صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - مطالعه استعمارگران درباره منابع زيرزميني ايران و روحيات مردم - توطئه بر ضداسلام و روحانيت - امريكايي ها در ايران - 23 مهر 1357

عنوان : مطالعه استعمارگران درباره منابع زيرزميني ايران و روحيات مردم - توطئه بر ضداسلام و روحانيت - امريكايي ها در ايران
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 23 مهر 1357
تاریخ قمری : 12 ذي القعده 1398
جلد : 4

متن :
[بسم الله الرحمن الرحيم ]
اوضاع توانفرسا
مع الاسف من وقتي آقايان را ملاقات مي كنم كه تقريبا قدرت بيان از من سلب شده است ؛ از جهت اينكه اولا پير مردي و كبر سن است كه نمي گذارد من حتي صدايم به چندقدمي برسد، و ثانيا اوضاع ممالك اسلامي مطلقا و داخله ايران بالخصوص يك وضعي شده است كه سلب آسايش را از انسان مي كند و قدرت هرچيز را از انسان مي گيرد؛ و من امروز هم بنا داشتم كه در اين محلي كه آقايان مجتمع شدند، بيايم و در آنجا بعض مطالب ، بعض درد دلها را به آقايان تذكر بدهم لكن مقتضياتي پيش آمد كه صلاح نديدند امروز بيايم .
جاسوسان در پوشش سياحان
در هر حال وضع ممالك اسلامي ، خصوصا اين ممالكي كه داراي مخازن هستند مثل مملكت ايران - كه در راس آنهاست - تقريبا اوضاع اينها مورد مطالعه اين قدرتمندها، اين دولتهاي ابرقدرت ، . . . بوده است . اوضاع شرق و اگر ملاحظه كرده باشيد در اين سياحهايي كه از اينها از شايد سيصد سال پيش از اين - كه راه يافتند به شرق - سياحهايي كه از اينها آمدند به اسم سياحت ؛ اينها يك مامورين سياسي بوده اند براي مطالعه اين ممالك شرق . در ايران اينها مي آمدند و در تمام شهرها، دهات ، همه اينها را مطالعه مي كردند. بيابانها، حتي آن بيابانهايي كه هيچ آب و علفي نداشتند، اينها با تحمل زحمتهاي فراوان ، با شتر در آن وقت مي آمدند و با كاروانها حركت مي كردند و اوضاعجغرافيايي اين ممالك را و مهمتر براي آنها، آن مواردي كه مخازن ، هر مخزني : مخزن طلا، مس ، نفت ، گاز، هرچه بوده ؛ اينها دقيقا مطالعه كردند و نقشه برداري كردند؛ ومواردي كه در اين ممالك و آنچه ما مي دانيم در ايران ، آن مواردي كه داراي يك [منبعي ] بوده است كه براي آنها مفيد بوده است ؛ آنها را نقشه برداشتند، علامت گذاشتند، نشانه گذاشتند، يادداشت كردند و ضبط است پيش آنها.
قبل از اينكه امريكا پايش باز بشود به اين ممالك ؛ مقدم بر همه ، انگليسها بودند وروسها هم بودند و بعضي ممالك ديگر. در هر صورت ، اين ممالك ما، اين ممالك شرق از قريب سيصد سال يا يك قدري بيشتر، مورد بررسي اينها و طمع اينها بوده است ؛منتها هرچه جلوتر آمده است ، كارشناسهاي آنها بيشتر تخصص پيدا كرده اند و بيشترآمده اند در اينجا، در اين ممالك ، و تمام اينها، آنها اطلاعاتشان از خود اهالي آن مملكت بيشتر است . اطلاع بر روحيه مثلا ايلاتي كه ما در ايران داشتيم ؛ مثل ايل بختيار[ي ]، مثل ايل قشقايي ، اينها و امثال اينها، شاهسونها مطالعاتي داشتند؛ براي اينكه به دست بياورند روحيه اينها چه جور است ، تا چه حد مي تواند اين ممالك از اينهااستفاده ببرد؛ و مطالعاتي هم راجع به شهرستانها و دهات ؛ تمام دهاتي كه در ايران هست ،از آن دهات بسيار دور افتاده و كوهستاني تا آخر، اينها تمامش را اطلاع دارند؛ يعني كارشناسها را فرستادند، همه اينها، هم نقشه برداري شده است و هم هرچه دارد در آنجا،هر كجا چيزي در آن پيدا مي شود كه براي آنها دندانگير است ، از آن يادداشت برداشتندو خودشان را مهيا كردند براي غارت ؛ منتها اين كساني كه در راس بودند، از سلاطين يا ازروسا كه در راس بودند، مختلف بودند در رساندن منافع به اينها؛ گاهي اشخاصي بودندكه تا آن حد خيانتكار نبودند، و گاهي هم خيانتكار زياد بودند كه به همه ابعاد تسليم شده اند.
خاطره اي از همدان
من در همدان يكوقت بودم ، يك نفر از دوستان من يك نقشه اي آورد، نقشه بزرگي شايد مثلا يك متر در يك متر، و آن نقشه هم مال همدان بود؛ دهات همدان . تمام درآنجا آنطور كه او مي گفت ، مي گفت تمام [منابع زيرزميني ]دهات همدان در اينجا ثبتاست ؛ و در آن نقطه هايي بود زياد. نقطه هايي در آن ورقه با رنگ ديگري بود كه زيادبود. آن شخص - كه آشناي ما بود - گفت كه اين نقطه هايي كه در اينجاها گذاشتند علامت اين است كه در زير اين نقطه و اين دهي كه در اينجا هست ، يك چيزي پيدا مي شود،حالا يا يك معدن مسي ، نفتي و . . . پيدا مي شود كه الان هيچ چيزش تا حالا درنيامده وآنها مي دانند كه [در] كجا چه است . در هر صورت ، با نقشه از اول وارد شدند و احوال واوضاع ممالك شرق را و مملكت ايران [را] كه الان مورد ابتلاي ماست - با نقشه اينجاهارا، همه چيزش را تعيين كردند.
اسلام و روحانيت ، سد راه استعمار
بعد، يك مطالعات رواني اينها كردند كه آيا چطور ممكن است كه دست بيابند به اين مخازن عظيمي كه در اين ممالك هست . در ممالك اسلامي ، آيا چه بكنند كه اين مخازن با سهولت به دستشان بيايد و مواجه با يك مخالفتهايي ، مواجه با يك زد و خوردهايي نشود. يك مطالعات زيادي هم در اين باب اينها كرده اند، و به [اين نكته ] رسيدند درممالك اسلامي ، دو چيز را ديدند كه اين اگر باشد، ممكن است كه سد راه آنها باشد:يكي اصل اسلام ، اگر اسلام به آنطوري كه هست و به آنطوري كه خداي تبارك و تعالي اسلام را تاسيس كرده ، اگر به آنطور اسلام پياده بشود، فاتحه مستعمرين خوانده مي شود.اين راجع به اسلام ، كه فكر كردند برايش . يكي هم روحانيت اسلام ، كه اگر اينها قوه داشته باشند و اينها آنطوري كه بايد مقتدر باشند در اين بلاد، باز هم [استعمارگران ]نمي توانند آنطوري كه مي خواهند استفاده بكنند. اينها با تمام ملت سر و كار دارند و دربين ملت اگر قدرت داشته باشد كسي ، اينها هستند، كه در همه ملت ممكن است قدرت داشته باشند. در صدد برآمدند كه اين دو تا سد را به هر جور هست بشكنند؛ يعني كاري بكنند كه خود ملتهاي اينها، هر جمعيتي كه هستند، در هرجا كه هستند، اين دو تا سد را بادست خود [بشكنند] اينها. به واسطه تبليغاتي شروع كرده اند از زمانهاي قديم ، با اين تبليغاتشان اين دو تا سد را كه احتمال قوي مي دادند كه اگر استعمار و منافع استعماري ،مواجه با خطر بشود اين دو تا سد است كه خطر است ، ديگر باقي اش خطر به آنطورنيست . رويارويي با استقلال فرهنگي
البته يك جهت ديگر هم هست كه عرض مي كنم ؛ جهت ديگري كه هست جهت فرهنگ جوامع بوده است . اين جوامع [را] ديده اند، مطالعه كردند كه اگر فرهنگ اينهايك فرهنگ مستقل صحيح باشد، از توي اينها يك جمعيتهاي سياسي مستقل و امين پيدا مي شود و اين هم براي آنها مضر است . بنا عليه ، در جانب اسلام و روحانيت ، دو چيزرا سد مي ديدند: يكي اصل اسلام را، و يكي هم روحانيت را؛ و در جانب ديگر بازاحتمال اين را كه اگر اين فرهنگ يك فرهنگ مستقلي باشد، در بين اينها تربيت مي شوند يك جوانهايي و يك رجالي [كه ] اگر اينها تربيت بشوند، لامحاله مقدرات مملكت دست اينها مي افتد، باز هم مانع مي شوند از اينكه اينها برسند به آمال خودشان ،كه آن آمال زيرزمينيهاست . روي زميني هم هست ؛ ولي مهمش آنهايي است كه در زيرزمين دارند. درصدد برآمدند كه . . . اين سه تا مطلب را و اين سه تا سد را بشكنند.
ترويج اسلام تحريف شده
اما راجع به اسلام شروع كردند تبليغات كردن به اينكه اسلام يك مكتبي است مي گويد: ملايم ! كم كم لابد پيش مي آيند؛ يك مكتبي است كه مربوط به دعا و ذكر، ويك روابطي مابين مردم و مابين خالق ، و سياست را كاري به آن ندارد. اسلام به حكومت كار ندارد، به سياست كار ندارد. اين را آنقدر تبليغات روي آن كردند كه در جامعه خودروحانيت هم به خورد آنها هم دادند، كه بسياري از آنها هم همين اعتقاد را پيدا كردند كه روحاني به سياست چه كار دارد، به حكومت چه كار، به نظام حكومت چه كار دارد.روحاني مسجد برود و نماز بخواند و عرض مي كنم كه از اين صنف كارها: درس بگويدو مباحثه بكند و اين آداب شرعيه را به مردم نشان بدهد.
آنها ديدند كه نماز روحانيون و نماز اسلام هيچ به آنها ضرر ندارد؛ هرچه مي خواهندنماز بخوانند. آنها به نفت كار نداشته باشند، نماز بخوانند تا هرچه مي خواهند خسته بشوند. درس هرچه دلشان مي خواهد بگويند؛ مباحثه هم هرچه مي خواهند بكنند؛ كارنداشته باشند به اينكه سياست استعماري در اينجا نبايد اجرا بشود، هر كاري مي خواهندبكنند. اينقدر خواندند به مردم و تبليغات كردند كه مردم همه تقريبا، به اين معني عادت كردند - كه حالا هم باز اين صحبت هست - كه دخالت در سياست در شان روحانيت نيست ؛ شان روحانيت نيست كه برود و ببيند كه كيفيت حكومت چيست ، و چه مي كننداين ظلمه با مردم . شان روحانيت همانهاست كه توي مدارس باشند و نماز جماعتي هم بخوانند اول ظهر و اول مغرب ! مردم هم همين مقدار به روحانيت بيشتر نظر نداشته باشند. اسلام را اصلش مي گفتند كاري ندارد به سياست . . . . سياست و ديانت ازهم جداست . سياست مال آنها و ديانت مال ما! مراكز قدرت دست آنها كه هر كاري مي خواهند بكنند، و مساجد و پيرمردهاي توي مسجد هم مال ما! اين تقسيمي است كه ازاول كردند.
دين افيون توده ها ! ؟
و آنهايي كه يك قدري جراتشان زيادتر بوده است ، گفتند كه : "ارتجاع " است ! اصل دين در بين بشر كه آمده است ، براي اين است كه مردم را خواب كند؛ . . . دين از اول به دست قدرتمندها و سرمايه دارها پيدا شده ، براي اينكه به واسطه ديانت مردم را آرام كنندو آنها مال مردم را بخورند. كم كم اين مطلب باور حتي خود مسلمانها، حتي بعضي ازروحانيون و معممين هم . . . آمده است كه نه ، اين [دين ] يك چيزي است كه حالانمي شود اين را پياده اش كرد. اين يك چيزي است كه مال هزار و چند صد سال پيش ازاين بوده است ! اينطور معرفي كرده اند اسلام را به خود جوامع مسلمين [عليه ] آخوندهاهم شروع كردند تبليغات كردن به اينكه اينها يك مردمي هستند كه فقط نشسته اند آنجا ومي خواهند بگيرند مال مردم را، و زندگي كنند . . . .
اغفال روشنفكرهاي ناآگاه
بنابراين ، اسلام را [معرفي كردند] به اينكه اولا مكتبش بيش از اينكه يك نمازي خوانده بشود و يك روزه اي گرفته بشود و اينها، نيست و كاري به زندگي مردم ندارد،كاري به دنياي مردم ندارد؛ و از آن طرف روحانيون را معرفي كردند كه قدرتها اينها راروي كار آوردند براي اينكه افيون باشند از براي جامعه . اينها مردم را خواب كنند، سست كنند، كه اگر آنها ببرند [اموال مردم ] را، اينها نتوانند حرف بزنند؛ يعني ديگر مردم رانگذارند حرف بزنند. اينها خواب كنند مردم را، و آنها . . . اموالشان را ببرند. اين را اينقدرتبليغ كردند و گفتند كه حتي بعض روشنفكرهاي ما هم كه بي اطلاع از قرآن و سنت بودند، باورشان آمده است ؛ و آنها هم دنبال كردند و هم نفس شدند با آنها. ما نبايد هرحرفي كه بشنويم يا منتشر باشد بين اقشاري ، نبايد بي دليل مطلب را قبول كنيم . انسان اگربي دليل يك مطلبي را قبول كند، اين مريض است ؛ انسان سالم نمي شود يك مطلبي به اوبگويند و بي دليل ، همين طوري وقتي گفتند، قبول كند.
قرآن ، كتاب خروش و خيزش و تحرك
ما بايد يك مطالعه سطحي ، لازم نيست خيلي مطالعه دقيق ، يك مطالعه سطحي درقرآن بكنيم ؛ يك مطالعه سطحي در آنهايي كه مردم را دعوت كردند و پيغمبرهايي كه مردم را دعوت كردند، بكنيم ؛ ببينيم كه آيا آنهايي كه دعوت كردند مردم را، اينهايك اشخاصي بودند كه آمدند و توده را ضعيف ، توده را خواب كردند؟ براي خواب كردن توده آمدند؟ و اينها عمال قدرتمندها هستند؟ يك مطالعه اي در حال آنهابكنيم كه ببينيم اينها عمال قدرتمندانند يا نه ؟ يك مطالعه جزئي هم در قرآن بكنيم كه ببينيم قرآن آمده است براي ذكر و دعا و براي حرز و امثال ذلك يا نه ، قرآن را نشناختند؟اگر در قرآن مطالعه كنيد، مي بينيد كه آنقدر آيات در [مورد] جنگ هست كه وادار به جنگ است ؛ وادار به جنگ با كي ؟ با قدرتمندها. قرآن آيات زياد - يكي دوتا نيست -آيات زياد دارد در [مورد] جنگ ، در كيفيت جنگ ؛ و جنگهايي كه در صدر اسلام بوده است ، بين قدرتمندها و بين پيغمبر اسلام بوده است ؛ و قرآن يك كتابي است كه از آن تحرك بيشتر استفاده مي شود تا چيزهاي ديگر. يك كتابي است كه مردم را حركت داده است ؛ از اين خمودي كه دارند حركت داده است و با همه طاغوتها درانداخته است قرآن .
جنگهاي پيامبر با قدرتمندان و سرمايه داران
آن وقتي كه پيغمبر اكرم در حجاز بودند، قدرتمندهاي حجاز كه ابتدائا سر و كار داشته پيغمبر با آنها؛ يك دسته شان در مكه بودند كه تجار خيلي معتبر و قدرتمند بودند؛ يك دسته شان در طايف بودند كه آنها هم ثروتمندهاي آنجا بودند و قدرتمندهاي آنجابودند، ابوسفيان و امثال اينها. اينها نظير حكام و سلاطين بودند و داراي همه چيز بودند، وپيغمبر اسلام با آنها درافتاد. وقتي كه تشريف آوردند به مدينه ، با همين فقرا بودند ايشان ؛نه با ثروتمندها بودند براي خواب كردن جمعيت . با فقرا بودند براي بيدار كردن فقرا. اين فقرا را شوراندند به آن اغنيايي كه مال مردم را مي خوردند و ظلم به مردم مي كردند.جنگهاي پيغمبر زياد است و همه اين جنگها، جنگهاي با ثروتمندها و قدرتمندها و ظلمه بوده است .
پيامبران الهي در ستيز با اشراف و ستمكاران
جلوتر برويد؛ حضرت موسي - سلام الله عليه - عصايش را برداشت با فرعون ، باسلطان . . . مصر، با او درافتاد، نه اينكه از قبل سلطان مصر مردم را خواب كرد، مردم را باهمين عصا و با همين تبليغات بر ضد سلطان عصر خودش شوراند. ابراهيم را كه ملاحظه مي كنيد، تيشه اش را برداشت اين بتهايي كه مال اشراف بود، شكست و با اشراف درافتادبراي منافع توده ها و براي اينكه ظلم به توده ها اينها نكنند. البته آنها معنويات هم نقطه اصليش[ان ] بوده است لكن وقتي مي ديدند كه يك ظلمي در جامعه واقع مي شود،موظف مي دانستند خودشان را كه با آن سراني كه ظلم مي كنند، درافتند و جنگ بكنند [ويا] هر جوري كه ممكن است برايشان ؛ با آنها درافتند. (1)
مسلمانان ناآگاه ، روياروي اسلام
پس ، اينكه مي گويند كه اينها را قدرتمندها قرار داده اند براي خواب كردن ، اين يك چيزي است كه حرف استعمار است ؛ يعني آنها اين را درست كردند براي اينكه شما را ازقرآن و از كتاب خدا و از اسلام ، رويتان را برگردانند؛ اين سد را بشكنند و خوب هم شكستند در بين مسلمين اين سد را. مسلمين خواب رفتند به واسطه تبليغات اينها. مسلمين به جنگ برخاستند با اسلام ، خودشان ملتفت نبودند؛ اين معنا را كه كسي بگويد اسلام به زندگي چه كار دارد، اين جنگ با اسلام است ، اين نشناختن اسلام است . اسلام بهسياست چه كار دارد، اين جنگ با اسلام است . بين خود مسلمين كه اين مسئله مطرح است ، كانه يك مسئله اي است كه جنگ با اسلام [را] الان شروع كرده اند و مي كنند.
شورانيدن توده ها بر ضد سرمايه داران
از آن طرف ما بايد ببينيم كه خوب ، آنهايي كه اسلام را تبليغ كردند و از اول هم شماببينيد كه [در راه اسلام مبارزه ] مي كردند [چه كساني بودند]، خود پيغمبر اسلام با كي جنگ كرد؟ با اين قدرتمندان مكه و قدرتمندهاي حجاز. بعدش خلفايي كه بودند، چه خلفايي كه ما قبولشان داريم ، چه خلفايي كه ما قبول نداريم ؛ آنها با [چه كساني ] جنگ [كردند]، آنها هم لشكر كشيدند با سلاطين ايران و سلاطين رم و با اينها جنگ كردند؛ باسلاطين جنگ مي كردند، نه اينكه از قبل سلاطين مامور بودند كه مردم را خواب كنند.آنها مامور تحرك بودند؛ تحرك اينكه مردم مسلم و ضعفا را، مستضعفين را بشورانند براين اشخاصي كه دارند مال مردم را مي خورند. رمي ها و . . . ايراني ها آن وقت محل ابتلابودند. جنگها كردند با اينها، و فتح كردند آنجاها را براي مسلمين و براي اسلام ؛ و ابدا اين مساله مطرح نبوده است كه يك كسي بگويد كه بسازيد با اين دولتمندها، بسازيد با اين سلاطين ؛ يك همچو مطلبي نبوده است در كار. هميشه جنگ بوده ، خود پيغمبر اسلام وبعدش هم خلفاي پيغمبر.
حضرت علي در برابر ستمگران
زماني هم كه حضرت امير - سلام الله عليه - بودند، ايشان هم مبتلا شدند به يك جنگ داخلي ؛ كه مي ديدند اگر اين جنگ داخلي را [دنبال ] نكنند، اسلام را معاويه فاتحه اش رامي خواند. معاويه يك حكومت بود در شام ؛ مثل سلاطين زندگي مي كرد، داراي لشكر وداراي همه [امكانات ] بود. حضرت امير هم كه در راس روحانيت و آقاي روحانيون است ، ايشان هم كه وقتي مي خواهند جنگ بكنند، وقتي مي خواهند زندگي بكنند وخلافت را بشناسانند، نمي آيند مردم را خواب كنند تا قدرتمندها بيايند اينها را بخورند.ايشان هم جنگ مي كند؛ با كي ؟ با معاويه كه در مركز شام نشسته و اسلام با بودن او درخطر است ، و دارد مردم را استعباد كرده و ظلم مي كند. مبارزات زيرزميني ائمه "ع "
.. . ائمه ما - عليهم السلام - كه همه شان كشته شدند، براي اين [بود] كه همه اينهامخالف با دستگاه ظلم بودند. اگر امامهاي ما تو خانه هايشان مي نشستند و عرض مي كنم ،آنطوري كه اينها مي گويند . . . مردم را دعوت مي كردند به بني اميه و بني عباس ؛ اينها كه محترم بودند، روي سرشان مي گذاشتند آنها ائمه ما را، لكن آنها مي ديدند هر يك از[ائمه ] حالا كه نمي تواند لشكركشي كند، از باب اينكه مقتضياتش فراهم نيست ، داردزيرزميني اينها را از بين مي برد اينها را مي گرفتند، حبس مي كردند. ده سال در حبس آنهابودند. براي نماز و روزه بود كه حبس كردند حضرت موسي بن جعفر را؟ چون نمازمي خواند؟ چون روزه مي گرفت ؟ چون مردم را دعوت مي كرد به [پيروي از]هارون الرشيد و . . . [كه ] شما برويد و با آنها بسازيد؟ هرچه آنها ظلم مي كنند شما حرف نزنيد؟! يا قضيه اين نبوده است آنها از باب اينكه مي ديدند اين خطرناك است براي دولت خطرناك است ، براي قدرتها اينها خطرناك بوده اند براي اينها؛ از اين جهت ،اينطور شد كه آنها را حبس كردند، كشتند، [اذيت ] كردند، تبعيد كردند.
امامان شيعه و نهضتهاي شيعي
مي گويند مرديكه (2) از [مدينه ] برمي دارد امام - عليه السلام - را مي آورد در اينجا، ياحضرت عسكري را در سامرا چندين سال نگه مي دارد و تحت فشار و در نظام ، درعسكر . . . در جند ايشان را نگه مي دارد و محبوس است امام - عليه السلام - در آنجا. اين ازباب اين [بود] كه نماز مي خواست بخواند؟ خوب . . . ، خود آنها هم نماز مي خواندند، به نماز چه كار داشتند؟ چون امام - عليه السلام - پسر پيغمبر بود، آن وقت پسر پيغمبر خيلي هم [مورد احترام بود]؛ اگر پسر پيغمبر سر جاي خودش مي نشست و كار نداشت به مردم ،چيزي نبود؛ اما آنها گاهي به اشاره آنها . . . "چون موردي بود كه اگر مي فهميدند، ريشه اينها را مي كندند" در ظاهر وقتي كه يكي از اين هاشميون قيام مي كردند بر ضد حكومتها؛ در ظاهر اينها يك انتقاد صوري هم از آن مي كردند، ليكن با دست اينها بود. اينها آنها راوادار مي كردند به اينكه اين كار را بكنند. دعا مي كند امام - عليه السلام - به زيد و امثال اينها كه قيام كردند بر ضد اين خلفا و بر ضد اين قدرتمندها. روحانيت هميشه مخالف باقدرتمندها بوده است . اگر يكوقت شما، مثلا فرض كنيد يك فردي ، چند نفري ديديد كه سازشي كرده است يا منحرف است ، به اسلام مربوط نيست . مكتب [او] اين مكتب نيست ؛ و يا اينكه يك مقتضياتي مي بيند كه در اين مقتضيات الان صلاح اينست كه اينطور عمل بكند.
سد شكنيها و غارتگريها
اين دو تا سد [اسلام - روحانيت ] را اينها در بين مسلمين به واسطه تبليغات شكستند.جدا كردند مردم را از آن واقعيات اسلام ، و جدا كردند مردم را از روحانيت مترقي ؛ براي اينكه استفاده كنند. خود آنها تبليغ [سوء] كردند، لكن وقتي اين سد شكسته شد؛ آنها آزادآمدند نفتها را بردند و هيچ كس هم نتوانست حرف بزند؛ هيچ كس هم حرف نزد؛فرهنگ ما هم كه برايش خطر قائل بودند، فرهنگ ما را هم در تحت قبضه گرفتند. يك فرهنگ استعماري درست كردند، نه يك فرهنگ استقلالي . الان هم يك فرهنگ مستقلي كه برنامه اش را خود عقلاي قوم ريخته باشند، نيست .
الان هم آنها دخالت دارند در كار. نه طبيب حسابي مي گذارند درست بشود، نه سياستمدار حسابي مي گذارند درست بشود. سياستمدارهايي كه براي ما درست مي كنندهمانها هستند كه به نفع آنها كارها را انجام مي دهند. اين هم فرهنگ ما - حالا من وقت اينكه طولاني صحبت بكنم ندارم - اين سدها را شكستند و آزادانه آمدند مشغول شدندبه بردن ، چاپيدن اموال مسلمين ؛ و شما ايرانش را مي دانيد: چاپيدن نفت كه الان دارندمي برند؛ الان نفتهاي ما را به قدري دارند زياد مي برند كه تا چند سال ديگر [چيزي نمي ماند]؛ آنها مي برند انبار مي كنند نفتهاي ما را از زيرزمينهاي ما، براي اينكه مبادايكوقت يكي پيدا بشود كه جلويش را بگيرد. از حالا همه اش را مي برند آنجا در انبارهاي خودشان انبار مي كنند. از زمان رضا شاه - كه خداوند ان شاءالله جزاي او را شديدا بدهد ومي دهد - از زمان رضا شاه تا حالا، مبتلا هست ايران به يك حكومتي كه تمام حيثيت ايران را دو دستي تحويل داده به اين نفتخوارها.
فرآيند "اصلاحات ارضي "
وقتي كه اقتصاديات ملت را ملاحظه بكنيد، زراعت ما را بكلي به هم زدند به اسم "اصلاحات ارضي " كه تز امريكا بود. اصلاحات ارضي به ما چه مصيبتها وارد آورد؛مصيبتي كه وارد آورد تمام زراعتهاي ايران را از بين برد. يك مملكت زراعي ، كه يك استان آذربايجان يا خراسانش مي توانست كه قوت اين ملت را بدهد، حالا رسيده به آنجاكه براي سه روز يا سي و سه روز - فوقش سي و سه روز - تمام زراعت ايران براي سي وسه روز جمعيت فعلي ايران كافي است ، مابقي اش از كجا؟ مابقي يك بازار درست كردندبراي امريكا؛ آنها زياد داشتند، مي سوزاندند يا به دريا مي ريختند، حالا مي دهند پول مي گيرند، نفت مي گيرند؛ اين يك باب كه زراعت ما را از بين بردند و ما شديم جيره خوارآنها و بازار براي آنها؛ ما مصرف [كننده ] شديم .
از آن طرف ، يك ضرر ديگر خورد و آن اينكه تمام اين دهقانها - كه ايشان در اول فرمودند كه ما ديگر رعيتها را از چيز بيرون آورديم و دهقان شدند ديگر، هم سطح شدندبا چه [مالك ] - تمام اين بيچاره ها وقتي زراعتهايشان از دستشان رفت ، كوچ كردند به شهرها، كه عمده اش تهران است . آمدند در اطراف تهران با يك كوخهايي ، با يك چادرهايي ، با يك خانه هاي گلي كوچك ، با عائله زيادشان در آنجا منزل گرفتند و با يك مصيبتهايي اين بيچاره ها اعاشه مي كنند و زندگي . نه برق دارند، نه آب دارند، نه اسفالت دارند. در يك گوداليهايي زندگي مي كنند كه آب را اگر مي خواهند براي بچه هايشان بياورند، اين مادر بدبخت بايد در زمستان سخت از پله هايي كه الان عددش را يادم نيست ، لكن زياد است عددش ، از پنجاه بيشتر، صد تقريبا، از اين پله ها بايد برود [بالا] تا[به ] خيابان برسد، يك كوزه آب كند، باز برگردد اين پله ها را طي كند برود توي اين كوخ براي بچه اش آب ببرد. اين دهقانهاي بزرگي [است ] كه درست كرده اند و اين "دروازه تمدن " اينهاست ! اينها را براي ما درست كردند! اين قضيه زراعت ما، كه زراعتما بكلي فلج شده است ؛ ديگر ما زراعت نداريم و معلوم نيست كه عاقبتش به كجا برسد.
نفت و پايگاه براي امريكا
از آن طرف نفت ما را مي دهند به امريكا، عوض چه مي گيرند؟ من اين را كه مي گويم ، من بايد هر روز اينها را بگويم ؛ براي اينكه هر روز ممكن است يك گوشي اينجا باشد كه نشنيده باشد اين حرف را؛ مي دهند به امريكا، عوض چه مي گيرند؟ عوض اسلحه مي گيرند. كدام اسلحه ؟ اسلحه هايي كه ايران نمي تواند استعمال كند، نمي داندچه جوري بايد اين اسلحه را استعمال كند. براي چه مي دهند؟ براي اينكه پايگاه درست كنند در آنجا براي امريكا. هم نفت را مي خورند هم عوضش را؛ اينها پول نفت را خيال كنيد كه به ما مي دهند؟ يك اشتباه است . اينها هم نفت را مي خورند، هم اسلحه مي آورند؛ اسلحه هايي كه هيچ نظيرش ، مثلا حتي در فرانسه هم پيدا نمي شود، امريكامي دهد به اينها؛ اما مي دهد براي ايران ؟ نه ، پايگاه درست مي كند براي خودش ؛ هم عوض را مي خورد و هم معوض را مي خورد.
غارت نفت و ويراني ايران
خدا مي داند كه اين مرد نالايق - كه اسمش محمدرضاست - اين مرد نالايق ، چه خيانتهايي به اسلام كرده و به مسلمين كرده . من و شما حالا نمي توانيم مطلع بشويم ؛بگذاريد اين بميرد يا برود از اين مملكت ما، قدرت او سلب بشود، آن وقت ببينيدآنهايي كه نوشتند مسائل را، حتما اشخاصي تاريخ را ثبت كردند؛ تاريخها كه بيرون آمد،آن وقت خواهيد ديد كه اينها چه كرده اند با اين مملكت ؛ نفتي كه ايشان مي گويد كه بعداز سي سال ديگر تمام مي شود، و آن وقت ما بايد فكر كنيم از انرژي شمس استفاده بكنيم ! آقايي كه با چراغ نفتي هم نمي تواند يك كاري انجام بدهد، از انرژي شمس مي خواهد استفاده كند! اين نفتي كه تمام مي شود، چرا تمام مي شود؟ براي اينكه اين لوله هاي عظيمي كه كساني كه در بيست سال پيش از اين رفتند - الان زيادتر از اين معاني است - كساني كه آن وقت رفته بودند، مي گفتند لوله هايي كه آنجا گذاشتند كه براي نفت از آن استفاده بشود، همين طور صاف آدم مي رود توي آن ! به اين بزرگي هست ، لوله هاي چند متر در چند متري است . با اين لوله ها دارد نفت ايران مي رود، عوضش اسلحه مي آيد براي پايگاه درست كردن ؛ اگر اينها نفت را درست بفرستند و نفت درست فروش برود؛ يعني به اندازه احتياج ايران فروش برود، به اندازه اداره مملكت فروش برود، منهاي دزديهاي اين خانواده و كساني كه از قبل آنهاست منهاي آن ، به خرج مملكت برسد، ما تا دويست سال ديگر هم شايد نفت داشته باشيم . تمام مي شود! ؟ خوب اينها دارند تمام مي كنند، ايشان مي گويد: تمام مي شود. كي تمامش مي كند؟ تو تمامش مي كني ؛ بعدها ما چه بكنيم ؟ اين ملتي كه چند وقت ديگر به قول ايشان نفتش را دادند به غير و تمام شد، زراعتش هم كه از بين رفت ، بعدش ما چه بكنيم ديگر؟ اين ملت ضعيف چه بكند؟ "صنعتي مي خواهيم بكنيم "! آقا صنعتي ، قضيه صنعتي نيست ، گول نخوريد؛قضيه ذوب آهن نيست ، قضيه درست كردن مطلب نيست ، قضيه پايگاه درست كردن براي شوروي است . مي خواهند كه عمال شوروي كه اينجا مي آيند، راحت بيايند و همه كارها را انجام بدهند. گاز ما را كه دارند آنها مي برند، نفت ما را هم كه دارند آنها مي برند،بعد نه گازي است و نه نفتي است و نه [درآمدي ]، نه زراعتي است و نه هيچ چيز. اين ملت بايد چه بكند، معلوم نيست . اينكه اين مي گويد كه من اگر بروم همه ايران را تل خاك مي كنم ؛ اين ، حالا اين كار را كرده است ؛ اگر بماند بدتر تل خاك مي كند ايران را. اگربرود باز ممكن است كه اشخاص صحيحي ، اميني ، بيايند سركار، و نفت ما را حفظ كنندكه براي خودمان باشد، زراعتمان را سر و ساماني به آن بدهند. اگر ايشان خرابكاري كه دارد مي كند، خرابكاري كند و گورش را گم كند و برود، به نفع ما هست .
ما و مظاهر تمدن
ما كه فرياد مي زنيم ، ما براي همين فرياد مي زنيم : نه براي اينكه ما مي خواهيم اصلامظاهر تمدن نباشد. ايشان مي فرمايند كه آخوندها مي گويند كه ما نمي خواهيم اين مظاهرتمدن را؛ ما مي خواهيم حالا هم با الاغ سوار شويم و برويم ! يك آدمي است كه [سر سپرده است ]؛ انسان چه بگويد به او. ما كه اينقدر فرياد مي زنيم مي گوييم كه ما همه مظاهر تمدن را قبول داريم ؛ اما مظاهر تمدن اين است كه حكومت نظامي اين كار را بهمردم بكند؟ آقا، بچه هاي كوچك ما را، دختر بچه هاي هشت ساله و نه ساله را، اين چندروز كشتند. حالا كارشان را از دبيرستانها [شروع كرده اند] - خون دانشگاهيها را كه ريختند و آنقدر [جنايت ] كردند كه الان همه شان در اعتصاب هستند آنها حالا - از آنجاآمده اند سراغ دبستانها؛ آن بچه هاي كوچك دبستان را اينها دارند مي كشند. اينها الان دارند خرابكاري مي كنند. آن خرابكاري اي كه ملت را مي خواهند بكشند و بروند.
مستشاران امريكا براي كشتار توده ها
ما فريادمان اين است كه بايد اين ملت هرچه دارد مال خودش باشد، و خودش اداره خودش را بكند. ما "مستشار" نمي خواهيم از امريكا! شصت هزار مستشار، كه اينقدر[هزينه ] دارد كه من و شما تصورش را نمي كنيم . اين بودجه مملكت را صرف مستشارهاديگر نكنيد. اين خيلي عجيب است ! پايگاه براي آنها درست مي كنند، مستشارهامي آيند، خرجش را ما بايد بدهيم ! نفتمان را مي دهيم براي درست كردن پايگاه ! شماحساب بكنيد اين را و بعد مطالعه كنيد در اين امور، يك اسلحه اي كه ايران به دردش به هيچ وجه نمي خورد، اين مال جنگهاي بزرگي است كه بين دو تا ابرقدرت يكوقتي اين جنگها مي شود، يك همچو اسلحه اي براي ما نيست ؛ ما يك همچو اسلحه اي [لازم ]نداريم ؛ ما مسلسلها و اينها كافي مان است ، اينقدري كه مي توانيم استعمال كنيم براي تنظيم امور داخلي خودمان . نمي خواهيم جنگ كنيم . مگر ما با شوروي حالا مي توانيم جنگ كنيم يا با امريكا مي توانيم جنگ كنيم ؟ ما با بازار تهران مي توانيم جنگ كنيم ؛خوب ، مسلسلها بس است ؛ ما با دانشگاه و جوانهاي دانشگاهي مي توانيم جنگ كنيم ! ماحالا رسيديم به آنجا كه با دبستانيها، با اين بچه هاي هشت ساله و نه ساله جنگ بكنيم !همين ديروز خواندم كه تلفني آمده بود، همين ديروز يا پريروز، باز ريخته اند توي يك دبستاني و بچه ها را زده اند و شل كرده اند و . . . خوب ، اين مسلسلها براي كشتن اهل ملت خودمان كافي است ! ديگر محتاج به آن چيزها نيستيم ! پس ، آنها مال ما نيست ، مال كس ديگر است . مال آن است كه مي تواند استعمال كند، مال آني است كه به دردش مي خورد؛ آن امريكاست . آن وقت اين نفت را داديم پايگاه براي خود آنها درستكرديم ؛ يعني براي اينكه پول نفت باشد، مستشارها را آورديم براي مطالعه در اين امور وپولش را ما مي دهيم ! اين كارهايي است كه اينها دارند مي كنند. مملكت را رسانده اند به آنجايي كه ساقط دارد مي شود، از بين دارد مي رود اين مملكتتان .
ياري انقلابيون و افشاگري بر ضد طاغوتيان
آقا، الان مردم مملكت ما قيام كرده است . ما مكلفيم كه به آنها كمك كنيم . هرمقداري كه مي توانيد، هر قدر مي توانيد، با رفقايتان مي نشينيد بگوييد، صحبت كنيد،برسانيد به اين رفقاي اروپايي تان ، با آنها صحبت كنيد، مطلبتان را برسانيد. هر كدام به ده نفر از آنها بگوييد؛ شما چند هزار نفر هستيد، به چندين هزار نفر مي توانيد مطالبتان رابگوييد. اينها بد منعكس كردند اوضاع ايران را.
روزنامه هاي اينجا(3) كه صد ميليون دلار اين مرد براي تبليغات مي دهد به اينها، بدمنعكس مي كنند مسائل ايران را. شما ايراني هستيد، مسائل ايران را براي اين اروپاييهابگوييد، تشريح كنيد. مي توانيد بنويسيد در روزنامه ها يا در مجله ها، بنويسيد. ما نبايدبي تفاوت باشيم براي ملتي كه جانش را دارد براي شماها مي دهد. اينها جوانهايشان رادارند مي دهند. فردا كه روز چهلم جمعه سياه (4)است ، من نمي دانم چه مصيبتي بر اين ملت خواهد وارد آمد. اينها ايستاده اند، جان مي دهند، بچه هاي هفت ساله و هشت ساله شان ايستاده و مي گويد: مرگ بر اين سلطنت پهلوي ! و تظاهر مي كند و كشته مي شود؛ فردايش هم همان بچه هاي ديگر، باز مي گويند. اينطور ايران الان قيام كرده است و نهضت كرده است ؛ و ما مكلفيم كه به اينها كمك بكنيم ؛ بي تفاوت نباشيم .مي توانيم بگوييم ، در جوامع بگوييم ، بنويسيم ، منتشر كنيم ؛ عالم را آگاه كنيم از اين مصيبتي كه بر سر ملت ما آمده است . ديگر حالا وقت نماز شد. خداوند ان شاءالله همه تان را حفظ كند؛ موفق باشيد ان شاءالله .
پانویس :
1- اصل : افتادند. 2- اشاره به مامون خليفه عباسي كه حضرت رضا "ع " را از مدينه به خراسان آورد. 3- روزنامه هاي دنياي غرب .
4- ملت ايران روز جمعه 17 شهريور ماه 1357 را كه شمار زيادي از تظاهركنندگان مظلوم در ميدان شهدا به خاك و خون كشيده شدند، "جمعه سياه " ناميدند.



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,220,302