيمه رس بداند نه رسيدن به آخر، بداند كه ما بين راهيم و بين راه باز هم راهزنها هستند. الان هم همه مشغولند.
تلاش در قطع طمع دشمنان
بايد همه جوانها، همه جا در تبليغاتشان ، در گفتارشان ، در صحبتهاشان تنبه بدهندمردم را، كه آقا با هم بشويد. الحمدلله هستند. با هم خوب هم هستند. لكن بايد زيادترش كرد. بايد كاري كرد كه آنها طمعشان را ببرند از اينكه اين مملكت را مي توانند باز ببلعند.آنها الان باز طمع دارند و از رو نمي روند. لكن ما بايد كاري بكنيم ، و همه مان موظفيم كه كاري بكنيم كه اين اجتماعي كه بود، و اين وحدت كلمه اي كه بود، و مهمتر، آن ايماني بود كه با آن ايمان پيش برديم ، و پيش برديد شما، آن محفوظ باشد تا ان شاءالله در همين گرمي و تنور گرم ما اين دو تا نان را هم بپزيم . نان رئيس جمهور و نان قضيه انتخابات .وقتي اين دو تا هم از اين تنور درآمد آن وقت باقي اش ديگر آسان هست ان شاءالله .
خداوند همه شما را تاييد كند. موفق باشيد و سلامت باشيد. من دعا به همه تان مي كنم ،و اميدوارم كه شما هم غافل نباشيد از اينكه توجه به خدا داشته باشيد. همه چيز ازآنجاست . هيچ چيز از ماها نيست . هر چه هست از اوست . به او متوسل بشويد و به پيش برويد ان شاءالله .
پانویس :
1- در روزنامه كيهان و جمهوري اسلامي مورخ 23/10/58 تاريخ ايراد سخنراني 21/10/58 ذكر شده است .
2- پيروز، رستگار. 3- شاه .
4- شاپور بختيار. 5- از نواحي نزديك خمين و خوانسار و گلپايگان .
6- اصل : و. 7- در نزديكي خمين واقع شده و چند خانوار درآن سكونت دارند. امام خميني بارها ازاين قلعه و مقايسه تظاهرات ساكنانش با مردم تهران ياد فرموده اند.
8- اصل : ببينند.



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 165,055,801