صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - وظيفه سران ممالك اسلامي و مسئوليت علما در معرفي برنامه هاي اسلام - 23 آبان 1344

عنوان : وظيفه سران ممالك اسلامي و مسئوليت علما در معرفي برنامه هاي اسلام
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 23 آبان 1344
تاریخ قمری : 20 رجب 1385
مکان : قم
مناسبت : آغاز دروس امام خميني در حوزه علميه نجف
جلد : 2

متن :
[بسم الله الرحمن الرحيم ]
خداوندا، زبان ما را از لغو نگهدار؛ دلهاي ما را به خودت متوجه بفرما؛ ما را از غيرخودت منصرف بفرما؛ حب دنيا را از قلب ما بيرون كن ؛ اخلاق نيك را در ما پابرجا كن ؛ما را در پناه اميرالمومنين - سلام الله عليه - از هر بدي نگه دار؛ ما را نسبت به اسلام ومسلمين خدمتگزار قرار بده ؛ ما را نسبت به علماي اسلام قدردان قرار بده ؛ علماي اسلام را در هر جا هستند حفظ بفرما؛ ديانت اسلام را، كلمه اش را، مقدم بر همه كلمات قراربده [آمين حضار]؛ "اللهم اعل كلمه الاسلام ". (1)
رنجهاي پيامبر "ص " در دعوت به توحيد
آقايان مي دانند كه پيغمبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - تنها قيام فرمود و در يك محيطي كه همه با او مخالف بودند، قيام فرمود و زحمتهاي زياد، مشقتهاي زياد، رنجهاي فراوان برد تا اينكه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود. دعوت كرد مردم را به هدايت ؛ دعوت كرد به توحيد. آنقدر مشقت ايشان تحمل فرمود كه گمان ندارم كسي طاقت آن را داشته باشد. بعد از رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - مسلمين به وظايف خودشان تا يك حدودي عمل كردند؛ اسلام را تقويت كردند؛ توسعه دادند اسلام را، تا اينكه يك مملكت بزرگ اسلامي در دنيا تشكيل شد كه بر همه ممالك مقدم بود. خود رسول اكرم -به طوري كه مكتوبشان در صحيح بخاري مضبوط است - مكتوبي را كه به هرقل (2)نوشتند، و آنطوري كه تاريخ ضبط كرده است ايشان چهار تا مكتوب مرقوم فرموده اند به چهار تا امپراتور: يكي ايران ، يكي روم ، يكي مصر، يكي حبشه . و عين مكتوب ايشان - آنطوري كه در ذهنم هست - مضبوط است . عين مكتوب ايشان را - به طوري كه درذهن من است - در موزه تركيه زيارت كرده ام . اين چهار مكتوبي كه مرقوم فرموده اند به مضمون واحد است به چهار امپراتور و آنها را دعوت به اسلام كرده اند و دعوت به توحيد؛ اين مقدمه بوده است ، شالوده بوده است از براي اينكه حقايق اسلام را به تمام دنيا، به تمام امپراتوريهاي دنيا ابلاغ بفرمايند و اسلام به آن نحوي كه هست معرفي بشودبه مردم . مع الاسف آنها جواب مثبت ، الا پادشاه حبشه ، نداده ؛ و لهذا متوقف شده است آن دعوتي كه رسول اكرم مي خواستند بفرمايند و مي خواستند اسلام را معرفي كنند.علي اي حال با رنجهاي فراوان ، چه خود رسول اكرم و چه بعد از رسول اكرم كساني كه متكفل بوده اند رياست اسلام را، با رنجهاي فراوان اسلام را تقويت كردند. و دست به دست ، اين اسلام آمد تا الان كه به ما محول شده است ؛ به اين طبقه اي كه الان موجودندمحول شده است . اين طبقه موجوده اند كه الان مسئول اسلام و مسئول احكام اسلام هستند و اين مسئوليت به حسب اختلاف مراتب اشخاص فرق مي كند، بعضيهامسئوليتشان خيلي زياد است ، و بعضي هم مسئوليت دارند لكن به اندازه آنها نيست .
برنامه زندگي و حكومت در اسلام
كساني كه مسئوليتشان خيلي زياد است دولتهاي اسلامي است ؛ روساي جمهوراسلام ، سلاطين اسلام ، اينها مسئوليتشان خيلي زياد است و شايد بيشتر از همه طبقات باشد. اسلام الان به دست اين طبقه ، به حسب اراده خداي تبارك و تعالي - تكوينا - سپرده شده است و آنها مسئولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت كلمه اسلام و حفظ احكام اسلام و معرفي كردن اسلام را به دنياي متمدن كه گمان نشود اسلام مثل مسيحيتهست ، فقط يك رابطه معنوي ما بين افراد و خداي تبارك و تعالي است و بس . اسلام برنامه زندگي دارد؛ اسلام برنامه حكومت دارد؛ اسلام قريب پانصد سال - تقريبا يا بيشتر -حكومت كرده است ؛ سلطنت كرده است ؛ با اينكه احكام اسلام در آن وقت باز آنطوراجرا نشده است كه بايد اجرا بشود لكن همان نيمه اجرا شده اش ممالك بزرگي را،وسيعي را، اداره كرده است با عزت و شوكت از همه جهات ، از همه كيفيات . اسلام مثل ساير ادياني كه حالا در دست است - شايد آنها هم در وقت خودش اينطور بوده اند لكن ساير ادياني كه حالا در دست است ، خصوصا مسيحيت كه هيچ ندارد جز چند كلمه اخلاقي و راجع به تدبير مدن و راجع به سياست مدن و راجع به كشورها و راجع به اداره كشورها برنامه ندارد - گمان نشود كه اسلام هم مثل آنها برنامه ندارد. اسلام از قبل از تولدانسان شالوده حيات فردي را ريخته است تا آن وقت كه در عائله زندگي مي كند، شالوده اجتماع عائله اي را ريخته است و تكليف معين فرموده است تا آن وقت كه در تعليم واردمي شود، تا آن وقت كه در اجتماع وارد مي شود، تا آن وقت كه روابطش با ساير ممالك وساير دول و ساير ملل هست . تمام اينها برنامه دارد، تمام اينها تكليف دارد در شرع مطهر.اينطور نيست كه فقط دعا و زيارت است ؛ فقط نماز و دعا و زيارت احكام اسلام نيست ؛اين يك باب از احكام اسلام است . دعا و زيارت يك باب از ابواب اسلام است لكن سياست دارد اسلام ؛ اداره مملكتي دارد اسلام ؛ ممالك بزرگ را اداره مي كند اسلام . برروساي جمهور اسلام ، بر سلاطين اسلام ، بر دول اسلامي است كه اسلام را معرفي كنند به عالم .
تفاوت كليسا و مسجد
مسيحيون خيال نكنند كه اسلام هم ، مسجد هم ، مثل كليساست . مسجد وقتي نماز درآن بر پا مي شده است تكليف معين مي كرده اند؛ جنگها از آنجا شالوده اش ريخته مي شده است ؛ تدبير ممالك از آنجا، از مسجد شالوده اش ريخته مي شده است . مسجدمثل كليسا نيست . كليسا يك رابطه فردي مابين افراد و خداي تبارك و تعالي - عليزعمهم (3) - هست لكن مسجد مسلمين در زمان رسول خدا- صلي الله عليه وآله وسلم - ودر زمان خلفايي كه بودند - هرجور بودند - مسجد مركز سياست اسلام بوده است . در روزجمعه با خطبه جمعه مطالب سياسي است - مطالب مربوط به جنگها، مربوط به سياست مدن ، اينها همه در مسجد درست مي شده است ؛ شالوده اش در مسجد ريخته مي شده است در زمان رسول خدا و در زمان ديگران و در زمان حضرت امير - سلام الله عليه .
لزوم معرفي اسلام
بايد اسلام را آنطور كه هست معرفي كنند؛ مكلفند اينها. كساني كه خداي تبارك وتعالي به آنها رياست داده است مسئوليت دارند در مقابل رياستشان ؛ بايد اسلام را آنطوركه هست معرفي كنند. بايد يك برنامه راديويي براي معرفي اسلام تهيه كنند؛ بايد به علماي اسلام رجوع كنند تا اينكه آنها حقايق اسلام را برايشان تشريح كنند و آنها دراذاعه (4) و در راديوها و در ساير مطبوعات نشر بدهند.
هدف پيامبر اسلام
پيغمبر اسلام مي خواست در تمام دنيا وحدت كلمه ايجاد كند؛ مي خواست تمام ممالك دنيا را در تحت يك كلمه توحيد، در تحت كلمه توحيد تمام ربع مسكون را قراربدهد، منتها اغراض سلاطين آن وقت از يك طرف و اغراض علماي نصارا و يهود وامثال ذلك از طرف ديگر سد شد؛ مانع شد از اينكه ايشان بتوانند آن كار را انجام بدهند.الان هم سد است ؛ الان هم آنها مانع هستند؛ الان هم گرفتاري ما براي خاطر آنهاست ؛الان هم يهود مانع هستند كه اسلام ترويج بشود؛ الان هم نصارا مانع هستند كه اسلام را،آنطور كه هست ، معرفي كنند. مانع هستند.
تكليف سران كشورهاي اسلامي ، حفظ وحدت كلمه
الان بر روساي اسلام ، بر سلاطين اسلام ، بر روساي جمهور اسلام ، الان تكليف استكه اين اختلافات جزئي موسمي را كه گاهي دارند، اين اختلافات را كنار بگذارند؛ عرب و عجم ندارد، ترك و فارس ندارد؛ اسلام - كلمه اسلام - پيغمبر اسلام ، همان طوري كه خودشان طريقه مبارزه شان بوده است ، بايد آنها هم تبع باشند، تبع اسلام باشند. اگروحدت كلمه خودشان را حفظ كنند، اگر اين اختلافات جزئي موسمي را كنار بگذارند،اگر همه با هم همدست بشوند - هفتصد ميليون مي گويند كه جمعيت هست ، اما هفتصدميليون متفرق به قدر يك ميليون هم نيستند؛ هفتصد ميليون متفرق به درد نمي خورد؛هزارها ميليون متفرق هم به درد نمي خورد؛ اما اگر اين هفتصد ميليون ، دويست ميليونش ، چهارصد ميليونش ، با هم دست بدهند، دست برادري بدهند، حدود وثغورشان را حفظ كنند، حدود خودشان را حفظ كنند لكن در جامعه اسلامي كه مشترك مابين همه است ، در كلمه توحيد كه مشترك بين همه است ، در مصالح اسلامي كه مشترك بين همه است با هم توحيد كلمه كنند. اگر اينها توحيد كلمه كنند، ديگر يهود به فلسطين طمع نمي كند؛ ديگر هندو به كشمير طمع نمي كند. اين براي اين است كه نمي گذارند شمامتحد بشويد. بدانند آنها - مي دانند هم - دستهايي كه مي خواهند منابع شما را از دستتان بگيرند، مي خواهند ثروت شما را به رايگان ببرند، مي خواهند ذخاير تحت الارضي وفوق الارضي شما را به يغما ببرند، آنها نمي گذارند كه عراق و ايران با هم متحد بشود؛ايران و مصر با هم متحد بشود؛ تركيه و ايران با هم متحد بشود؛ همه شان با هم وحدت كلمه پيدا كنند. نخواهند گذاشت .
ولي شما تكليفتان اين نيست ؛ روسا تكليفشان اين است كه بنشينند با هم تفاهم كنند،حدود و ثغور خودشان را حفظ كنند، هر كدام حدود و ثغورشان محفوظ، لكن آن دشمن خارجي كه به شما اينقدر ضرر وارد مي كند در مقابل او توحيد كلمه كنيد. اگرتوحيد كلمه بكنيد، يك مشت يهودي دزد در فلسطين است ، بيش از يك ميليون ازمسلمين را ده سال ، بيشتر از ده سال است كه متفرق كرده اند و ممالك اسلامي نشسته اند باهم عزا گرفته اند، اگر توحيد كلمه باشد چطور مي توانند اينها، اين يك مشت يهود دزد،چطور مي توانند فلسطين شما را از دستتان بگيرند و مسلمين را از فلسطين بيرون كنند ونتوانيد هيچ كار بكنيد؟ اگر توحيد كلمه كنيد، چطور هندوي بدبخت مي تواند كشميرعزيز را از ما بگيرد و از مسلمين بگيرد و هيچ كاري از آنها نيايد؟
اينها مطالبي است كه جزو واضحات است منتها تذكر لازم است . خود آنها هم مي دانند اين مطلب را لكن بايد فكر كنند، بايد بنشينند جلسه كنند، اجتماع كنند، فكركنند، اين اختلافات جزئي [را] كنار بگذارند. الان اسلام در دست شما است . الان روساي اسلام بدانند، سلاطين اسلام بدانند، روساي جمهور بدانند، شيوخ بدانند،آنهايي كه رياست دارند در اسلام ، بدانند كه خداي تبارك و تعالي اين رياست را به آنهاداده است ؛ مسئوليت دارد رئيس يك قوم شدن ؛ رئيس يك ملت شدن ، مسئوليت داردنسبت به آن ملت ، نسبت به آن قوم ، نسبت به زندگي آن قوم ؛ نسبت به حوادثي كه براي آن قوم پيش مي آيد. مسئولند اينها؛ ديگران محتاج به اينهايند.
حفظ ثروت مسلمين
اين از عجايب است . اين مطلب از عجايب است كه ثروت در دست شرق است ، اين ثروت مهم نفت در دست شرق است ، در دست مسلمين است - اينكه در ممالك اسلامي است - اين مخازن بسيار مهمي كه دنيا به واسطه آن [و] هر مملكتي پيشرفت كرده است به واسطه اين مخازن پيشرفت كرده است ؛ هر جنگي مقدم شده است ، هر مملكتي درجنگ مقدم شده است ، به واسطه موجهاي نفت مقدم شده است ؛ اينها در دست شماست ، عراق بحمدالله نفت دارد، ايران بحمدالله نفت دارد، كويت نفت دارد، حجازنفت دارد، نفت دست مسلمين است . آنها بايد بيايند به شما تملق بگويند، دست شما راببوسند، پاي شما را ببوسند و اين ذخاير را به قيمت اعلي القيم (5) بخرند؛ شما نبايد از آنهايك تملقي بگوييد ان شاءالله نمي گوييد آنها بايد تملق شما را بگويند؛ ثروت دست شماست . مع ذلك انسان مي بيند كه مطلب اينطور نيست . جوري مستعمرين اين مطلب رادرست كرده اند كه بعض ممالك را بازي دادند و خيال مي كنند كه نه ، بايد از آنها هميك تملقي بگويند، به آنها هم يك تعارفي بدهند، تا اينكه ثروت آنها را هم ببرند. اين تاسف دارد.
سيادت در وحدت كلمه
تا وحدت كلمه نباشد، تا روساي اسلام ، وحدت كلمه در خودشان ايجاد نكنند، تافكر نكنند بر بدبختيهاي ملتهاي اسلام ، بدبختيهاي اسلام ، بدبختيهاي احكام اسلام ،غربت اسلام و قرآن كريم ، سيادت نمي توانند بكنند. بايد فكر كنند، عمل كنند، تا سيادت كنند. و اگر اين مطلب را انجام بدهند، سيد دنيا خواهند شد. اگر اسلام را آنطوري كه هست به دنيا معرفي كنند و آنطوري كه هست عمل بكنند، سيادت با شماست ؛ بزرگي باشماست : لله العزه و لرسوله و للمومنين . (6)
مسئوليت علماي اسلام
اين راجع به آن دسته كه روساي سياسي ما هستند. دسته ديگر كه علماي اسلام هستندو مراجع عاليمقام هستند، آنها هم مسئوليتشان خيلي زياد است ؛ خيلي زياد. شايد به يك معنا مسئوليت علماي اسلام از همه كس زيادتر باشد. بر آنهاست كه اسلام را آنطور كه مي دانند معرفي كنند بر دنيا. البته ما وسايل نداريم ؛ اين هم از بي عرضگي ماست ؛ ماوسايل نداريم ، همه وسايل دست ديگران است . مسلمين بما هم مسلمين ، علما بما هم علما، ندارند يك دستگاهي كه اسلام را ابلاغ كنند به دنيا و بگويند اسلام اين است . يك كالاي به اين خوبي ، يك كالاي به اين خوبي دست شما هست و نمي توانيد عرضه كنيد به عالم كه ما اين را داريم . آنها انجيل خودشان را كه تويش آن مطالبي است كه ملاحظه فرموديد، هر كس ديده ، آن انجيل دروغي را، آن انجيل اصلي كه نيست ، آن انجيل دروغي را آنها به تمام دنيا عرضه داشته اند و مبلغينشان در همه دنيا رفته ، و از قراري كه گفتند همين اخيرا كه اين ممالك اسلامي ، اين ممالكي كه در تحت اسارت بودند، اينهايكي يكي از اسارت بيرون آمدند، اصلا دنبال آن مبلغين پاپ رفتند، و آنها را به صورتمسيحيت در آورد[ند] ما در محيط خودمان هم نمي توانيم ، در محيط خودمان هم نمي توانيم احكام اسلام را آنطوري كه هست عرضه بداريم . ما مباحثاتمان از حدودكتاب "طهارت " و كتاب - عرض مي كنم كه - "خمس " و كتاب چه و چه ، از اين حدودتجاوز نمي كند. سياست اسلام را بحث ديگر نمي كنيم از آن ؛ حدود اسلامي ديگر بحث از آن نمي شود. اجرا نشدن غير آن است كه نبايد عرضه داشت به دنيا؛ بايد عرضه داشت آقا. اين يك مطلبي است كه بايد دنيا بفهمد كه اسلام برنامه دارد.
اسلام براي همه چيز، براي همه زندگيها، برنامه دارد. اين را كي بايد معرفي كند جزعلماي اسلام ؟ علماي اسلام - كثرالله امثالهم - با همه زحمتهايي كه مي كشند، با همه رنجهايي كه مي برند لكن مسئوليتشان زيادتر از اين معاني است . خداي تبارك و تعالي به آنها عزت داده است ، به آنها عظمت داده است ، ديگران را تبع آنها قرار داده است ، ملت را تابع آنها قرار داده است ؛ اينها همه مسئوليت مي آورد؛ همان طوري كه رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - مسئوليت داشت و قيام كرد بر مسئوليت خودش ؛ قيام كرد به مسئوليت خودش . بايد قيام كرد به مسئوليت ؛ بايد اسلام را آنطوري كه هست ، نه آنطوري كه حالا در دست مثلا چهار تا فرض كنيد مقدس ماب فقط كتاب مفاتيح است ،و عرض مي كنم كه بايد آنطوري كه هست احكام اسلام را معرفي كرد. گفت به دنيا كه مايك همچو كالاي بزرگي داريم ، يك همچو قوانين مترقي داريم ؛ محتاج نيستيم به اينكه در قوانين به كسي ديگر مراجعه كنيم ؛ در هر بابي از ابواب قانون داريم ما. اسلام تكليف معين كرده است ، قانون معين كرده است ؛ مسلمين محتاج نيستند به اينكه در قوانين تبعيت از غير بكنند. الان جوانهاي ما، اين جوانهاي دانشگاهها، چه در اينجا، چه در ايران ، چه در ساير ممالكي كه هستند، اينها نمي دانند كه اصل اسلام چه چيز است يا اصلا مطلع نيستند كه اسلام يعني چه . اسلام را غير از يك نمازي و غير از يك - عرض مي كنم كه -طهارات و امثال ذلك ، چيز ديگري ادراك نكردند؛ و اعتقاداتشان اين است كه خوب ،ما اگر چنانچه بخواهيم مسلم بشويم و به اسلام عمل كنيم چيزي ندارد كه عمل كنيم .مي گويند اين را، براي اينكه اسلام معرفي نشده است . اين حرف ، اين مطلب را مي گويندكه چه برنامه اي اسلام دارد كه ما عمل كنيم ؟ خوب ، فلان طايفه برنامه دارد، فلان طريقه برنامه دارد، برنامه زندگي دارد، ما زندگي مي خواهيم . اسلام يك مطلبي است فردي مابين انسان و خداي تبارك و تعالي ؛ بيش از اين چيزي نيست ، بنابراين برنامه اي ندارد تااينكه ما عمل بكنيم . اين براي اين است كه مطلع نيستند از اسلام ؛ اطلاعي از احكام اسلام ندارند؛ خيال مي كنند كه برنامه ندارد اسلام . بر علماي اسلام است كه اين مطلب راتصويب [كنند] البته خودشان با مسائلي كه دارند نمي توانند، اما تصويب اين مطلب برعلماي اسلام است كه تصويب كنند اين مطلب را، كه اسلام را، همه شئون اسلام را، همه فنون اسلام را، همه احكام اسلام را بنويسند، بيان كنند، عرضه بدارند به دنيا. قوانين اسلام را در هر رشته اي كه هست بنويسند، منتشر كنند؛ اگر موفق بشوند دستگاه فرستنده پيدابكنند كه به دنيا ابلاغ بكنند؛ اسلام را آنطور كه هست معرفي كنند به دنيا؛ بفهمد دنيا كه ماچه داريم و با اينكه اين را داريم اينطور زندگي مي كنيم . اين مسئوليت بزرگي است كه به دوش علماي اعلام - اعلي الله كلمتهم - به دوش آنهاست و شما آقايان ، شما فضلاي اعلام و علماي جوان هم مسئوليت داريد؛ آتيه اسلام به دوش شماست مسئوليتش ؛ الان هم مسئوليت داريد و بسيار مسئوليت سنگيني است .
تهذيب نفس
بايد از همين حالا، همين جوان شانزده ساله ، همين جوان بيست ساله كه [در] مدارس هست ، در مدارس علمي هست ، از حالا بايد آنطوري كه رضاي خداست ، آنطوري كه دستورات الهي است ، از حالا بايد خودش را عادت بدهد به اينكه آنطور باشد. يك قدم كه براي تحصيل علم برمي دارد، يك قدم هم براي تحصيل اخلاق خوب و تهذيب بردارد. اگر خداي نخواسته عالمي مهذب نباشد، اگر خداي نخواسته عالمي آنطوري كه اسلام مي خواهد نباشد، اين ضررش از نفعش بيشتر است . تمام ادياني كه مخترع است وتمام ادياني كه اختراع شده است و كذب است ، اين اشخاص تحصيلكرده موسسش هستند، اشخاصي كه در حوزه هاي علميه تحصيل كرده اند لكن مهذب نبودند. شماملاحظه بفرماييد روساي مذاهب باطله را، مي بينيد كه روساي مذاهب باطله تمامشان ازاشخاصي هستند كه درس خواندند، ملايند لكن مهذب نبودند.
جلوه اي از سلوك علي "ع "
اينجا، در پناه حضرت امير - سلام الله عليه - است . بودن آقايان در ارض مقدس نجف ، در پناه حضرت امير - سلام الله عليه - هم يك تكليف زياد براي انسان مي آورد.اصل خود بودن در نجف فرق دارد با اينكه كسي در - فرض كنيد كه - كويت باشد، ياكسي در تهران باشد، يا كسي در بغداد باشد. بودن در نجف خودش يك مسئله اي است ؛يك مسئوليتي دارد. انسان ببيند كه حضرت امير - سلام الله عليه - در زندگي اش چه وضعي داشته است ؛ چه سلوكي در زندگي داشته است - چه در زندگي انفرادي ، چه درزندگي اجتماعي . انسان تفكر كند بر احوال حضرت امير - سلام الله عليه ؛ ملاحظه كند كه چه زحماتي براي اسلام كشيده است ؛ چقدر زخم خورده است ؛ چقدر رنج برده است ؛چقدر جنگ كرده است ؛ چقدر تشنگي خورده است - اينها را ملاحظه كند انسان . يك همچو اسلامي كه به دست ما سپرده شده است ، به دست شما آقايان سپرده شده است ،مسئوليت داريد اگر خداي نخواسته در خلال تحصيل علم همان فكر اين باشيد كه دقايق علمي را ادراك بكنيد لكن فكر تهذيب نباشيد. مهذب كنيد خودتان را؛ مهذب بشويد به آداب الله ؛ به سنن الله ؛ اگر چنانچه اين نباشد علم اثري ندارد.
تهذيب براي درك نور الهي
آن نوري كه خداي تبارك و تعالي يقذفه في قلب من يشاء، اگر مهذب نباشد قذف نخواهد شد. (7) يك فني است ، يك فني است آن علمي كه نورانيت مي آورد و نور است و خداي تبارك و تعالي آن را عنايت مي فرمايد. آن به هر قلبي عنايت نمي شود؛ هر قلبي لايق آن نيست . تا مهذب نباشد، تا خودش را خالي نكند از اخلاق زشت ، خالي نكند ازاعمال زشت ، تا متوجه به خدا نباشد و تمام قلب را به او تسليم نكند، خداي تبارك وتعالي قذف نمي فرمايد. گزاف نيست اين مطلب ؛ اينطور نيست كه : خير، من دقايق علوم را مي دانم . خير، خيليها دقايق علوم را [مي دانستند] "غزالي " هم خيلي خوب مي دانست ،"ابوحنيفه " هم خوب مي دانست ، خيليها مي دانستند، خيلي از اشخاص هستند كه دقايق علوم را از همه بهتر مي دانند و آن نوري كه خداي تبارك و تعالي به آنها عنايت بايد بكندنمي فرمايد. اين تهذيب مي خواهد؛ اين زحمت مي خواهد؛ اين رياضت مي خواهد. آقاشما كه آمديد وارد شديد در اين قوم ، بايد رياضت بكشيد؛ بايد زحمت بكشيد؛ بايدمراعات كنيد؛ محاسبه كنيد نفس خودتان را؛ شب كه از مطالعه فارغ مي شويد، آخر شب ،محاسبه كنيد امروز چند تا كار خلاف ، نغوذبالله - ان شاءالله كه نيست - امروز چند تا -نعوذبالله - غيبت كردم ، به چند تا عالم جسارت كردم . مي دانيد كه اگر يك كلمه ، يك كلمه ، به يكي از مراجع اسلام اهانت بشود، پيش خدا چه است ؟ "فقد بارز الله بالمحاربه "! (8) اينها اولياي خدا هستند.
بايد هر قدمي كه در راه تحصيل برداشته مي شود، اگر عرض نكنم دو قدم ، لااقل يك قدم هم در باب تهذيب اخلاق ، در باب تحكيم عقايد، در باب استقرار ايمان در قلب [برداشته شود]. اينها تفكر لازم دارد؛ محاسبه لازم دارد؛ مراقبه لازم دارد. آقايان بايدمراقبه كنند، بايد مراقبت كنند خودشان را. از صبح تا عصر بايد مراقب خودشان باشند.نفس انسان سركش است ، يك آن از آن غافل بشويم ، نعوذبالله ، انسان را به كفر مي كشدنه به فسق ، اگر غافل بشود انسان . شيطان راضي نيست به فسق ما، او كفر ما را مي خواهد. اومي خواهد همه را منتهي كند به كفر؛ منتها از معاصي كوچك مي گيرد و كم كم واردمي كند در بزرگتر، و كم كم در بزرگتر، و كم كم بالاتر تا برسد به آنجا كه خداي نخواسته انسان را منحرف كند اصلا از اسلام . بايد مراقبت كنيد آقا از خودتان ؛ بايد از اول صبح كه از خواب پا مي شويد، يا اول اذان يا ان شاءالله قبل از اذان كه پا مي شويد از خواب . . . بايدمراقب خودتان باشيد. در اين مجتمع بايد مراقبت كرد؛ در اين اجتماعات ، در ايناجتماعات دوتايي ، چهارتايي ، صدتايي ، ده تايي بايد مراقبت كرد: احترام كرد از بزرگان ،احترام كرد از رفقا، احترام كرد از مومنين . لسان سوء، نعوذبالله ، نداشت ؛ اشكال [و]مناقشه بيجا انسان نكند. اگر فرض بفرماييد شما در نظرتان يك كسي يك كاري انجام مي دهد يا انجام نمي دهد و ناگوار است در نظر شما، محمول به صحت است . نبايد انسان همين طور بدون اينكه توجه كند به مطلبي ، يكوقت خداي نخواسته جسارت كند به يك مومني ، به يك مسلمي ، به يك طلبه اي ، به يك اهل علمي ، فضلا از اينكه به يك عالمي ،فضلا از اينكه به يك مرجعي . اينها [را] بايد مواظبت كرد؛ انسان بايد خودش را مواظبت كند؛ حفظ كند اين جهات را تا موفق بشود.
تهذيب در جواني
شما بعدها يك مسئوليت بزرگي به عهده تان است . عالم يك شهر بشويد، مسئوليت آن شهر را داريد؛ ان شاءالله عالم يك مملكت بشويد، مسئوليت آن مملكت را داريد؛مرجع يك امت بشويد، مسئوليت آن امت را داريد. از حالا شالوده اين معنا را كه بتوانيددر آن وقت مسئوليت خودتان را و دين خودتان را ادا كنيد، از حالا بايد به فكر اين مطلب باشيد. بخواهيد كه خير، ما حالا درسمان را مي خوانيم و بعدها ان شاءالله ، بعد از اينكه پيرشديم ، ان شاءالله وارد مي شويم در تهذيب اخلاق ؛ اين امكان ندارد؛ امكان ندارد اين امر.اگر در جواني انسان مهذب شد، شد. اگر در جواني خداي نخواسته مهذب نشد، بسيارمشكل است كه در زمان كهولت و پيري كه اراده ضعيف است و دشمن قوي ، اراده انسان ضعيف مي شود و جنود ابليس در باطن انسان قوي ، ممكن نيست ديگر آن وقت . اگر هم ممكن باشد بسيار مشكل است . از حالا به فكر باشيد؛ از جواني به فكر باشيد. الان هرقدمي كه شما برمي داريد رو به قبر است . هيچ ، هيچ معطلي ندارد؛ هيچ اشكالي ندارد. هردقيقه اي كه از عمر شريف شما مي گذرد، يك مقداري به قبر و آنجايي كه از شماسوالات خواهند كرد و همه مسئول خواهيد بود، داريد نزديك مي شويد. فكر اين مطلب را بكنيد كه قضيه نزديك شدن به مرگ است ، و هيچ كس هم سند به شما نداده است كه صدوبيست سال عمر كنيد. صد و بيست ساله نداريم ؛ ممكن است بيست و پنجساله انسان بميرد، ممكن است پنجاه ساله بميرد، ممكن است شصت ساله بميرد؛ هيچ سندي ندارد. ممكن است كه همين حالا - خداي نخواسته - سندي نيست . بايد فكر كنيد؛بايد در اين مطلب تامل كنيد؛ مراقبه كنيد. اخلاق خودتان را مهذب كنيد؛ مهذبتر كنيدان شاءالله ؛ اعمال خودتان را منطبق با اسلام كنيد، با احكام اسلام كنيد، تا ان شاءالله موفق بشويد و در تحت قبه مطهره مولا - سلام الله عليه - انوار علم به شما، آن علمي كه رضاي خدا در آن است ، آن علمي كه نور است ، آن علمي كه شما را نزديك مي كند به خداي تبارك و تعالي به شما عنايت بشود. آن محتاج به رياضت است ؛ شما هم كه داريدرياضت مي كشيد، اين رياضتها هم روي آن رياضتها.
از خداوند تعالي توفيق همه آقايان را مسئلت مي كنم ؛ از خداوند تعالي عزت وعظمت اسلام و مسلمين را مسئلت مي كنم ؛ از خداوند تعالي عزت و عظمت مراجع اسلام را مسئلت مي كنم ؛ از خداوند تعالي طول عمر مراجع اسلام را مسئلت مي كنم ؛ ازخداي تبارك و تعالي تهذيب اخلاق محصلين را مسئلت مي كنم [آمين حضار].
پانویس :
1- خدايا كلمه اسلام را رفيع و غالب گردان . 2- هرقل يا هراكليوس (575 - 641 م . ) امپراتور روم شرقي (بيزانس ). 3- به تصور آنها.
4- راديو. 5- بالاترين قيمتها. 6- سوره منافقون ، آيه 8: "عزت از آن خدا، رسول او و مومنين است ". 7- اشاره به حديثي است به اين مضمون : علم نوري است كه خداوند آن را در قلب هر كه بخواهدمي اندازد. بحارالانوار، ج 67، ص 140. 8- آشكارا با خدا به جنگ برخاسته است .



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,137,063