خدمات تلفن همراه

صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - حفظ پيروزي مشكل تر از اصل پيروزي - 16 تير 1358

عنوان : حفظ پيروزي مشكل تر از اصل پيروزي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 16 تير 1358
تاریخ قمری : 12 شعبان 1399
مخاطب : اقشار مختلف مردم و پاسداران حصارك كرج
جلد : 8

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اهميت حفظ پيروزي
من اول راجع به آنچه گذشته است يك كلمه عرض مي كنم و بعد آنچه بايد در آينده بشود:
ما تكليف داريم راجع به آنچه گذشت ؛ و - بحمدالله - خوب گذشت . چه چيز اسباب شد كه اين ملت اين راه را رفت و پيروز شد؟ و چه بايد كرد كه اين پيروزي ادامه پيدا كند؟چه بسا يك لشكري ، يك جمعيتي ، پيروز بشوند به يك جمعيت يا ملت ديگر، و خوب هم از عهده برآيند لكن نتوانند حفظ كنند پيروزي خودشان را. بسياري از اين كشورگشاها بوده اند كه زده اند و جلو رفته اند و فتح كرده اند؛ لكن نتوانستند حفظ كنند. وقتي كه به يك حدي رسيدند، يك جهاتي پيش آمد كه نتوانستند حفظ كنند، شكست خوردند.اين بايد عبرت بشود براي كساني كه در يك ميدان پيروز شدند و باز تتمه دارند؛نرسيده اند به مقصد. در همين جنگهاي عمومي كه شده است ، يك وقت يك سرداري بافشار و زور و با لشكر خيلي جرار(1) جاهايي را گرفت و پيش رفت ، مثل هيتلر پيش رفت ،فرانسه را گرفت و حمله كرد به شوروي و يك مقداري هم از شوروي گرفت ؛ لكن جهاتي پيش آمد كه در همان جا شكست خورد و شكستش تا آخر هم تا ملزم شد - به طوري كه گفته اند - خودش را بكشد. ما نبايد مغرور بشويم به اين پيروزي كه پيداكرده ايم با اينكه پيروزي بزرگي بود؛ يعني يك پيروزي بود كه احتمالش را نمي دادند. شايد اين حركات ما را يك حركات غير عاقلانه مي دانستند. حتي در اين اواخر هم كه خود آن مردك (2) رفته بود و بختيار جايش بود، باز ناصحهاي بي اطلاع نصيحت مي كردند كه بايد ساخت ديگر با اينها! بايد شوراي سلطنتي را تاييد كرد و بعد رفت وكيل درست كرد. و بعد از راه او مسئله را ختم كرد، و شايد اين پافشاريهايي كه از طرف بعضي مي شد، اينها صحيح نمي دانستند. حالا شما به يك پيروزي - بحمدالله - رسيديد و يك پيروزي بزرگي بود كه هم يك قدرت بسيار بزرگ را شكستيد و هم از كشور خودتان دست قدرتهاي بزرگ را كوتاه كرديد. تا اينجا بايد ما از همه ملت تشكر كنيم و اين خدمتي كه ملت كرد، اين وحدت كلمه اي كه پيدا كرد، اين كوششي كه كرد، اين جان نثاري و فداكاري كه كرد، در محضر خداي تبارك و تعالي ما جور است و مورد نظرولي عصر - سلام الله عليه - است . تا اينجا خوب رفتيم و نتيجه هم خوب گرفتيم ؛ اما ماكارمان كه به آخر نرسيده است . الان نه يك حكومتي مستقر داريم - يك دولت انتقالي است ، در عين حال كه خوب است ، لكن يك دولت متزلزل انتقالي است - و نه قانون اساسي ، كه اساس هر كشوري هست ، الان داريم ؛ و نه يك رئيس جمهور داريم ؛ و نه يك مجلس شورا داريم كه اينها اساس يك حكومت است و همه اينها بايد باشد. آن قدري كه ما تا حالا به آن رسيديم اين كه با راي و رفراندم عمومي آن رژيم از بين رفت وبه جاي او جمهوري اسلامي آمد. الان ايران به عنوان جمهوري اسلامي در دنيا شناخته شده است . اما جمهوري اسلامي كه فقط ما راي به آن داديم ؛ اما مجلس نداريم و رئيس جمهور نداريم و قانون اساسي نداريم ، اينها را بايد درست كنيم ، پس ما بين راهيم ؛ مثل يك لشكر فاتح مي ماند كه زده و رفته و يك جايي را گرفته است لكن معلوم نيست كه بتواند حفظش بكند. ما الان با اين توطئه ها كه هست و با اين تفرقها كه موجود شده است و با اين كارها كه انجام مي گيرد، بعد از پيروزي معلوم نيست سرنوشتمان چه خواهد شد؛نگراني داريم . تكليف ما امروز چه هست ؟ ما اگر بخواهيم پيروزيمان كه تا اينجا رسيده بهآخر برسد، چه بكنيم كه حفظ بشود اين پيروزي ، و مثل قضيه هيتلر نشود كه محتاج بشودبه خودكشي !
عامل شكست : سستي و توجه به منافع شخصي
ما بايد بفهميم چرا پيروز شديم ، اين چرا را اگر فهميديم آن وقت بايد كوشش كنيم كه همان چيزي كه ما را پيروز كرده حفظش كنيم ، اگر حفظش نكنيم ؛ همان است كه يك لشكر فاتحي آمده و نتوانسته بعدش حفظ كند. اكثر فتحهايي كه شده است نتوانستندحفظ كنند، بعد رفتند و رها كردند، حتي نادرشاه هم كه رفت هندوستان را گرفت ، آنجاديد نمي تواند حفظ كند، يك قراردادي كرد و برگشت .
حفظ يك نظامي ، حفظ يك پيروزي ، از اصل يك پيروزي مشكلتر است و نكته اش هم اين است : در آن وقتي كه يك جمعيتي دارند حمله مي كنند براي گرفتن يك قلعه اي ،همه توجهشان به گرفتن قلعه است ، هيچ توجه ديگري ندارند، هيچ يك فكرش اين نيست كه ما امشب وقتي شب شد شام چه داريم ، ناهار چه داريم ، بچه مان كسالت دارد،هيچ در فكر نيستند، تمام قواي هر فرد دنبال اين است كه اين فتح را بكند؛ اين قلعه رابگيرد. و يك گروهي كه با هم مجتمع شدند، همه يكصدا و قواي مختلفه جمع شده است و به حال حمله است ، همه قوا مجتمع شده است و همه هم نظرشان يك چيز است و آن اين است كه اين قلعه را بايد ما فتح بكنيم ، تا وقتي رسيدند و فتح كردند و آن وقتي كه درداخل قلعه بودند و نشستند و ديدند الحمدلله فتح كرديم ، سستيها شروع مي كند پيداشدن ، خستگيها، سستيها، اختلافها در داخل همان قلعه ممكن است كه هم سستي براي اين افرادي كه آن وقت با اين قدرت پيش رفتند پيش بيايد و قدرت خودشان را از دست بدهند و هم تا حالا همه متحدالكلمه براي اين فتح و پيروزي بودند، حالا كه خودشان راپيروز مي بينند، مي افتند به گله هايي كه از هم دارند؛ اشكالاتي كه برايشان هست :زندگيمان چه جوري هست ، بچه هايمان چه طوري شد. مناقشاتي كه بعضي با بعضي دارند؛ اغراضي كه دارند. تاثير منفي اختلاف و سستي پس از پيروزي
آن سستي بعد از پيروزي و اين اختلاف بعد از پيروزي موجب اين مي شود كه نتوانداين فاتح حفظ كند فتح خودش را و آنهايي كه شكست خورده اند - بسيار اين طور اتفاق افتاده - آنهايي كه شكست خورده اند براي اينكه عقده شكست خوردن درشان هست ،شروع مي كنند به پيوند با هم . از آن طرف شكست خورده ها روي عقده اي كه پيدا كردندبنا مي كنند اين جزئي جزئي ها به هم متصل بشوند و وحدت پيدا بكنند. از اين طرف ،اينهايي كه فتح كرده اند، براي اينكه عمق مسائل را درست ادراك نكرده اند، شروع مي كنند به اينكه استراحت بكنند؛ سستي پيدا مي كنند و عمده اختلافات ، جدا از هم بشوند. آن وقت كه با هم مجتمع بودند فتح كردند، حالا آنهايي كه شكست خوردنددارند با هم مجتمع مي شوند؛ اينهايي كه فتح كردند دارند از هم جدا مي شوند؛ نتيجه چه مي شود؟ نتيجه اين مي شود كه همان رمزي كه در فتح شما بود در آنها پيدا مي شود وهمان رمزي كه در شكست آنها بود در شما پيدا مي شود. پس ما بايد چه بكنيم ؟
عظمت انقلاب ايران
اين فتحي را كه كرديد يك فتح كوچكي نبود. ما باز ادراكش را خيلي نمي كنيم .اينهايي كه از خارج مي آيند، از امريكا مي آيند، از انگلستان مي آيند، از بلاد خارج وغرب مي آيند، اينها گاهي به ما مي گويند كه ايرانيان نمي دانند چه كرده اند! نمي دانند چه فتحي كرده اند. يك فتحي بوده است كه همه عالم را به تعجب واداشته است كه چه طوريك جمعيتي كه هيچ چيز دستشان نبود بر يك قوايي كه همه قواي عالم با هم جمع شده بودند، شما خيال مي كنيد كه فقط محمدرضا بود و امريكا؟ مسئله اين نبود! محمدرضابود و دنبال سرش همه دولتها - چه اسلامي و چه غير اسلامي - همه دنبال سرش بودند.بي جهت بود كه ما را در كويت راه ندادند؟ با ما دشمني نداشتند آنها، براي اينكه پشت سر او بودند. بي جهت بود كه كاري كردند كه نتوانيم عراق بمانيم ؟ بي جهت بود كه من ممالك اسلامي را رها كردم و رفتم به خارج ، در يك مملكت كفري ! اينها همه جهتداشت براي اينكه من ديدم همين كاري كه عراق دارد مي كند و همين كاري كه كويت مي كند نمي گذارد ما از اين طرف شهر برويم آن طرف شهر، سوار طياره بشويم برويم ،اين قدر هم مانع شدند، گفتند: از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. اين براي اين بود كه همه اينها طرفدار بودند با آن رژيم ، آن وقت آن قدرتهاي بزرگ هم همه پشت سرش بودند. بعضيها صريح مي گفتند مثل امريكا و انگلستان ، بعضيها هم صريح نمي گفتند لكن بودند؛ براي اينكه منافع خودشان را به وجود او مي دانستند و متاسف بودند از رفتن او. در عين حال كه همه قوه هاي عالم بر خلاف يك سي و پنج ميليون جمعيت ، يك جمعيت ايراني ، همه قوه هاي عالم ، مخالف ، مع ذلك نتوانستند نگه دارنداين را. چه اسباب اين شد كه يك همچو پيروزي پيدا شد؟ ماها عرضه اي داشتيم ؟ نه ،ايمان و نظر خدا بود، وقتي همه شما از ظلم بيزاريد و همه شما به عدالت اسلامي روآورديد، خداي تبارك و تعالي به شما كمك مي كند؛ ملائكه الله كمك مي كنند. اين ملائكه الله كه در جنگهاي اسلامي به جمعيتهاي كوچك كمك مي كردند كه پيروزمي شدند بر جمعيتهاي بزرگ ، منتها خود مردم آنجا نمي دانستند؛ پيغمبر مي دانست به وحي . الان هم اگر پيغمبر بودند، شايد مي فرمودند كه شما اين پيروزي كه پيدا كرديد،ملائكه الله با شما موافق بود. همه اسلام را مي خواستيد، دين حق را مي خواستيد و ازرژيم فاسد اعراض كرديد، اين اسباب اين معنا شد.
وحدت ، رمز پيروزي است
اين دو تا كلمه : همه با هم وحدت كلمه و همه با اسلام . اين دو تا كلمه رمز پيروزي شمابود، و عمل به آيه كريمه واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا(3) در اين آيه همين رمز است كه همه تان با هم به خدا بپيونديد و جدا از هم نباشيد؛ اجتماع با هم باشد، و توجه به خداباشد؛ تفرقه هم نباشد در كارهايتان . اين اسباب اين شد كه يك جمعيت كمي با نداشتن هيچ ساز و برگ جنگي ، مشتي داشتند و ايماني داشتند، غلبه كردند بر جمعيتهاي بزرگ وبا اشخاصي كه منافعشان در خطر بود، منافع حياتشان در خطر بود و پشتيبان او بودند.هيچ كس نتوانست اين را نگهش دارد. ما تا اينجا آمده ايم ، پس ما يك فاتحي هستيم كه در نيمه راهيم ، از اينجا به بعد چه بكنيم كه اين فتح را به آخر برسانيم ، حفظ كنيم اين فتح را، اين پيروزي را حفظ كنيم ؟ مثل هيتلر نشويم كه بين راه برش گرداندند، تو دهنش زدندبرش گرداندند و محتاج به خودكشي شد! آنچه كه بايد بكنيم اين است كه همين رمز را،همين دو تا كلمه را، حفظ كنيم : يكي جدا نشويم از هم .
و الان دستهايي در كار است كه مي خواهند اين رمز را از دست ما بگيرند، دستهاي زياد، دستهايي كه مع الاسف اغفال كرده اند دوستان ما را؛ نه همان دشمنها، دوستان را هم اغفال كرده اند؛ و دارند بذر نفاق و جدايي را در اين مملكت پخش مي كنند. اين مملكتي كه از مركز تا سرحدات همه جا يك كلمه مي گفتند، مي گفتند: "جمهوري اسلامي ". يك كلمه مقدمه او بود: مي گفتند كه اين رژيم نه ، از مركز اين بود تا سرحدات ، از هر طرف بروي ، هر جا مي رفتي ، همين كلمه بود. فهميدند آنهايي كه مي خواهند غارت كنند ما راكه رمز پيروزي ما اين وحدت كلمه بود و مقصد، يك مقصد بودن ، هر كس يك طرف نمي كشيد، همه يك چيز مي گفتند، همه مي گفتند "جمهوري اسلامي ". حالايي كه مارسيده ايم به اينجا، الان آنهايي كه اين معنا را لمس كردند كه اين وحدت كلمه و وحدت مقصد، همه با هم و همه با هم اسلام ، اين پيروز كرده ما را، مي خواهند اين را از مابگيرند، همه با هم را بگيرند؛ اسلامش را هم بگيرند. اين دو تا كلمه اي كه اساس پيروزي شما بود. الان شياطين در صددند كه از شما اين رمز را بگيرند و اگر اين رمز را حفظش نكنيد و شياطين خداي نخواسته غلبه كنند بر شما و رمز را بگيرند، مملكت ما مي شود مثل همان قضيه هيتلر، در نيمه راه برش مي گردانند، مي زنند توي دهنش بيرونش مي كنند! مابايد اين را حفظش كنيم .
پرهيز از تفرقه و گروهگرايي
الان شما ببينيد در تهران از قراري كه روزنامه ها مي نويسند قريب صد گروه پيداشده اند! اظهار وجود كرده اند. گروه ، گروه ولو چيزي نيستند اينها، در مقابل ملت اينهاچيزي نيستند، لكن اين زنگ خطر براي اينكه آن رمز پيروزي را كه اجتماع بود - از مابگيرند. آن وقت ما گروه گروه ها را به هم پيوند داديم ، ملت ، گروه ها را به هم پيوند داد،حالا در مقابل او، بعد از اينكه به اين حد رسيديد، دارد پيوندها از هم گسسته مي شود وگروه گروه مي شوند. اين كيست ؟ حزب چه ، اين كيست ؟ حزب چه ، اين كيست ؟ جبهه چه ، بسياريشان هم اسم اسلام رويش هست ، اما غفلت از اينكه حالا تكه تكه كردن صحيح نيست ؛ محله محله كردن ، گروه گروه كردن ، الان صحيح نيست . ما در يك حالي الان هستيم كه بايد اين مراحل را طي كنيم تا بتوانيم بگوييم ما حالا پيروز شده ايم . آن وقت هم بايد حفظش بكنيم . هميشه بايد حفظش بكنيم ، اما حالا نيمه پيروزي است ، نه پيروزي . الان ما يك مقدار جلو رفتيم ، مقدار ديگرش مانده است . اگر در اين نيمه راه كه ما هستيم غلبه كنند بر ما، ما از هم جدا بشويم . كم كم آنها از زير پيوند كنند، مثل همان فاتحي كه قلعه را فتح كرده و لشكرش رو به سستي و رو به افتراق گذاشته است و اهالي قلعه اي كه شكست خورده بودند رو به اجتماع و روي دسته بندي . . . يكي بشوند،نتيجه اش اين مي شود كه بعد از چندي اين گروه فاتح ، شكست خورده مي شوند و از قلعه بيرونشان مي كنند. اگر ما اين رمز را حفظ نكنيم - "ما" مقصودم همه ايران است ، همه مملكت ، طبقه روحاني ، طبقه دانشگاهي ، پاسداران ، بازاري ، كارمند، كارگر، دهقان ،همه مكلفيم - اگر ما نگه نداريم اين پيروزي كه براي ما پيدا شده و اين فتح عظيمي كه براي شما پيدا شده است ، اگر حفظش نكنيم ، در حالي كه بين راه هستيم ، آنها دارند با هم مجتمع مي شوند؛ ما داريم گروه گروه مي شويم الان بسياري از اين منحرفين زيرزميني باهم مجتمع دارند مي شوند؛ با هم پيوند مي كنند. اضافه كنيد كه دستهايي هم از خارج هست ، كه آن دستها و كمكهاي خارجي هم اين مطلب را به آن دامن مي زنند، كمك مي كند. از مرزها الان باز اشخاص وارد مي شوند، اسلحه وارد مي شود! از اين چيزها. درداخل باز اين طور روابط دارد درست مي شود. گروهها با هم مجتمع مي شوند. آنها دارندمجتمع مي شوند؛ ماها داريم متفرق مي شويم ! ما خودمان را فاتح ديديم به سستيگراييديم و جدا داريم از هم مي شويم ؛ آنها خودشان را مغلوب ديدند و عقده پيدا كردندو دارند با هم پيوند مي كنند و ما را متفرق مي كنند؛ رمز را از ما مي گيرند و خودشان رفتارمي كنند. رمز پيروزي ، يعني يك رمزش را و او وحدت كلمه و آن اجتماع ، اجتماع رادارند از ما مي گيرند؛ گروه گروهش مي كنند. آقا، اين بي جهت نيست كه صد گروه يك وقت ، در حدود يك ماه يا يك خرده بيشتر در تهران پيدا بشود! اين يك مسئله عادي نيست كه يك دسته اي دلشان خواسته . دلشان خواسته ! اين يك نقشه اي است ، يك چيزي است كه زير پرده يك دستي پشت سر اينهاست ، آنهايي كه آدمهاي صحيح وحسن نيت دارند، غفلت مي كنند، بايد بيدار بشوند؛ آنهايي كه شياطين هستند روي نقشه كار مي كنند. اگر اين دسته هايي كه علاقه دارند به اسلام ، علاقه دارند به كشور خودشان ،علاقه دارند به ملت خودشان ، اين دسته ها از اين تفرقها دست بردارند، براي آنها چيزي خيلي نمي ماند؛ ديگر آنها صد گروه نيستند. از آن طرف دارد آن ها مجتمع مي شود، ازاين طرف گسسته . نتيجه اين مي شود كه خداي نخواسته اگر ما سستي كنيم ، اگر ما غفلت كنيم ، شياطين هم با هم مجتمع بشوند، يك وقت چشممان را باز كرديم كه يك كودتا شدو همه بساط را به هم ريخت ! همه بساطي كه تا حالا همه خونهايي كه تا حالا داديد هدرمي رود؛ همه زحمتهايي كه كشيديد باطل شد.
بايد چه كرد؟ نبايد امروز ما هي فرياد كنيم كه ما چنين كرديم ؛ ما امروز بايد فرياد كنيم كه بايد اين كار را بكنيم . نبايد يك لشكر فاتح هي بنشيند از فتحش بگويد. اين ثناخواني از فتح ، اسباب اين مي شود كه دلگرم مي شوند كه الحمدلله ديگر گذشت ، سستي پيدامي شود. بايد از آن طرف صحبت كنيم كه ما بايد جلو برويم . همان فريادهاي الله اكبري كه كرديد و با قدرت الهي پيش برديد اين پيشبرد عظيم را، همين را بايد حفظش بكنيد.
لزوم حفظ رمز پيروزي
الان ماه مبارك رمضان جلو است ، ماه بسيار شريف شعبان هم درش واقع هستيم ، اين مساجد را بايد مسلمانها پر كنند از جمعيت ، اين سنگرهاي اسلامي را پر كنند از جمعيتها ودر آنجا مسائل روز را بگويند و فرياد كنند. الان ما احتياج به "الله اكبر" داريم تا آن وقتيكه آن مردك بود، الان احتياج ما بيشتر است . الان ما به اجتماعات بيشتر احتياج داريم .حربه دست شماست ، اگر بتوانيد نگهش داريد، شما همه چيز داريد، اگر بتوانيد نگه داريد. شما قدرت ايمان داريد، بايد نگهش داريد. شما يك ملت رنج ديده بوديد كه ازوقتي چشمتان را باز كرديد و هوشتان بوده است هي سازمان امنيت به گوشتان خورده ،هي در سازمان امنيت چه شده ، هي دلتان لرزيده براي اينكه سازمان امنيت مبادا چه بكند، پاسبان مبادا چه بكند. شما با اين تنفري كه پيدا كرديد از اين رژيم و با آن توجهي كه پيدا كرديد به اسلام ، پيروز شديد.
اين وحدت كلمه را حفظش كنيد و اين ايمان را، اين ايمان را كه جوانهاي عزيز ما،بسيار عزيز ما مي آيند استدعا مي كنند كه دعا كنيد ما شهيد بشويم . اين جوان سي ساله ،بيست ساله ، بيست و پنج ساله ، كمتر هجده ساله ، مي آيد مي گويد كه دعا كنيد من شهيدبشوم . اين احساس ، اين تحولي كه در جامعه ما پيدا شد، اينها رمز پيروزي ما بود، اين رانگهش داريد. اين روحيه ، اين روحيه بزرگ ، اين روحيه الهي - غيبي ، اين را حفظش كنيد و از تفرقات ، از اين افتراقها، پرهيز كنيد. من همه را دارم مي گويم ، من خطابم به هرجا[ست كه ] برسد صدايم . معنا ندارد امروز در يك مملكتي كه فتحش نيمه كاره است ،احزاب مختلف بگذارند استقرار پيدا بكند، بعد هر كاري مي خواهند بكنند. بگذارند مادرست مستقر بشويم ، اقتصادمان درست بشود، زراعتمان درست بشود، لااقل دستمان دراز نباشد براي ديگران كه گندم بده ، جو بده ، چه بده ! همه چيزمان را از ديگران بگيريم . بگذاريد اينها يك قدري درست بشود. اگر شما خدا را مي شناسيد، براي خاطرخدا، اگر شما ملت را دوست داريد، براي خاطر ملت ، اگر كشورتان را مي خواهيد، براي خاطر كشور. بازي نخوريد از اين يك مشتي كه دارند كاري مي كنند كه همه چيز ما به بادبرود. تا مي توانستند نمي گذاشتند كسي زراعت درست بكند؛ بعدش نمي گذاشتند كسي زراعتش را بردارد، حالا كه برداشت كرده اند آتش مي زنند! اينها دلشان براي ملت سوخته ؟ ارزاق يك ملتي را اين طور دارند به باد مي دهند، آن وقت مي گويند كه ما"ملي " هستيم ! ما با ملت آشنا هستيم . نيست مطلب اين طور، بازي نخورند اين جوانهايعزيز ما اينهايي كه قصدشان است كه خدمت بكنند، لكن راه را نمي دانند. دست بردارنداينها از اين متفرق شدن و گروه گروه درست كردن .
مطلب زياد است من هم نمي توانم ديگر ادامه بدهم ، محول به خودتان . اسلام راامروز به دوش من و شما گذاشتند كه اين را حفظش كنيم ، مسئوليتش به دوش من وشماست ، به دوش اين ملت است ؛ اين را حفظش كنيد. شما پاسداران ، خدمت مي توانيدبكنيد به اين نهضت ؛ و خداي نخواسته مي توانيد كاري بكنيد كه اسلام از دست برود.شما پاسدارها اگر واقعا پاسداري از اسلام مي كنيد، پاسداري از مملكت اسلامي مي خواهيد بكنيد، توجه كنيد به اينكه خودتان يك قدم خلاف برنداريد. اگر شمايي كه الان پاسدار اسلاميد از شما يك خلاف ببينند، مي گويند اسلام اين طوري است - چنانچه اگر از روحانيون يك چيزي ببينند، مي گويند اسلام اين است - بايد شماها وظايف پاسداري از اسلام ، پاسداري از جمهوري اسلامي ، پاسداري از مملكت اسلام ، شمايي كه الان به اين شغل بسيار شريف و لباس بسيار مبارك درآمديد قدرش را بدانيد. اگر الان شما يك خلافي بكنيد، گردن شما نيست ؛ مي گذارند كردن جمهوري اسلامي ، مي گويندجمهوري اسلامي هم همين است . آن وقت سازمان امنيت به ما ظلم مي كرد، حالاپاسدارهاي اسلامي ! مكتب ما را، آن مكتب بزرگ ما را، دفن مي كند. اگر در اين نهضت مكتب ما شكست بخورد، دفن مي شود، و ديگر كسي نمي تواند بيرونش بياورد. كاري بكنيد كه شكست نخوريد، كاري بكنيد كه مكتبتان شكست نخورد.
عمل به وظايف انساني اسلامي
شما به وظايف انساني و اسلامي خودتان رفتار كنيد ما هم همين طور، ان شاءالله و همه گروهها هم همين طور، تا اينكه اين فتحي كه تا اينجا رسانديم بتوانيم نگهش داريم تا به آخر برسانيم و بتوانيم ما عرضه كنيم به دنيا كه ما يك همچو متاعي داريم ؛ اسلام يك همچو چيزي است . اگر بنا باشد كه حالايي كه يك پيروزي نصيب ملت ما شده است ،كميته ها تعدي كنند خداي نخواسته ، پاسدارها تعدي بكنند خداي نخواسته ، روحانيونخلاف مسلك روحانيت عمل بكنند خداي نخواسته ، دولت خلاف دولت اسلامي رفتار كند خداي نخواسته ، ارتش خلاف ارتش اسلامي رفتار كند خداي نخواسته ، وهمين طور، اگر يك همچو قصه اي پيش بيايد، در دنيا منعكس مي شود. آنهايي كه درصددند كه اين نهضت را آلوده كنند و اسلام را - دشمن دارد اسلام - آنها در خارج و درداخل منعكس كنند كه مهره ها عوض شده ، اعمال همان اعمال است ! مهره ها عوض شده ، آن وقت نصيري (4) بود، حالا بصيري ، (5) هست . عمل چه عملي است ، اگر مااعمالمان را موافق با آنكه جمهوري اسلامي اقتضا دارد منطبق نكنيم ، اگر ما كه پاسداراحكام و شما پاسدار اسلام - همه مان الحمدلله اميدوارم پاسدار باشيم - اگر ما اعمالمان رامطابق با آن وظيفه پاسداري نكنيم ، ما را متهم مي كنند به اينكه - خودمان را متهم نمي كنند؛ آنها ديگر حالا كار به شخص ندارند؛ مكتب ما را متهم مي كنند به اينكه - اين هم همان رژيم شاهنشاهي است ، افراد فرق كرده اند، اسمش فرق كرده ، آن وقت مي گفتند "رژيم شاهنشاهي "؛ حالا مي گويند "جمهوري اسلامي " آن وقت مي گفتند"شاهنشاه "، حالا مي گويند يكي ديگر، اما معنا همان معناست ؛ محتوا همان محتواست ،اشكالات همان اشكالات است و تعديات همان تعديات است . اگر يك كاري بكنيد،زيادش مي كنند. [اگر كسي ] يك تعدي بكند، نمي گويند اين كرده ، مي گويندپاسدارهاي اسلامي اين طور. از اينجا هم برش مي دارند و مي گذارند روي اسلام ومي گويند اسلام اين است ! آن اسلامي كه اينها فرياد مي كردند ما اسلام مي خواهيم ، مارژيم شاهنشاهي را نمي خواهيم ، ما رژيم اسلام را مي خواهيم ؛ اين هم اسلامشان ! اين طور براي ما مي گويند.
حفظ حرمت اسلام و اصلاح خويشتن
امروز اسلام به شما محتاج است ، قرآن كريم محتاج به شماست ؛ خودتان را اصلاحكنيد! شما هم خودتان را اصلاح كنيد؛ اين طبقه هم خودش را اصلاح كند. اگر هر كس يك جايي ، - فرض كنيد -، يك صورت روحاني به خودش داد و چهار تا از اين تفنگدارها را دور خودش جمع كرد و شروع كرد خلاف آن چيزي كه وظيفه روحاني است عمل بكند، اسلام را به باد داده . امروز نمي گويند زيد اين كار را كرده ؛ مي گويندجمهوري اسلامي اين است . منعكس مي كنند، اين جمهوري اسلامي . وظيفه سنگين .مسئوليت سنگين و همه تان مسئول خواهيد بود. اگر يكيتان يك كاري بكند، ديگري ساكت باشد، او هم مسئول است . اگر يكي خلاف كرده ، همه بايد برويد دنبالش كه آقاچرا؟ لازم نيست كه كتك كاري بكنيد، مواخذه كنيد. اگر يك نفر خلاف كرد، بيست نفراز شماها رفت گفت نكن ، اين كار صحيح نيست ، تحت تاثير واقع مي شود. اگر يك معمم ، يك صورت معمم ، يك كار خلاف كرد، از اطراف ، معممين هجوم به آن آوردند كه چرا اين كار را مي كني ؟ نمي كند ديگر. اگر من يك خلافي كردم همه تان هجوم آوريد كه چرا اين كار را مي كني ؟ من سر جايم مي نشينم . همه تان مسئوليد،همه مان مسئوليم . امروز مسئوليت ، بزرگ است براي ما، ما نصف راه هستيم و من خوف اين را دارم كه قضيه ما قضيه هيتلر بشود.
خداوند ان شاءالله شما را سلامت بدارد، ماها همه را به وظايف خودمان آشنا كندمملكت ما را از همه شرها نجات بدهد و نادانهاي ما را دانا كند و آن كساني كه خيانت مي خواهند بكنند به اين مملكت ، هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 168,669,250