عنوان : تشريح موقعيت و وظايف نيروهاي نظامي و انتظامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 28 آبان 1359
تاریخ قمری : 10 محرم 1401
مکان : تهران ، جماران
جلد : 13
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
نيروهاي نظامي و انتظامي و خدمتگزاري به مردم
من اولا معذرت مي خواهم كه طولاني نبايد صحبت كنم و اطبا از اصل صحبت بلكه ممنوع كردند. لكن گاهي يك قدري اش را اجازه داده اند و از شما آقايان تشكر مي كنم كه در اينجا آمديد تا يك بعضي مسائل را با هم صبحت كنيم .
شما اكثرا وضع پليس و ساير قواي مسلحه را، نظامي و انتظامي را در زمان سابق مطلعيد، مطلعيد كه اين قواي نظامي و انتظامي از ملت به طوري جدا بود كه هيچ كدام ازطبقات ، چشم ديدن طبقه ديگر را نداشتند. و اين نكته اش اين بود كه سران پليس ، سران ارتش و سران شهرباني و ساير قواي مسلحه اشخاصي بودند كه با كارهايي كه مي كردند وكارهايي كه تحميل مي كردند به زير دستان خودشان ، وسايل نفرت ملت را از مطلق قواي مسلحه فراهم مي كردند. شما مي دانيد كه وقتي كه يك پليس ، يك پاسبان وارد بازارمي شد، هم اين مي خواست به مردم يك تحميلاتي بكند، و هم مردم مي خواستند كه ازگير او فرار كنند و نفرت داشتند از او. در عين حالي كه پليس و همين طور ژاندارمري وهمين طور ارتش ، اينها به حسب وضع اولي كه وجود آمده است ، اين است كه اينها براي كشور و براي ملت خدمتگزار باشند، نه حاكم . اصل دولت هم همين است . حتي مثل دولت حقه حضرت امير - سلام الله عليه - كه ولي امر بر همه چيز بود. مع ذلك آن حكومتي كه در صدر اسلام بود، در خدمت مردم بود. اينطور نبود كه حكومت بخواهدحكومت كند و مردم همين طور بيخود اطاعت كنند. اين طور نبود كه حكومت بخواهد بهوسيله قدرتي كه دارد اجحاف كند به مردم و ظلم كند كه مردم به واسطه آن ظلم از اومتنفر باشند.
حكومت و خدمتگزاري به مردم
و الان هم كه وضع تغيير كرده است و - ان شاءالله - اميدوارم كه ديگر اين وضع برنگرددبه آن اوضاعي كه در سابق بود. وظيفه همه ما و همه شما و همه كساني كه دست اندركارامور مردم هستند، از دولت و از همه ، اين وضع را پيدا بكنند كه خودشان را خدمتگزاربدانند. از آن نقطه اولي كه آقاي بني صدر(1) هستند تا آن مراتبي كه هستش ، حكومتهابايد خدمتگزار مردم باشند. مردم احساس كنند كه اينها به نفع آنها عمل مي كنند. اگرمردم احساس اين را بكنند كه پليس براي حفظ مصالح آنهاست ، پليس نمي خواهد كه به آنها تحميلي بكند، مردم با آغوش باز پليس را در بر مي گيرند و از پليس پشتيباني مي كنند. سابق كه ملاحظه كرديد همچو مجلسي كه پليس و مردم ديگر و زنها و مردم ها وملت ، اينها در يك جا مجتمع نمي شدند، اينها همه از هم دوري مي جستند. و لهذا اگريك مشكلي پيدا مي شد براي دولت ، علاوه بر اينكه مردم همراهي نمي كردند، هرچه مي توانستند كارشكني مي كردند. براي اينكه ، پليس را در نظر آنها آن طور جلوه داده بودند كه مثل گرگي است كه در گله مي خواهد بيفتد و شكار كند. اين تلخي الان در ذائقه مردم هست . و لهذا به واسطه اين معنا كه اين تلخي هست شما آقايان خيلي بايد توجه بكنيد كه اين تلخي را از ذائقه مردم بيرون كنيد. شما بايد توجه بكنيد به اينكه در طول پنجاه سال اخير و خصوصا اين سالهاي اخير، مردم از اين قواي نظامي ، انتظامي كه بايدبراي نظم باشد، براي انتظام باشد، چقدر زحمت ديده اند و چقدر بدي از اينها ديده اند وسران اينها چقدر با مردم بد رفتار كرده اند. و سازماني كه به اسم سازمان امنيت است ،چقدر امنيت را از بين اين مردم جدا كرده بود. و مردم هميشه توجه به اين داشتند كه مبادايك وقت بيخودي بيايند و ما را گرفتار كنند. اين ذائقه تلخ الان هست باز هم ، تتمه اش هست . و لهذا شماها يك تكليف بزرگي گردنتان است كه بايد اين ذائقه تلخ رابرگردانيد به يك ذائقه شيريني و آن با عمل شماست . با عمل ژاندارمري است . با عمل ارتش است ، با عملتان مي توانيد كه شما كاري بكنيد كه مردم از ياد ببرند آن سختيها و آن زورگوييهاي سابق را، و اين ذائقه هاي تلخ را شما شيرين كنيد با عمل خودتان ، با رفتارخودتان ، با محبت خودتان . همه شماها برادر هستيد. يك مملكت اسلامي همه شان با هم برادر هستند. وقتي ما احساس اين را بكنيم كه ما همه با هم برادر هستيم ، با هم رفتارمان خوب است . و اگر اين احساس پيش بيايد كه من آن بالا هستم و ديگران بايد اطاعت ازمن بكنند، من رئيس شهرباني هستم و ديگران بايد از من اطاعت بكنند و يك تكليفي است ، و بخواهيد با تكليف و تكلف به مردم حكومت كنيد، اين باز برمي گردد به آن حالات سابقه ، و مردم از شما جدا مي شوند. و مردم وحشت از شما مي كنند. ترس دردلشان پيدا مي شود وقتي شماها را مي بينند. در زمان سابق من خيلي قصه ها يادم هست كه آن قصه ها اگر يك كسي مي توانست بنويسد طولاني بود. شما نمي دانيد كه وقتي يك پاسبان را از دور مي ديدند، خصوصا معممين ، يك پاسبان را از دور مي ديدند چه حالي به آنها دست مي داد. مي توانستند يك جا فرار كنند فرار مي كردند. اين نبود جز اينكه بالاييها اين طور دستور مي دادند. خود پايينيها هم اين طور تربيت شده بودند. تربيت اسلامي اصلش در كار نبود. يك تربيتهاي غربي ، يك تربيتهايي كه از آنجا گرفته شده بود بدهايش را اينجا آورده بودند پياده كرده بودند.
تلاش غرب براي عقب نگه داشتن ممالك اسلامي
شما گمان نكنيد كه از غرب براي ما يك تحفه اي مي آورند. شما گمان نكنيد كه ازغرب براي ما چيزي مي آورند كه ما را مترقي كنند، ترقي به ما بدهند. غرب تا ما را درسطح پايين نگه ندارد، نمي تواند از ما استفاده كند. كوشش آنها اين است كه ماها، اين ممالك اسلامي ، اين ممالك مستضعف در يك سطح پاييني از همه امور باشيم . هر امري را كه آنها براي ما بياورند؛ يك امر استعماري است ؛ يعني اگر طب را براي ما بياورند طباستعماري است . اگر دارو براي ما صادر كنند آن هم استعماري است . اگر دانشگاه براي مابخواهند درست كنند آن هم دانشگاه استعماري است . همه چيز را آنها مي خواهند به طوري درست كنند كه براي خودشان نافع باشد. و ما چشم و گوش بسته تسليم آنها باشيم .
بايد از روزگار رژيم سابق عبرت گرفت
و الان كه به خواست خداي تبارك و تعالي ، و به بركت اسلام ما از اين قيد و بندهاخارج شديم ، بايد خيلي متوجه باشيم به اينكه مبادا ما را دوباره در اين قيد و بندها قراربدهند. بايد ما عبرت بگيريم از آن پليس زمان محمدرضا و از آن ارتش زمان محمدرضاو از آن ژاندارمري زمان او، و ببينيم كه مردم با آنها چه جور بودند و آنها با مردم چه جوربودند، و نتيجه اش چه شد. مردم با آنها مخالف بودند، آنها هم با مردم مخالف . مثل دو تادشمن با هم برخورد مي كردند. شما نمي دانيد، شماها كه اكثرا يادتان نيست آن زمان سابق را كه وضع كلانتريها چه جور بود. يك كسي كه مي خواست توي كلانتري برودبراي يك احتياجي ، چقدر قلبش مي تپيد كه حالا مي رود در اينجا چه خواهد شد. اين وضع در زمان رضاخان خيلي شديد بود، در زمان دومي هم شديد بود كه انسان وقتي كاري داشت ، وقتي احتياجي داشت كه بايد برود آنجا، عزا مي گرفت كه حالا چه بكنم من . در اينجا با من چه خواهند كرد. در حالي كه كلانتريها بايد مركز احتياجات مردم وبرآوردن احتياج مردم باشد. آن طور كردند و آن طور شدند، و ما بايد از اين مسائل تاريخي عبرت بگيريم و ما آنطور نباشيم ، تا آنطور نشويم .
نصيحت به نيروهاي نظامي و انتظامي
برادرها! همه مردم با شما، با بالاتريها يك جورند. اگر با مردم خوب رفتار بكنيد،براي خودتان هست . و اگر با مردم خداي نخواسته بد رفتار كنيد، به ضرر خود شماست .آن قدر كه ظالم ضرر مي برد از ظلمش ، مظلوم از ظلم ظالم آن قدر ضرر نمي برد. ما وشما يك روزي در بارگاه الهي ، پيشگاه الهي خواهيم رفت و آن روز از ما سئوال خواهدشد. و از شمايي كه پليس هستيد، از شغل شما و از عمل شما و از رفتار شما سئوال خواهدشد. غفلت نكنيد از خدا، غفلت نكنيد از آن روزي كه همه محتاج هستيد. با برادرانتان خوب رفتار كنيد، با ملتتان خوب رفتار كنيد. و خداي تبارك و تعالي به شما رحمت خواهد كرد. ان شاءالله همه موفق باشيد و مويد و پيروز باشيد. و از اينكه شماها با اينكه بايددر شهرها باشيد لكن در موقعي كه كشورتان مبتلا هست به جنگ ، رفتيد آنجا و وظيفه خودتان مي دانيد و وظيفه همه است كه در آنجا بروند و همكاري كنند با ساير برادرها، و- ان شاءالله - بزودي اين اشرار را از مملكتتان بيرون كنيد. من دعا مي كنم به شما و خداوندتوفيق به همه شما عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله
پانویس :
1- آقاي ابوالحسن بني صدر اولين رئيس جمهور ايران .
بزرگتر کوچکتر