صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - پيروزي انقلاب باامدادهاي غيبي - 6 اسفند 1357

عنوان : پيروزي انقلاب باامدادهاي غيبي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 6 اسفند 1357
تاریخ قمری : 27 ربيع الاول 1399
جلد : 6

متن :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
علت هجرت به عراق
من اول از آقاياني كه زحمت كشيده اند و از كويت تشريف آورده اند اينجا براي تفقداز ملت ما و تفقد از من ، تشكر مي كنم . خداوند سعي همه شما را مشكور گرداند.
خداي تبارك و تعالي مقدراتي دارد كه ما سر آن را نمي فهميم مگر بعد از زمانها. بعداز آنكه به واسطه فشار دولت ايران و فشار محمدرضا شاه بر دولت عراق و محصوركردن آنها منزل ما را، و رفت و آمدهايي كه بين ما و دولت عراق شد، گفتگوهايي شد وما به آنها اخطار كرديم كه يك مسئله شرعي است ، يك وظيفه الهي است و من نمي توانم مسئله الهي و وظيفه شرعي را به قول شماها ترك كنم . من اين كارهايي كه در اينجا انجام مي دهم ، شما هم هر كاري داريد بكنيد. آنها از ما تقاضا مي كردند كه چون ما تعهداتي بادولت ايران داريم و اين كارهايي كه شما و اصحاب شما مي كنند مخالف آن تعهدات است ، ما نمي توانيم تحمل كنيم . من جواب دادم من كه تعهدي ندارم ، شما تعهد داريد!من يك تكليف شرعي دارم ، عمل مي كنم و به تعهد شما اعتنايي نمي كنم . هم در منابرخطابه مي خوانم ، و هم اعلاميه صادر مي كنم ، و هم نوار پر مي كنم و مي فرستم . اين تكليف من . شما هم هر تكليفي داريد عمل كنيد. بعد از رفت و آمدها، آنها[بعثيها]برادرهاي من [را] كه جز رفقاي نجف بودند، آنها را ترساندند. و به من رسيد كه گفتند كه ما با خودش - مثلا - كار نداريم لكن شماها را چه خواهيم كرد. من ديدم كه خوب ، ممكن است كه يكوقتي گزندي به اين دوستان من برسد، عازم حركت شدم و آمدم به - البته تحت مراقبت دولت عراق - آمدم به سرحد كويت . و در سرحد كويت هم همان فشاري كه در آنجا بر دولت عراق بود بر دولت كويت هم بود. و آنها حتي اجازه اينكه ماعبور كنيم از اين طرف شهر به آن طرف شهر هم ندادند. و من گله اي از هيچ كس ندارم ؛چون آنها ملتزم بودند به واسطه قراردادهايشان عمل كنند. و من نه از دولت عراق نه ازدولت كويت گلايه اي ندارم . لكن خداي تبارك و تعالي تقديري فرموده بود و "ما غافل بوديم ".
تقدير الهي اقامت در فرانسه
ما بنايمان بر اين بود كه از كويت بعد از دو - سه روزي كه با آقايان ملاقات مي كنيم برويم به سوريه ، و آنجا يك اقامت طولاني بكنيم . لكن خداوند تقدير كرده بود كه بايدراه ، چيز ديگر باشد. و ما نمي دانستيم كه اين تقدير به كجا منتهي مي شود. از آنجابرگشتيم به بصره ؛ و از آنجا هم به بغداد ما را بردند. و من ملاحظه كردم كه ما اگر هر جابرويم از اين دول اسلامي همين مطلب است . به همين جهت تصميم گرفتيم - بدون هيچ فكر سابق - كه ما مي رويم به فرانسه . در عين حالي كه مايل نبودم از دول اسلامي خارج بشوم لكن خداوند تقدير كرده بود كه مسائل در آنجا به طور وسيع در همه جاي دنياپخش بشود؛ و خبرنگارها از اطراف عالم هجوم كردند كه گاهي روزي چندين مصاحبه ها مي شد؛ و خصوصا از امريكا كه مصاحبه هايي با آنها شد. و آنها از همان جاپخش كردند به سراسر امريكا و به بعض از بلاد ديگر. و ما هم مسائل ايران را در آنجاروشن كرديم ، به طوري كه بسياري از ابهاماتي كه به واسطه تبليغات سوئي كه از طرف اجانب شده بود در آنجا رفع شد.
خنثي كردن تبليغات رژيم
محمدرضا از قراري كه به من گفته اند سالي صد ميليون دلار براي تبليغات گذاشته بود! و اين تبليغات دامنه دار در همه جا، در همه جاي دنيا، بوده است بر ضد ملت وروحانيت . و اينها و بعد نفاق . . . خود او و دار و دسته هاي او. و ما در اين چند وقتي كه درپاريس بوديم اين مسائل را تقريبا حل كرديم ؛ و اين مصاحبات و نوشته ها و اينها مسائل رابر مملكتهاي خارج ، ملتهاي خارج ، روشن كرد. كم كم به واسطه همين مسائل و به واسطه قدرتي كه خداوند بر ملت ايران عطا فرمود، با قدرت ايمان و وحدت كلمه قيام كردند. وتقريبا يك سال بعد از اينكه از 15 خرداد يك قتل عامهايي شد و آنچه شد، و ما به تركيه و به عراق تبعيد شديم ، تقريبا يك قدري غفلت حاصل شد؛ لكن عواملي پيدا شد كه دريك سال - قبل از يك سال و نيم تقريبا - اين عوامل باعث شد كه ايران به حركت آمد. ودنبال اين حركت بود كه ما از عراق شروع كرديم ؛ و بعد آمديم و رفتيم فرانسه و از آنجاتعقيب كرديم . تمام مسائل كه واقع شد ما مرهون منت - بعد از خداي تبارك و تعالي - اين ملت ايران ، و خصوصا طبقه مستمندان ، نه طبقه اشراف و اعيان و بالادستها، ما مرهون آنها هستيم . آنهايي كه زن و مرد، صغير و كبير، در هر وقت كه اقتضا مي كرد در خيابانهامي ريختند و هيچ در مقابل مسلسلها ابا نداشتند؛ سينه ها را باز مي كردند و مي گفتند: بزن .بايد بگويم كه گوشت و خون غلبه كرد بر تانك و مسلسل . و اين قدرت خداي تبارك وتعالي بود.
الهي بودن انقلاب اسلامي
من وقتي كه مطالعه از وضعيت ايران و گسترش اين مسئله واحد، مطلب واحد كه يك دولت اسلامي حق مي خواهيم ، وقتي كه من از گسترش اين در همه بلاد، از تهران تاآخرين مرز، مرزهاي ايران در هر طرف ، در هر ده ، در هر قريه ، من مطالعه اين رامي كردم ، اميدوار شدم كه مسئله يك مسئله الهي است نه يك مسئله بشري . بشرنمي تواند، با هرچه باشد، هر قدرت بياني داشته باشد، نمي تواند اينطور نفوذ بكند كه ازاين بچه اي كه تازه زبان باز كرده است تا آن پيرمردي كه در مريضخانه خوابيده همه يك مطلب بگويند؛ همه فرياد بزنند در خيابانها، شب و روز فرياد بزنند، كه ما استقلال وآزادي مي خواهيم ، رژيم سلطنتي نمي خواهيم و جمهوري اسلامي مي خواهيم . من اميدوار شدم از اين گسترش كه اين مسئله ، مسئله الهي است و خداي تبارك و تعالي دراين مسئله پشتيبان است و پيروز خواهيم شد. تحول در ارواح طيبه و نفوس قدسيه
اين معنا را من از همان اوايلي كه يك قدري انقلاب زياد شد و مردم هوشيار و بيدارشدند خيلي اميدوار بر آن بودم . و بحمدالله شد. لكن نبايد كسي بگويد كه من كردم . البته اشعاري كه آقا خواندند از نظر شعري بسيار خوب بود، لكن بايد عرض بكنم كه من كوچكتر از اينم كه اينطور مطالب گفته بشود. اين زاغه نشينها بودند كه در خيابانها فريادكردند و خون دادند و جوان دادند؛ و مادرهايي كه چهار تا بچه داشتند سه تا بچه هايشان رفته بود، باز مي گفتند كه اين هم اگر برود براي خداست . آن چيزي كه براي من خيلي اميدوار كننده است اين روح تعاون و روح انسانيت و روح اسلاميت است كه در ملت ايران شكوفا شد. اين تحولي كه در انسانها پيدا شد، از تحولي كه در اين رژيم پيدا شدبالاتر است . يك روز بود كه اگر يك پاسبان مي آمد در بازار تهران ، كه بزرگترين بازارايران است ، و مي گفت كه "4 آبان " است و بايد بازارها تعطيل بشوند يا بيرق بزنند، احدي به خودش اجازه نمي داد كه مخالفت كند. در ذهنش وارد نمي شد كه با پاسبان مگرمي شود مخالفت كرد! خداي تبارك و تعالي در مدت كمي همچو متحول كرد اين ارواح طيبه را، همچو پشت و رو كرد اين نفوس قدسيه را، كه در خيابانها راه افتادند و فريادكردند "مرگ بر اين سلطنت پهلوي "! جلوي مسلسلها، جلو تانكها مي پريدند روي تانكهاو همان جا شعار مي دادند. اين تحول يك معجزه واضحي است كه در يك مدت كوتاهي براي يك ملت ، در همه اقشار، اين تحول پيدا شد.
هر جاي اين مملكت وقتي كه مي رفتي مردم مقابل قواي انتظاميه اي كه مامور بودندبكشند مردم را و درو كنند مردم را، ابدا اعتنا نمي كردند و شعارهاي خودشان را،شعارهاي اسلامي خودشان را مي دادند.
غلبه سلاح ايمان بر همه قدرتها
اين تحول روحي اعجاب آور است . اين تحول روحي باعث شد كه اين پيروزي از براي ملت ما حاصل شد. دعا كنيد كه خداوند اين تحول را در همه ملتهاي اسلام و مستضعفين پيش بياورد، و خداي تبارك و تعالي مقدر فرمايد كه همه متحول بشويم . اين تحولروحي و اين انقلاب اسلامي تحفه اي است كه خداي تبارك و تعالي از عالم بالا براي ملت ما به هديه فرستاد و ما بايد شكر خداي تبارك و تعالي را بكنيم ؛ و از عهده شكر برنمي آييم . من بايد شكر اين نعمت را و شكر اين رحمت را و شكر اين محنتها را كه ملت ايران كشيدند، شكر اينها را بكنم ؛ و من از عهده برنمي آيم . آنها بودند كه همه كارها راانجام دادند، و خدا بود كه اينها را مويد كرد. و قدرت خدا و قدرت ايمان ملت كه در اين اواخر شكوفايي پيدا كرد، اين قدرت بود كه با دست خدا يك سلطنت 2500 ساله را ازريشه كند؛ در صورتي كه پشت سر او امريكا ايستاده بود، شوروي هم سرا بود، و چين هم بود، انگلستان هم بود؛ تمام ابرقدرتها پشت سر او ايستاده بودند. و آن هم داراي همه سلاحهاي مدرن بود و ملت ما دست خالي بود؛ تفنگ هم نداشت ، هيچ نداشت ! لكن قدرت ايمان بود، قدرت خدا بود. اين تعجب ندارد كه خداي تبارك و تعالي مقدربفرمايد يك ملتي كه هيچ ندارد، هيچ سلاح ندارد، همين سلاح ايمان دارد، بر همه قدرتها غلبه بكند.
نقشه ممانعت از حركت به سوي ايران
اينها كم كم عقب نشستند. ما در پاريس كه بوديم ، رفت و آمدهاي زياد، مخفي وبعضي وقتها آشكار بود براي اينكه ما را وادار كنند كه دست برداريم . مي گفتند هرچه مي خواهيد مي دهيم ، هر كاري بخواهيد مي كنيم . خود شاه - شاه سابق - به وسايل پيغام داد كه من مملكت را تسليم شما مي كنم ، و من همين شاهي باشم در صورت ، و همه كارهادر دست شما باشد. و من به او اعتنا نكردم . و اين قدرت الهي بود كه ما را كمك مي كرد.رفت و باز تتمه قدرت باقي مانده بود. اينها باز كوشش كردند حتي به وسيله جمهوري فرانسه - رئيس جمهور فرانسه - به من پيغام دادند كه شما حالا زود است بياييد، به طوردلسوزي مثلا! از طرف امريكا پيشنهاد كردند كه حالا شما چند وقتي بايستي بمانيد؛ حالازودرس است رفتن شما! از طرف ايران باز همين معنا را گفتند؛ بعض افرادي كه از همين طوايف بودند باز همين پيشنهاد را مي كردند. و همين پيشنهاد اسباب اين شد كه من قصدكردم بيايم ، هر چي مي خواهد بشود بشود! من فهميدم كه اين مسئله يك مطلبي است . آنها مي خواهند من را آنجا نگه دارند، و از اينجا توطئه ها را تقويت كنند به طوري كه ديگر هيچ نتوانيم كاري كنيم . من اعلام كردم كه خواهم رفت . آنها بستند فرودگاهها را.همه فرودگاهها را بستند. ما صبر كرديم گفتيم كه وقتي فرودگاه باز شد مي رويم ؛ بازبستند. باز گفتيم وقتي باز شد مي رويم . آنها ديدند كه خوب ، بالاخره نمي شود تا آخربسته باشد؛ ارعاب كردند. از اين كارها. ما آمديم . و وقتي كه وارد شديم - البته مرهون عواطف ملت ايران هستيم كه از همه اطراف و اكناف آمده بودند و البته . . . بسياري هم رفته بودند. به واسطه اينكه . . . لكن خود مردم تهران بودند. اينجا باز مبتلا شديم به يك حرفهايي كه بين ما و دولت كه آمديم . . . ما اعتنايي نكرديم به حرفهايشان ونخست وزيري خودمان تعيين كرديم ، گفتيم كه ما به واسطه ولايت شرعيه و به واسطه اينكه ملت به ما راي داده است ، ما شما را نخست وزير مي كنيم . دولت گفت كه ما اين نخست وزير را توقيف مي كنيم . [گفتيم ] خوب بكنيد، يكي ديگر مي آيد! بعد بازارعابهايي ، چيزهايي شروع شد. ما امر كرديم كه وزرا [را] به وزارتخانه ها راه ندهند واتباع وزارتخانه ها هم اين را قبول كردند و راه نمي دادند. حتي تعبير رئيس دولت اين بودكه تا اين به طور شوخي ، اين نخست وزيري به طور شوخي است ، ما كاري نداريم . اول گفته بود توقيف مي كنيم ؛ حالا يك خرده عقبتر رفت و گفت تا شوخي است ما حرفي نداريم ، لكن اگر جدي بشود چه خواهيم كرد(1) ما كم كم گفتيم جدي بشود! امر منتهي شد به اينكه آن آدمي كه مي گفت كه توقيف مي كنيم و چه خواهيم كرد به واسطه خوي بياباني كه داشت . اين خوي بياباني بود كه در شاپور بختيار بود و من هم اين خوي بياباني را مي دانستم ، كه ما با اينها ديري است كه سوابق داريم امر منتهي شد به اينكه ايشان جناياتي كرد، كشتاري كرد. امر به كشتاري كرد به حسب اقرار خودش كه در روزنامه هامنعكس مي شد، كه با امر من است و ارتش كاري انجام نمي دهد الا به امر من . (2)اعلام به دنيا براي برگرداندن شاه جاني
بعد او [شاه ] فرار كرد و ما اعلام مي كنيم كه ملت ايران و همه ملتها كه در خارج هستند، كه اين جاني را به ما تحويل بدهند. [هركس ] هر جا پيدا كرد اين جاني را به ماتحويل بدهد. و اين را اعلام خواهيم كرد. و همين هم اعلام است . و دوستان ما كه درخارج ايران هستند، به آنها هم همين سفارش را مي كنيم كه او را هر جا پيدا كردند بگيرندو به ما اطلاع بدهند؛ تا ما بخواهيم از آن دولتي كه آنجاست . و مطلب به آنجا رسيد كه آن آدمي كه آن قدرت عظيم را داشت - ما با دست خالي و آنها با همه چيز، با پشتيباني دولتهاي ابرقدرت ، ما با دست خالي لكن پشتيباني خداي تبارك و تعالي بود - وضع اين آدم به آنجا رسيد كه الان هيچ يك از ممالك دنيا قبولش نمي كنند! الان همان جايي كه هست ، همان رفيق شفيق خودش ، كه ملك حسن باشد، همين ديشب يا پريشب درروزنامه ديدم كه او گفته ما او را به عنوان شاهي قبول نداريم ! و دولتهاي ديگر هم گفتندما او را نمي پذيريم . اخيرا مثل اينكه امريكا گفته است مي پذيريم . بپذيرند يا نپذيرند، مااو را خواهيم آورد و خزايني كه در خارج دارد. و نمي دانيد آقا چه چيزهايي اينها چپاول كردند از ما و رفتند.
لزوم نگارش جنايات و خيانتهاي دودمان پهلوي
الان مملكتي كه در دست ماست مملكتي است كه از هم ريخته است . همه چيزش رااينها خراب كردند و رفتند. اين نفت كه بايد به نفع ملت صرف بشود، اين نفت را با اسم اينكه ما اسلحه مي دهيم بردند و اسلحه اي كه دادند اسلحه اي بود كه براي خود امريكا وپايگاه درست كردن براي آنها در مملكت ما بود، نه اينكه اسلحه مال ماست . مانمي توانيم [استفاده ] كنيم اين اسلحه ها را. اين مال خود امريكاست در اينجا. به عنوان اينكه پول نفت را ما داريم به اين اسلحه مي دهيم ، اينجا پايگاه درست كردند كه در مقابل شوروي اگر يكوقت جنگي شد پايگاه داشته باشد. اينطور خيانتها اينها كردند. شايداكثريت ملت اين مطلب را نداند، خيال كند كه نه اسلحه دادند. منتها اسلحه به درد مانمي خورد. البته آن هم خيانت بود كه نفت را بدهند اسلحه بخرند - اسلحه اي كه به درد مانمي خورد. . . لكن مسئله اين بود كه هم عوض را آنها بردند هم معوض را! هر دو توي جيب آنها بود. آنكه بايد در اينجا اگر بخواهد پايگاه درست كند و برخلاف همه موازين دنيا بخواهد پايگاه درست كند بايد ميليونها، بيليونها دلار به ما بدهد تا اجازه بدهيم كه دراينجا يك پايگاه درست كند، او نفت ما را برد و پايگاه درست كرد! خيانتهاي اينهااينطور بود. ما نمي توانيم خيانتهاي اينها را بشمريم . خداي تبارك و تعالي احاطه دارد. وبعدها هم كم كم اشخاصي كه مطلع بر اين مسائل هستند، و بر همه مسائل هم مطلع نيستند،بعدها هم كم كم كشف خواهد شد. در هر صورت تا اينجا رسيده است . و الان پريشاني زيادي در اين مملكت به واسطه خيانتهايي كه اينها كردند هست . ارتش ما را غير ملي ومتكي بر غير تربيت كردند. اقتصاد ما را بكلي شكست دادند. و ما الان در همه چيزمحتاج[يم ] به اينكه از خارج بياوريم . در صورتي كه مملكت ما اگر يك استانش درست كشت مي شد، براي همه ما كفايت مي كرد. ما صادركننده بوديم ، و امروز همه چيزها رااحتياج به خارج داريم . دامداري ما را از بين بردند. مراتع ما را، مراتع بسيار غني ما را - كه وقتي آمده بودند از طرف ملكه انگلستان ، اينطور كه نقل كردند، براي مطالعه آن مراتعي كه بنا بود به او بدهد، گفته بودند غني ترين مراتع دنياست براي دامداري - اين را دادند به ديگران . مراتع ما را "ملي " كردند يعني از دست ملت گرفتند و دادند به اجانب ! جنگلهاي ما را "ملي " كردند و آنها را دادند به اجانب . اگر كسي بخواهد آن جنايات و خياناتي كه اين سلسله كردند، و خصوصا اين دومي [محمدرضا شاه ]، اين جنايات و خياناتي كه اين شخص بر ملت ما كرد بخواهد بنويسد و بگويد، طولاني خواهد بود. و من اميدوارم كه مطلعين ، آنهايي كه اطلاع بر اين مسائل دارند، و كسي نداريم كه به همه مسائل مطلع باشد، آن مقداري كه مطلع هستند، اميدوارم كه بنويسند و بگويند تا دنيا بداند ما چه ابتلايي داشتيم . و الحمدلله امروز دست آنها و دست اربابهايشان كوتاه شده است ، واميدها[يشان ] هم بايد بريده شود. نبايد خيال كنند كه اگر چنانچه يك قدري سستي پيداشد، ما باز خواهيم آمد. خير در ايران ديگر سستي پيدا نمي شود. ملت ما بيدار است وهوشيار است ، و هوشيار شد. بچه هاي كوچك ما هم الان بيدار شده اند. و يك همچوملتي را اگر چنانچه اتكا به خدا بكند، كسي نمي تواند شكست بدهد؛ چنانچه نتوانستند.
تشكيل دولت بزرگ اسلامي در دنيا
و من از ملت خودم و از همه شما و از همه ملتهاي مسلم مي خواهم كه اتكال به خدابكنيد؛ در همه كارها اتكال به خدا بكنيد. قدرتها در مقابل قدرت خدا هيچ است ، قوه هادر مقابل قوه الهي نابود است . اتكال به خدا بكنيد، غلبه به هر چيز مي كنيد. پيغمبر اسلام باآنكه يك نفر بود در مقابل همه دشمنها، با اتكال به خدا غلبه كرد بر همه . و وقتي واردمكه شد - مكه اي كه او را آنقدر زجر داده بودند - وارد مكه شد، پيروزمندانه با فتح ، بانصر وارد شد و دنيا را روشن كرد. نهضت رسول اكرم نهضت انساني بود، نهضت الهي بود؛ مثل قدرتهاي ديگر نبود كه شيطاني است [و] براي منافع شخصي يا براي دولتداري قيام كردند و آدمكشي مي كنند. خير، يك قدرت الهي دنبال اين بود. تعليمات الهي بودكه ملتهايي كه به سنگ پرستي و بت پرستي و آتش پرستي و بدتر از اينها مبتلا بودند، اينهارا. . . موحد كرد، و نور توحيد و پرچم توحيد را بر همه ممالك اسلام سايه افكن كرد.براي اينكه اتكالش به خدا بود، جبرئيل امين پشت سرش بود. شما هم اتكال به خدا كنيدتا جبرئيل امين پشت سر شما با شما همراه باشد، فرشتگان با شما همراه باشند. من اميدوارم كه همه ملتهاي اسلام كه به واسطه تبليغاتي كه ، فعاليتهايي كه از اجانب شد واينها را از هم متفرق كردند و مقابل هم قرار دادند، بيدار بشوند و همه با هم بشوند. يك دولت بزرگ اسلامي ، يك دولت زير پرچم "لااله الاالله " تشكيل بدهند و اين دولت بر همه دنيا غلبه بكند. خداوند همه شما را تاييد كند. موفق باشيد؛ مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,425,041