عنوان : تشريح رسالت و وظايف حوزه هاي علميه در نظام اسلامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 18 آذر 1360
تاریخ قمری : 12 صفر 1402
مکان : تهران ، جماران
جلد : 15
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
لزوم تحول حوزه هاي علميه و دانشگاهها
گروههاي مختلفي كه جناب آقاي رئيس جمهور اسم بردند، چون ما همه مشترك درمقصد هستيم ديگر لازم نمي بينم يكي يكي را اسم ببرم . من مسائلي كه مشترك بين همه ما هست في الجمله ، عرض مي كنم .
اين انقلاب اسلامي ايران [را] بايد بگوييم كه يك جهش ناگهاني بود كه ملت ما درهر امري كه از امور پيش مي آمد تازه كار بود؛ براي اينكه ، در رژيمهاي سلطنتي وخصوصا در اين پنجاه و چند سال اخير براي هيچ يك از گروهها فرصت اينكه در مسائل فكر كنند، فضلا، از اينكه عمل كنند نبود. حوزه هاي علميه ايران ، چه حوزه هاي علميه قديمي و چه دانشگاهها يك وضعي داشتند كه با اين جهش بايد آن وضع را متحول كنندو تهيه قبلي نداشتند. ناگهان تكليفهايي به دوش همه آمد و چون مهيا نبودند هيچ يك ازقشرهاي ملت ، از اين جهت بار سنگين بود، لكن مع ذلك ، بحمدالله همت والاي همه قشرهاي ملت اين بار سنگين را هم دارد به پيش مي برد، لكن كافي نيست اين مقدار.حوزه هاي علميه علوم شرعيه فعاليتهايشان در رژيمهاي سابق و خصوصا اين پنجاه وچند سال اخير بسيار محدود بود؛ هم برنامه هاي تحصيليشان محدود بود، و هم فعاليتهاي خارجيشان كه آن در حد - تقريبا - صفر بود. عدم صلاحيت اكثر قضات در رژيم سابق
مسئله قضاوت كه يك مسئله مهم اسلامي است ، حوزه هاي علميه چون از اين مسئله منزوي شده بودند و آنها را منزوي كرده بودند، مهيا نبودند كه يك همچو بار سنگيني رابزودي از دوش خودشان بردارند. و چون حدود و تعزيرات و قضا و امثال اينها در آن رژيمها اصلا مطرح نبود، رجالي كه بايد اينها را تكفل كنند و عمل كنند بسيار ناقص بودند حوزه ها از اين جهات ، نه از باب اينكه تقصيري كرده باشند، از باب اينكه مجالي براي آنها نبود. خطباي ما در سرتاسر كشور خطابه ها و صحبتهايشان محدود به يك مسائل كوچك بود و راجع به مشكلات كشور حق اينكه اظهار نظري بكنند نداشتند ولهذا، در اين امر آنها هم مهيا نبودند. نماز جمعه آن طوري كه آقاي رئيس جمهور- سلمه الله - فرمودند، از باب اينكه به حسب فتواي فقهي واجب تخييري بود، توجه به اينكه اين قسم از لنگه تخيير چه اهميتي دارد نداشتند و اگر نماز جمعه اي هم در بعضي ازبلاد انجام مي گرفت ، آن چيزي كه بايد ائمه جمعه به مردم القا كنند، قدرت نداشتند.نمي توانستند راجع به فساد حكومت يك كلمه بگويند. نمي توانستند راجع به گرفتاريهاي عمومي ملت ، اجتماعي ملت يك كلمه صحبت كنند. خطباي ما و ائمه جماعت و جمعه ما تماسي كه با مردم داشتند، يك تماس بسيار محدود و در يك مسائل محدود. و مهمات مسائل اسلام در طاق نسيان گذاشته شده بود از باب اينكه امكان نداشت براي اين طوايف نظرهايي كه دارند ابراز كنند. دادگاههاي ايران ، سرتاسر ايران به دست اشخاصي [بود] كه صلاحيت براي قضاوت نداشتند، الا شايد بسيار كم ؛ از اين جهت دادگاههاي ما هم يك نحو آشفتگي داشت كه بايد متحول بشود به يك دادگاههاي اسلامي . با نبودن افراد از باب اينكه مهيا نبودند حوزه ها براي تسليم افراد، آن هم الان باز گرفتاري و كمبودي دارد.
تلاش رژيم سابق در ايجاد اختلاف بين مردم
مردم عادي هم سرتاسر مملكت ، چه بازاريها و چه كشاورزها و چه آنهايي كه كارمنددولت يا كارگر هستند، آنها هم ، آنهايي كه در ادارات بودند يك وظايف تحميلي داشتند كه تخلف از آن نمي توانستند بكنند و آنهايي كه خارج از ادارات بودند كه اكثريت مردم بودند، به كارهاي عادي خودشان مشغول بودند؛ ابدا، راجع به اموراجتماعي ، راجع به اموري كه مشكلات است براي كشور و راجع به مسائلي كه در سياست كشور و در اقتصاد كشور و در ساير گرفتاريهاي كشور دخالت داشت هيچ نظري نداشتند،از باب اينكه مجال نمي دادند به آنها كه دخالتي بكنند. اختناق بزرگي براي همه طوايف بود و اداره مي شد اين كشور، يك اداره ظالمانه به دست يك عده قليل و تحميل مي كردند مسائل خودشان را بر جامعه و نمي گذاشتند كه جامعه يك نظري در كارها بطوراستقلال بكند. از آن طرف بين طوايف مختلفه كوشش داشتند كه اختلاف ايجاد كنند وبه اختلاف حكومت كنند؛ اختلاف ايجاد كنند بين برادرهاي اهل سنت و شيعي مذهب ،اختلاف ايجاد كنند در هر نقطه اي بين اشخاصي كه در آن نقطه يا احزابي كه در آن وقت بود و همه اقسام اختلاف را ايجاد كنند و با اين اختلاف نگذارند كه توجه به مسائل بشود.
لزوم تربيت قاضي و مبلغ در حوزه ها
امروز كه ما فجاه (1) رسيديم به يك آزادي و از آن اختناق فكري و عملي خارج شديم مي بينيم كه مشكلات فراواني در پيش داريم كه بايد اين مشكلات را با همت همه كشور و همه قشرهاي ملت اين مشكلات را از سر راه برداريم . حوزه هاي علميه سراسركشور خصوصا حوزه قم ، حوزه مشهد، حوزه اصفهان بايد كوشش كنند كه امروز كه مي توانند، مبلغ بفرستند به آن نحوي كه بشناسد جامعه را و بفهمد كه مشكلات چه است و بايد چه بكند و چه بگويد؛ تربيت كنند و قاضي تربيت كنند و مخصوصا مبلغين را زياداحتياج به آن هست . در سرتاسر كشور، ما احتياج به مبلغ داريم ، علاوه بر آن در خارج كشور احتياج به مبلغ بيشتر داريم و الان ما كمبود داريم . ما نبايد امروز را مقايسه به ديروزها بكنيم . حوزه هاي علمي آن وقت در اختناق به سر مي بردند، نمي توانستند كهقاضي تحويل جامعه بدهند، از آنها پذيرفته نبود، نمي توانستند يك مبلغي كه بتواندمسائل جامعه و مشكلات جامعه را به گوش مردم برساند تحويل جامعه بدهند. امروز راحوزه هاي علميه نبايد مقايسه كنند با ديروزها. امروز بايد همه علماي بلاد و همه مراجع وهمه مدرسين و دانشمندان حوزه هاي علميه كوشش كنند كه اين تكليفي كه به عهده همه آمده است بطور شايسته انجام بدهند. شايد سرتاسر كشور، حدود - مثلا - سه - چهار هزارنفر ما قاضي لازم داريم و چندين هزار نفر مبلغ لازم داريم . بلادي هست كه يك نفرمبلغ ، يك نفر روحاني آنجا نيست . اين حوزه هايي كه افراد زياد درشان هست ، اجتماع زياد هست ، بايد توجه به اين مسئله داشته باشند كه آمدن و درس خواندن به حسب امرخداي تبارك و تعالي مقدمه انذار است ، مقدمه اين است كه بروند در بلاد خودشان يابلاد ديگر مردم را تربيت كنند، مشكلات كشور را گوشزد كنند. امروز ديگر ما عذري نداريم كه بگوييم نمي توانستيم . امروز مي توانيم همه كارها را بكنيم و البته محتاج به صرف وقت است ، صرف طولاني وقت است و چون تكليف است بايد بكنيم . مدرسين حوزه ها، خصوصا، حوزه علميه قم ، فضلاي حوزه هاي قم و مشهد و ساير حوزه ها بايدترتيبي بدهند كه اين احتياجي كه در سرتاسر كشور به ملا هست ، به مبلغ هست ، به قاضي هست ، اين را رفع كنند. اگر الان وضع قضا برخلاف يك موازيني كه بايد بشود - خداي نخواسته - انجام بگيرد، اين عهده ماست كه نگذاريم انجام بگيرد، به عهده علماي بلاد وعلماي حوزه هاي علميه است كه نگذارند اينطور بشود.
مقدمه بودن تحصيل براي تبليغ و انذار مردم
افراد بيايند در حوزه ها و بروند، بايد رفت و آمد باشد. يك دسته معلم و مدرس ثابت و يك دسته هاي اكثريتي كه وقتي كه آمدند و كار خودشان را انجام دادند، خودشان راموظف بدانند كه بروند در بين مردم ، در يك جا متورم نشود و در يك جا هيچ . اينطورنباشد كه يك شخصي در حوزه هيچ نحو فعاليت نداشته باشد و مع ذلك ، بماند. اين به حسب وضع كشور ما مشروع نيست . امروز كساني كه كار خودشان را تمام كردند، تحصيل خودشان را تمام كردند لكن در حوزه ها فعاليت تدريسي و فعاليتهاي تبليغي واينها ندارند، اينها بايد بروند در بلاد ديگر كه محتاج هستند و در آنجا اداي وظيفه كنند.بايد اشخاص ، همان طلاب جوان كه مشغول به تحصيل هم هستند علاوه بر اينكه ايام تعطيل را بايد بروند و تبليغ كنند سرتاسر كشور - و آن وقتها هم ، تا اندازه اي مي روند - درغير ايام تعطيل هم به حسب نوبت ، قرارداد؛ نگذارند همه جاي ايران ، يعني بسياري ازجاهاي ايران بي روحاني بماند، بسياري از جاهاي ايران بي مبلغ بماند. اينها تكليف دارند، تكليف شرعي - الهي دارند كه تبليغ كنند و احكام اسلام را به مردم بفهمانند.تحصيل وسيله است از براي تربيت . آيه نفر مي فرمايد كه : "چرا نمي رويد تحصيل كنيد تابرگرديد مردم را انذار كنيد"(2). تحصيل براي اين است كه مردم انذار بشوند، به مردم مسائل گفته بشود. البته حوزه ها بايد باشد، حوزه هاي فقه بايد باشد لكن اين مسئله را هم بايد منسي نشود. ممكن است كه در سال يك عده قابل ، اينكه هم درس بخوانند و هم تبليغ بكنند و هم مردم را آگاه كنند؛ در غير ايام تعطيل هم به حسب نوبت قرار بدهند كه -يعني ، مدرسين آنجا، مراجع قرار بدهند - به حسب نوبت ، يك عده اي چند ماه آنجا، دوسه ماه اينجا، دو سه ماه هم جاي ديگر. ما مي خواهيم تكليف الهي را ادا كنيم . همانطوركه تحصيل يك تكليفي است ، تبليغ بالاتر است از او، تحصيل مقدمه تبليغ است ، مقدمه انذار مردم است .
قرآن غني ترين كتاب عالم ، در باب تعليم و تربيت
دانشگاهها هم همين طور است . ما يك وقت چشم باز كرديم ، ايران چشم باز كرد،دانشگاه چشم باز كرد ديد از آن اختناق بيرون آمده است . آن وقت يك دسته اي بودندكه هر مطلب فاسدي را داشتند در دانشگاه به مغز جوانهاي پاك ما وارد مي كردند و كسي هم حق نداشت يك كلمه بگويد، لكن حالايي كه اين اختناق فكري و اختناق عملي ازبين رفته است عذري از براي دانشگاهيها، روشنفكرها و اشخاصي كه مي توانند ايندانشگاه را بطور صحيح اداره كنند، عذري نمانده است ، جواب خدا بايد بدهند. بايد دردانشگاه همان طوري كه علوم مادي تدريس مي شود، علوم معنوي تدريس بشود. بايدآن امور انساني ، امور تربيتي به دست اشخاصي كه بدانند تربيت اسلامي چه است وبدانند اسلام چه است ، [تدريس بشود]. گمان نكنند بعض از اين اشخاص كه در اسلام راجع به جامعه چيزي نيست يا راجع به - فرض كنيد كه - امور تربيتي كم است . اسلام عميقتر از همه جا و از همه مكتبها راجع به امور انساني و راجع به امور تربيتي [نظر] داردكه در راس مسائل اسلام است ؛ چنانچه امور اقتصادي دارد. ما نمي توانيم امروز همان طور كه انبار مي كردند از غرب براي ما سوغات مي آوردند و در دانشگاههاي ما بچه هاي ما را فاسد مي كردند، امروز هم بنشينيم كه مغزهايي كه تربيت غربي دارند براي ما تربيت كنند بچه هاي ما را. بايد تربيت ، تربيت قرآني باشد. قرآن غني ترين كتابهاي عالم است درتربيت ، در تعليم و تربيت ، منتها متخصص لازم دارد. اينطور نيست كه بعضي گمان كردندكه ما دو تا آيه را بلديم پس ما قرآن شناسيم ، اسلام شناسيم . كساني كه قرآن را از رونمي توانند درست بخوانند خودشان را اسلام شناس حساب مي كنند. كساني كه اطلاع ازاحكام اسلام ندارند، از اقتصاد اسلام ندارند، از فرهنگ اسلام ندارند، از علوم عقلي اسلام اطلاع ندارند، اينها مي گويند كه در اسلام نيست . خوب ، تو كه اطلاع نداري ، به چه مناسبت يك همچو حرفي مي زني ؟ متخصص لازم است و در اين امر بايد از حوزه هاي علميه متخصص بياورند، دستشان را دراز كنند پيش حوزه هاي علميه كه در آنجا اين نحومتخصصين هست و دانشگاه را باز كنند، لكن علوم انساني اش را بتدريج از دانشمنداني كه در حوزه هاي ايران هست و خصوصا، در حوزه علميه قم استمداد كنند.
بيان مسائل سياسي - اجتماعي توسط ائمه جمعه
و همين طور ما در سابق ، جماعت و جمعه ، جماعت داشتيم ، جمعه هم كمي داشتيم ،بين برادرهاي اهل سنت ما رايج تر بود، لكن نه آنها و نه ما نمي توانستيم مسائل روز را درخطبه هاي جمعه بيان كنيم ، مسائل سياسي را بيان كنيم از باب اينكه اختناق بود. امروز كهاين اختناق برداشته شده است بايد ائمه جماعات و ائمه جمعات همه شان توجه كنند به اينكه تكليفشان اين است كه مسائل را به ملت بگويند. توجه بدهند مردم را به مسائل سياسي ، به مسائل اجتماعي ، خصوصا، ائمه جمعه كه بحمدالله امروز در سرتاسر كشورجمعه ها بسيار خوب است و مردم هم بايد بيشتر باز توجه كنند. مردم خودشان را غني ندانند راجع به مسائل . اين مسائل ، مسائلي است كه بايد بروند و گوش كنند و عمل كنند.
و همين طور ناگهان ما بيدار شديم از خواب كه محتاج بوديم به پاسدار، لكن مردم خودشان اين مسئله را حل كردند. و امروز هم كه احتياج باز هست و در جبهه ها احتياج هست ، بايد داوطلبها زيادتر باشند و بروند و نگذارند كه در آنجا جوانهايي كه هستند،خسته بشوند. در هر صورت همان طوري كه عرض كردم ما ناگهان وارد شديم در يك رژيمي كه منسي شده بود به حسب واقع ، احكام اسلام در اين رژيمها اصلا نبود. احكام اسلام كه بايد اداره كند كشور را، بايد اداره كند مملكت را، اصلا منسي بود و افكار غرب اداره مي كرد ما را، مستشارهاي غرب مي آمدند و مي خواستند ما را اداره كنند. آن روزهمه عذر داشتيد، از باب اينكه قدرت نداشتيد. اما امروز كه بحمدالله ، فهميديد قدرت داريد، اجتماع كرديد، قدرت نمايي كرديد. خداي تبارك و تعالي به شما قدرت عنايت كرد و اين خارها را از سر راه برداشتيد. امروز ديگر همه ملت موظف است به وظيفه الهي كه در صحنه حاضر باشد. اگر غفلت كند از اين باب ، گرگها خواهند آنها را خورد. بايد درصحنه حاضر باشند. ائمه جمعه و جماعت مردم را ارشاد كنند و حضور آنها را در صحنه گوشزد كنند و بحمدالله خود مردم حاضرند. توجه كنند به اينكه ما در نيمه راه هستيم ، ماراه را طي نكرديم . راه ما آن روز تمام مي شود كه همه احكام اسلام جاري بشود و آن روز به كمال مي رسد كه مستضعفين جهان از زير بار مستكبرين خارج بشوند. و من ازخداي تبارك و تعالي خواستارم كه شما برادرها را كه در نماز جمعه آنطور فعاليت مي كنيد و تنظيم مي كنيد امور را - و امر مهمي است اين امر - و آنهايي كه در كارهاي ديگرمشغول هستند، همه را موفق كند و همه ما موفق به عمل به اسلام و امور تربيتي بشويم .
پانویس :
1- ناگهاني . 2- سوره توبه ، آيه 122.
بزرگتر