خدمات تلفن همراه

صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - قيام براي خدا پيروز است - 11 آذر 1357

عنوان : قيام براي خدا پيروز است
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 11 آذر 1357
تاریخ قمری : 1 محرم 1399
مکان : قم
مناسبت : فرا رسيدن ماه محرم
جلد : 5

متن :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
چرا با حكومت شاه مخالفيم
ما كه سالهاي طولاني است با حكومت شاه مخالفيم و باز بعضيها خودشان را به نفهمي مي زنند و در گوش خودشان را مي گيرند! ما هم يك همچو عنصري را شناخته بوديم . يك همچو موجودي كه هر روز براي ملت ايران مصيبت درست مي كند وجوانهاي ما را به خاك و خون مي كشد. از اول كه مخالفت شد، البته مخالفت اينطوردرجه به درجه بالا آمد؛ هي هرچه جرمش زيادتر شد مخالفت زيادتر شد تا اينكه رسيدبه آنجايي كه ديديم همه چيز ما را به باد داد، همه مخازن ملي ما را به ديگران داد، همه نيروهاي فعاله ما را نگذاشت ترقي بكند، فرهنگ ما را عقب راند - همه چيز ما را به بادداد. حالا كه اوج گرفته است مخالفت ملت و همه برخلاف او قيام كرده اند، حالا يك ديوانه اي شده است كه هيچ انسان نمي تواند تصور كند كه چه وضعي از براي حكومت اوو از براي خود او. . . يك دسته سرباز را آورده است و دولت تشكيل داده . يك عده اشخاص جاني دولت تشكيل داده اند كه همه شان شبيه به خودش هستند! و اينها را مسلطكرده است بر مملكت ما. و در اين بيست و چهار ساعت كه از ماه محرم مي گذرد اعدادكشته ها را بعضيها قلمهاي درشت مي گويند - من كه حالا نمي توانم بفهمم . از دو مبداءتاكنون خبر رسيده است كه حدود بيست هزار نفر كشته هاي اين بيست و چهار ساعتبوده است ! كه حالا بعدش چه خواهد شد. من نمي توانم باور بكنم كه يك همچو عددي باشد لكن از دو مبداء تا حالا يك همچو اطلاع رسيده . البته كمتر هم گفته شده . چه جرمي بوده ؟ چه كرده است اين ملت جز اينكه خوب يك حرف صحيح مي زنند و آن اينكه مايك حكومت عادل مي خواهيم ، يك حكومتي مي خواهيم كه منافع مملكتمان خرج خود مملكت بشود؟
حكومت اسلامي يعني قطع غارت و دزدي
ما هي مي گوييم حكومت اسلامي ، آقايان خيال مي كنند حكومت اسلامي از آن طرف دنيا مي آيد! يك چيزي است كه هيچ كس نمي تواند تصورش را بكند! مامي گوييم كه يك دزدي را بردارند يك صحيح العملي را جاي او بگذارند؛ خيلي مهم است ؟! اسلام براي حكومت شرط قرار داده : بايد عادل باشد، بايد مطمئن و امين باشد،يك حكومت اميني سركار بيايد. احكام اسلام باقي اش را همه مي دانند. ما كه مي گوييم حكومت اسلامي براي اينكه يك همچو چيزي در كار نباشد، يك همچو موجودي تمام سرنوشت يك ملت را در دست نگيرد. اينها قريب پنجاه سال است كه اين مملكت را- همه چيزش را- از بين بردند. اين (1) را امريكايي ها آوردند سر كار و الان ديگر در مشت آنهاست براي اينكه همه جهاتي كه در ايران هست ، چه از نيروهاي فعاله آدمي و چه ازمخازن زيرزميني و چه آن اموال روي زميني ، همه اينها به باد فنا برود يا در جيب آنهابرود يا در جيب همين طايفه برود. حالا كه چندين بيليون پول را از ايران خارج كردندكه صورتهايش را آوردند و ما ديديم ، لابد شماها هم ديديد(2) حالا تازه به فكر اين افتادند كه بعد از اينكه بردند و خوردند و از بين بردند، به فكر اينكه نه ديگر نبايد بيرون ببريم ! كجا نبايد بيرون ببريم ؟ بردند! تمام شد. آنكه مربوط به شاه و مربوط به كساني كه از دار و دسته شاه بود، اين خائنها بردند. از هشتصد ميليون هر كدامشان دويست ميليون ، سيصد ميليون دلار، دويست ميليون دلار، پانصد ميليون دلار، چقدر دلار بردند. يك صورت خيلي بلندي آوردند ما هم ديديم كه چه اشخاصي بردند. از نظامي گرفته است تادرباري گرفته تا وزرا گرفته تا اجزاي سازمان امنيت گرفته - همينهايي كه همه حول و حوش خودش بودند و اين ملت را غارت كردند - پولهايشان را در بانكهاگذاشتند، حالايي كه مي بينند احتمال اين است كه يكوقتي جلويشان را بگيرند پولهايشان را نقل كردند به خارج .
ملت جلوي فرار غارتگران را بگيرند
ملت ايران نبايد بگذارند كه خود اينها بروند. خود اينها را بايد بيخ گلويشان را بگيرندپولها را از آنها درآورند؛ اينها همه اش از ملك ملت ماست كه به جيب اينها رفته . شاه اگركنار هم برود بايد بيخ گلويش را بگيرند، آنكه خورده است بگيرند از او. اين جناياتي كه كرده بايد عوضش را از او بگيرند و تلافي كنند. اين همه آدم كشته اند، حالا"اعليحضرت " ديگر توبه كرده اند! اين "توبه " آقاست ! اين توبه اي كه چند روز پيش از اين براي بازي دادن مردم . . . يك دسته هم خودشان را به بازي خوردن مي زنند نه اينكه نمي فهمند؛ يا از باب اينكه مسامحه كارند يا منافعي دارند، اينها خودشان را به بازي خوردن مي زنند يكوقتي و لهذا پيشنهاد مي كنند كه خوب ، آخر ايشان مي گويد من توبه كردم ، خوب ديگر چه مي گوييد شماها؟ اين توبه كرده ! آمد به پيشگاه ملت و از علماي اعلام عذر خواست و گفت ما اشتباهات ديگر بعد از اين نمي كنيم ! اين آقايي كه مي گويدما ديگر اشتباهات نمي كنيم و ما ديگر تكرار نمي كنيم اعمال سابق را، اين است كه الان مي بينيم كه در اين بيست و چهار ساعت اينها چه كردند با ملت ما و الان چه مي كنند. من الان نمي دانم ؛ بدانيد حتما كه الان مشغولند. الان كه تلفن از خارج مي آيد و آقايان تلفن را مي گيرند اين است كه جاهاي مختلف گفته اند كشتار هست در آنها. در شهرستانها وشهرها و همه خيابانهاي تهران الان پر است از اينها. و بسياري از شهرهاي ايران الان همه منقلب هستند. و اين كماندوها و اين كوليها - كه همين سازمان امنيت باشد - و امثال اينها راآوردند در شهرها و چه مي كنند. و اين همان كلمه اي است كه خود او هم گفته كه من اگربخواهم بروم ، ايران را به يك تل خاك درمي آورم و مي روم ! اين الان فهميده است كه بايد برود، الان دارد همان مطلب را عملي مي كند.
تاسي به سيدالشهدا در مبارزه با ظلم
در هر صورت ماها كه الان اينجا هستيم بايد خودمان را بسازيم . اگر يك ملتي بخواهد مقاومت كند براي يك حرف حقي ، بايد از تاريخ استفاده كند. از تاريخ اسلام استفاده كند ببيند كه در تاريخ اسلام چه گذشته ؛ و اينكه گذشته سرمشق هست از براي ما.حضرت سيدالشهدا عدد كمي ، با يك عدد كمي حركت كردند و مقابل يزيد كه خوب يك حكومت قلدري بود، يك حكومت مقتدري بود و اظهار اسلام هم مي كرد، اظهاراسلام هم مي كرد و از قوم و خويشهاي خود اينها هم بود؛ در عين حالي كه اظهار اسلام مي كرد و حكومتش - به خيال خودش - حكومت اسلامي بود و خليفه رسول الله - به خيال خودش - بود لكن اشكال اين بود كه يك آدم ظالمي است كه بر مقدرات يك مملكت ،بدون حق تسلط پيدا كرده است . اينكه حضرت ابي عبدالله - عليه السلام - نهضت كرد وقيام كرد با عدد كم در مقابل اين ، براي اين [بود] كه گفتند تكليف من اين است كه استنكار كنم از اين ، نهي از منكر كنم . اگر يك حاكم ظالمي بر مردم مسلط شد، علماي ملت ، دانشمندان ملت بايد استنكار كنند، بايد نهي از منكر كنند. در عين حالي كه مي دانست ، يعني به حسب قواعد هم معلوم بود، به حسب قواعد هم يك عده كمي كه آن وقتي كه همراهانشان همه با هم بودند مي گويند چهارهزار نفر بودند لكن شب آنهارفتند، يك عدد بسيار كم هفتاد - هشتاد نفري ، هفتاد و دو نفري ماند، در عين حال اوتكليف مي ديد براي خودش كه بايد او با اين قدرت مقاومت كند و كشته بشود تا به هم بخورد اين اوضاع ؛ تا رسوا بكند اين قدرت را با فداكاري خودش و اين عده اي كه همراه خودش بود. چون ديد كه يك حكومت جائري است كه بر مقدرات مملكت او سلطه پيدا كرده است تكليف خودش را - تكليف الهي خودش را - تشخيص داد كه بايد نهضتكند و راه بيفتد برود و مخالفت بكند و اظهار مخالفت و استنكار بكند؛ هرچه خواهد شد.در عين حالي كه به حسب قواعد معلوم بود كه يك عدد اينقدري نمي تواند با آن عده اي كه آنها دارند، مقابله كند لكن تكليف بود. اين يك سرمشقي است از براي شما و ما كه اگر عددمان هم كم بود بايد باز استنكار كنيم براي اينكه يك كسي آمده است و سلطنت اسلامي ايران را گرفته است . جايي كه بايد اميرالمومنين بنشيند اين نشسته ، جايي كه بايدامام حسين بنشيند اين نشسته . سلطنت دارد مي كند - به خيال خودش - و اظهار اسلام هم مي كند! يزيد هم مي كرد! معاويه هم مي كرد. آنها جماعت هم مي خواندند، امام جماعت هم بودند. در مقابل يك كسي كه مسند اسلام را غصب كرده است ، حكومت اسلامي راغصب كرده ، بر مقدرات مسلمين حكومت مي خواهد بكند، اگر اين خيانتكار هم نبودغاصب بود؛ غصب كرده بود مقام را. اين مقام براي اشخاصي است كه شرايطي دارد.اسلام شرايط معين كرده براي آن كسي كه بايد تكفل امور مسلمين را بكند. اگر اين نفتهاي ما را هم به باد نداده بود و مراتع ما هم از بين نبرده بود و زراعت ايران را هم از بين نبرده بود و فرهنگ ايران را هم از بين نبرده بود و ارتش ايران را هم ضايع نكرده بود واقتصاد ايران را هم به هم نزده بود و همه جهات ايران را هم به هم نزده بود، باز هم يك آدم غاصبي بود كه استنكار لازم داشت كه شما نبايد حكومت بكنيد؛ حالا كه همه اين صفات را دارد، همه اين كارها را هم كرده ، همه جهات ايران را به هم زده است .
همان طوري كه سيدالشهدا - سلام الله عليه - تكليف شرعي الهي مي خواست عمل بكند، غلبه بكند تكليف شرعي اش را عمل كرده ، مغلوب هم بشود تكليف شرعي اش راعمل كرده . قضيه تكليف است . قضيه اين است كه مقابل يك نفري كه دارد همه حيثيات اسلام و مسلمين را مي برد و سلطه پيدا كرده است بر مقدرات مسلمين و سلطه مي دهدكفار را بر بلاد مسلمين ، ارتش ايران را به دست مستشارهاي امريكا مي سپارد، مخازن ايران را به جيب اين و آن مي كند، فرهنگ ايران را ضايع كرده ، ايران به يك شكل نمونه درآمده است ، يك همچو آدمي كه بر مسندي نشسته است كه بايد مثل امام حسيناو بگويند كه بيا پايين از اين مسند! همه مكلف هستند.
لزوم حركت با سيل خروشان ملت
الان كه ملت ايران قيام كرده است و در مقابلش ايستاده ، الان بر همه ما، بر همه علما،بر همه مراجع ، بر همه كسبه و تجار، بر همه روشنفكران ، بر همه احزاب لازم است كه همراه اين سيل حركت بكنند تا اينكه اين آشغالها را از بين ببرند. اگر يكي تباني بكند دراين امر، سستي بكند - هركس مي خواهد باشد - سستي بكند، اين خيانتكار است ؛ اين به مسلمانها خيانت كرده ، به اسلام خيانت كرده . اگر يكي يك كلمه همراهي با اين آدم بكند، اين خائن است . به اسلام خيانت كرده است براي اينكه يك آدمي است اينكه به اسلام دارد خيانت مي كند؛ يك آدمي كه دارد همه حيثيات اسلام را مي برد؛ يك آدمي كه همه مخازن ما را [مي برد] و اين ملت را فقير كرده است .
نابودي كشور به نام "اصلاحات " و "ملي كردن "
اين را شما بدانيد كه اگر اين چند سال ديگر باشد، نفت شما را كه داد به امريكا، داردمي دهد به امريكا همين طوري ، در مقابلش چه مي گيرد؟ در مقابلش هيچ چيز! چيزي كه به درد مملكت ما بخورد نمي گيرد بلكه چيزي است كه مضر است به حال مملكت ما:پايگاه درست مي كند براي امريكا! اين مخزن را كه از بين برد، مخازن ديگر را هم يكي بعد از ديگري به اين و آن داده است . مراتع را به يك دسته اي داده ، جنگلها را به يك دسته اي داده به اسم مليت ، آبها را خشك كرده است يك جاهايي ، ماهيها را به دست كسي ديگر داده ، (3) همه چيزي كه داشتيم ما، ايشان تحويل ديگران داده . يك زراعت داشت ايران ، آن زراعتش را هم از بين برد؛ ايشان به اسم "اصلاحات ارضي " زراعتش راهم از بين برد. الان كشاورزي ، ما نداريم در ايران . آنكه كشاورزي صحيح مي كند درايران ، در بعضي از نقاط، عبارت از اسرائيلي ها هستند كه زمينهاي خوب را به دست آنهاداده است ؛ و حالا هم از قراري كه گفتند اسرائيلي ها هستند كه آمده اند ايران و دارند اين كشتار را مي كنند. اينها از اسرائيلي ها هستند، در ازاي خدمتهايي كه شاه به آنها كرده است ؛ يعني نفت را شاه به آنها داده است ؛ در مقابل مسلمين كه در جنگ اسلام هستند،يهوديها ايشان نفتش را كمك مي كند! حالا در ازاي كمكي كه ايشان كرده ، آنها هم درازايش كماندوهاي اسرائيل را، آنهايي كه فنون آدمكشي را خوب مي دانند، الان درايران مي گويند آنها آمدند. اين آدمهايي كه مي كشند جرات نمي كنند به سربازهاي خودشان بگويند؛ از آنها آدم خواستند براي كشتن ! الان يك آدمي است كه هر چه رادست بگذاري خيانت است يا جنايت .
همه ما، همه مسلمين ، همه علما، همه روشنفكرها، همه سياسيون - هركس هست -تكليف شرعي الهي اش اين است كه با اين مخالفت كند. هركس مخالفت نكند برخلاف تكليف شرعي الهي عمل كرده ، برخلاف شرافت عمل كرده ؛ شريف ديگر نمي توانيم به او بگوييم ، آدم پست و رذل است . هركس كمك كند به اين - مثل كارتر و امثال اينها -اينها هم خيانتكار هستند؛ به يك ملت خيانت دارند مي كنند. يك ملت است الان كه ايستاده و مي گويد كه ما آزادي مي خواهيم ، ما چه مي خواهيم ، در مقابلش اينطور كشتارمي كنند. يك آدم جاني را نمي خواهند، مي گويند نمي خواهيم ، بايد با مسلسل بگويند نه حتما بايد بخواهيد! سلطنتي كه بايد اگر صحيحش هم باشد - صحيح كه نيست ، اگرصحيحش هم باشد - به حسب قانون بايد ملت اعطا كند، ملت مي گويد نه ؛ حالا با سرنيزه مي گويند بايد بگويي آري !
اقتدا به پيشوايان دين در تحمل مصيبتها و سختيها
ماها بايد خودمان را بسازيم يعني توجه كنيم به اينكه بزرگهاي ما - پيشواهاي ما - چه كرده اند، براي اسلام چه كرده اند، براي مسلمين چه كرده اند، چه مي خواستند بكنند.پيغمبر اكرم كه سيزده سال در مكه رنج كشيد، حبس بود، زجر كشيد، توهين شد، هزارجور بساط بود، در آنجا صبر كرد؛ صبر كرد و دعوت كرد اشخاصي را. بعد هم كهملاحظه فرمود كه نمي شود در اينجا كار را پيش برد، هجرت كردند به مدينه . در آنجاخوب ، اشخاصي به آنها منضم شدند. ده سال هم كه در آنجا بودند تمام همشان در اين بود كه با اين قلدرها جنگ بكنند و اينهايي كه ظالم بودند، اينهايي كه مي خواستند مردم را بخورند، اينهايي كه منافع ملتها را مي خواستند بخورند. با اينها جنگ كرد تا اينها را آن مقداري كه شد ساقط كرد؛ ولي صبر مي كرد. اين مسلمين كه در آن وقت جنگ مي كردند، جنگهايشان جنگهايي بود كه وقتي انسان تاريخ را مي بيند تعجب مي كند كه چطور اينها با اين عدد كم اينطور شهامت داشتند. در يكي از جنگها يكي ازصاحب منصبها گفت كه در آن طلايه جنگ ، كه پيشقدمهايشان بودند، پيشقراولها بودند،سي هزار نفر بودند آنها، شصت هزار نفر بودند، گفت كه ما سي نفر بشويم : يكي من ،بيست و نه نفر ديگر با من همراهي كنيد تا برويم سراغ اينها! ما اين شصت هزار را، سي نفري اين شصت هزار را بزنيم تا بفهمد! هشتصد هزار نفر هم اصل اردوي روم بود.گفتند آخر با سي نفر نمي شود. بالاخره با او چك و چك كردند تا حاضرش كردند كه شصت نفر باشند. براي هر هزار نفر يك نفر رفتند و شكستند، شبيخون زدند و شكستندبراي اينكه قوه داشتند؛ يك قوه اي بود در آنها، قوه اعتقاد به خدا. اعتقاد به خدا بايد پيدابكنيد قوه پيدا مي كنيد. اگر چنانچه ما پشتوانه مان عبارت از خدا باشد ديگر ترس نداريم ؛اگر براي دنيا باشد بايد خيلي هم بترسيم . خوب براي دنيا مي خواهم [به ] دست بياورم ،چرا دنيايم را بدهم براي دنيا؟! آن كسي كه جوانش را مي دهد، اگر پشتوانه اش خدا باشدچيزي از جيبش نرفته براي اينكه رضاي خدا را به دست آورده ؛ بالاتر از اين ، زندگي بالاتر پيدا كرده . آن كسي كه جانش را مي دهد، اگر براي خدا باشد، پشتوانه خدا باشد، ازجيبش چيزي نرفته . اما اگر دنيا باشد، اين حياتش داده است ، تمام شد؛ تمام شد. نه اينكه تمام شد، نخير، اگر چنانچه براي دنيا باشد آنجا برايش چيزهاي ديگر هم هست .
قيام براي خدا شكست نداردتقوموا لله مثني و فرادي ؛ (4) موعظه يك موعظه است ، يك موعظه . مي فرمايد كه به آنها بگوكه يك موعظه من دارم - يعني خدا يك موعظه دارد به شما - اين است كه قيام كنيد براي خدا. قيامتان براي خدا باشد؛ نه قيامتان براي پيدا كردن يك عنواني - نمي دانم - يك جاهي ، يك مقامي ، يك پولي ، يك چه . نه ، اينطور نباشد. اگر قيام براي خدا باشد،پشتوانه خدا باشد، يك طمانينه اي در نفس پيدا مي شود كه ديگر شكست توي آن نيست ؛ يك حالت نفساني در انسان پيدا مي شود براي اينكه به يك قدرت لايزال متصل شده است . آن كسي كه براي تبعيت از ذات مقدس حق تعالي حركت مي كند، اين مثل يك قطره اي كه پشتوانه اش دريا، درياي غيرمتناهي . . . ماها چيزي نيستيم خودمان ؛ قطره ،از قطره هم كوچكتر هستيم اما اگر چنانچه متصل بشويم به آن دريا، درياي غيرمتناهي ،حكم همان دريا پيدا مي شود. و ما رميت اذ رميت ولكن الله رمي ؛ (5) خدا به پيغمبر مي فرمايد كه تو آن وقت كه تير انداختي ، تير تو انداختي لكن تو نينداختي ، خدا انداخت ؛ يعني دست تو دست خداست . الان تير انداختن تو تير انداختن خداست براي اينكه تو خودت رامتصل كردي به او. تو ديگر خودت چيزي نيستي ، هرچه هست اوست . وقتي هرچه هست او باشد، ديگر ما رميت اذ رميت . "رميت " لكن "ما رميت ": تو انداختي و تو نينداختي . توانداختي ، خوب به حسب صورت من انداختم اما اين دست دست خدا بوده است .آنهايي كه با تو بيعت كردند، انما يبايعون الله ؛ (6) بيعت با خداست براي اينكه متصل شده به يك قدرت لايزال ، متصل شده به خدا؛ حالا اينطور شده است كه دست او را با آن بيعت مي كنند. خداي تبارك و تعالي مي فرمايد كه آنهايي كه با تو بيعت كردند با خدا بيعت كردند. با همين دست با خدا بيعت مي شود براي اينكه اين دست ديگر دست خود نيست ؛اين دست دست اوست . خوب البته اين يك مقامي است كه براي من و شما ميسور نيست اما براي خدا كار كردن كه ميسور است . يكوقت همه چيز نمي بيند مگر خدا، حركتنمي كند مگر لله ، اراده نمي كند مگر آن اراده خدا باشد، سير نمي كند مگر سير الله باشد؛راه راه اوست نه خودش ، خودش هيچ ؛ خودش هيچ ، همه او؛ خودش را از بين مي برد،جاي او يك قدرت لايزال مي نشيند. يك وقت اينطور است . اين ما رميت اذ رميت ولكن الله رمي يا يك مرتبه اي بالاتر از اين هم هست . يكوقت نه ، اينطور نيست لكن باز براي خداست . شما براي خدا قيام مي كنيد، شما نهضتتان براي خداست ، براي اين است كه احكام خدا جريان پيدا بكند، مقصد نداريم كه حالا به يك نوايي برسيد؛ فرض در اينجايك مثلا فرصت طلبي باشد، حالا به يك نوايي برسيد؛ اين نيست ؛ لكن مي بينيد كه دين خدا در معرض خطر است ، بندگان خدا. كه خدا عنايت به آنها دارد؟، بندگان خدا درمعرض خطر هستند، بندگان خدا در عذاب هستند از دست يك ظالم ؛ شما براي نجات بندگان خدا، نه نجات عمو و پسر عمو، نجات بندگان خدا [قيام مي كنيد].
كمك به نهضت ، براي خدا
بندگان خدا الان در عذاب هستند، الان در معرض خطر هستند، شما كمك كنيد به آنها؛ به كمك تبليغاتي در اينجا. الان مي توانيد تبليغات بكنيد، مصاحبه بكنيد. اگر هركدام مي توانيد، مصاحبه مطبوعاتي بكنيد؛ مسائل ايران را بگوييد اما نظرتان ، پشتوانه تان خدا باشد. براي خدا قيام كنيد. يكنفري هم كه باشيد قيامتان قيام لله وقتي باشد، قيام براي خدا باشد، اين ارزش دارد يعني ارزش الهي دارد، فرادي باشد يا مثني ؛ انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثني و فرادي . خودتان را متصل كنيد به آن درياي لايزال و كارهايتان را كارهاي الهي كنيد. توجه به احكام خداي تبارك و تعالي داشته باشيد. اين نهضتها براي اين است كه احكام خدا جاري بشود. اين همه نهضتي كه هست ، كه حالا سالهايي است كه نهضت شده است ، اين براي اين است كه حكم خدا در دنيا جاري بشود، حكم شيطان از اين دنيابيرون برود. در ايران حكم شيطان جاري است ؛ مي خواهند حكم خدا جاري باشد. شماكوشش كنيد كه در خودتان احكام خدا را جاري كنيد؛ تعبد داشته باشيد، اعمالي كه خداي تبارك و تعالي فرموده است انجام بدهيد؛ خودتان را الهي كنيد. يعني تابع چون وچرا ندارد، فرموده است بكن ، مي كنم . خداست فرموده است بكن ، مي كنم . چرا؟ به من ربطي ندارد. "چرا" مال اين است كه يك كسي عادي باشد؛ آدم نداند كه صحيح است يانه "چرا" مي گويد. شما وقتي پيش يك طبيبي كه تشخيص داديد طبيب است ، وقتي مي گويد فلان كار را بكن نمي گويي "چرا"، نسخه كه مي دهد نمي گويي "چرا"، با اينكه طبيب است و يك بشر است .
خودسازي ، پيش از قيام
بايد خودتان را بسازيد تا بتوانيد قيام كنيد. خود ساختن به اينكه تبعيت [كنيد] ازاحكام خدا: هرچه فرموده است اطاعت ؛ هر چه فرمود نه ، نه ؛ هر چه فرمود آره ، آره .وقتي اينطور شد، يك مرتبه ، يك مرتبه پيدا شد يك مرتبه اي كه از براي انسان بايدباشد. اگر اين كار اينطور بشود كه هرچه فرمود نه ، نه ؛ و هرچه فرمود آره ، آره شد، و اين تابع اراده حق تعالي شد كه هرچه فرموده است مي كنم ، هرچه فرموده است نكن نمي كنم ، اين از انسانيت يك "مرتبه " پيدا شده . مراتب ديگر هم زياد است . و اگر اين مرتبه از انسانيت هم پيدا شد كه من كارم كاري شد كه براي خدا اين كار را مي كنم ،شكست ديگر در آن نيست . كاري كه براي خداست شكست در آن نيست .
ايراني ها اگر ان شاءالله براي خدا قيام كردند شكست در آن نيست ؛ يعني اگر چنانچه اين مرد ادامه ظلم خودش هم تا آخر بدهد و ما موفق نشويم به اينكه او را خلعش كنيم ازاين سلاح باطل ، باز هم ما غم نداريم براي اينكه ما اطاعت خدا كرديم ؛ چون اطاعت ،اطاعت خدا بوده است ، شكست بخوريم اطاعت الله است . پيغمبر در بعضي جنگهاشكست مي خورد؛ شكست خورد در بعضي جنگها. حضرت امير در جنگ با معاويه شكست خورد؛ حضرت سيدالشهدا را كشتند؛ اما اطاعت خدا بود، براي خدا بود، تمام حيثيت براي او بود؛ از اين جهت ، از اين جهت هيچ شكستي در كار نبود. اطاعت كرد،تمام شد؛ با اينكه خوب شكست هم داد همه را - همه سلطنت معاويه و اينها را - به هم زدهمه اوضاع را؛ تا حالا هم الان هست .
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 167,999,049