صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - مشكلات اقتصادي مردم و برگزاري جشنهاي شاهنشاهي و وجوب قيام علما - 1 تير 1350

عنوان : مشكلات اقتصادي مردم و برگزاري جشنهاي شاهنشاهي و وجوب قيام علما
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 1 تير 1350
تاریخ قمری : 28 ربيع الثاني 1391
مکان : قم
مناسبت : برگزاري جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي
جلد : 2

متن :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من احساس تكليف مي كنم كه در بعضي از فرصتها تذكراتي راجع به گرفتاري مسلمين به آقايان بدهم ؛ شايد آقايان هم براي خودشان احساس تكليف كنند، و شايددر صدد برآيند كه آن اندازه اي كه مي توانند كمك كنند به برادران مسلمشان ولو كمك به نحو تبليغ باشد، كمك به نحو تلگراف و كاغذ باشد.
بالاترين مصيبت اسلام سلب حكومت از حضرت امير "ع "
از اول ، مسلمين و اسلام گرفتار هواهاي نفسانيه اي بوده اند و اين گرفتاريها كه ما الان داريم سرچشمه اش همان هواهاي نفساني بود كه بعد از رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - به واسطه آن هواها نگذاشتند كه حكومت حق تشكيل بشود. اگر گذاشته بودند كه حكومتي كه اسلام مي خواهد، حاكمي را كه خداي - تبارك و تعالي - امر به تعيينش فرموده است ، رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - تعيين فرمود، (1) اگر گذاشته بودندكه آن تشكيلات پيش بيايد، حكومت حكومت اسلامي باشد، حاكم حاكم منتخب منصوب من قبل الله تعالي باشد، آن وقت مردم مي فهميدند كه اسلام چيست و معني حكومت اسلامي چيست . مع الاسف بعد از رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم -منحرف كردند مردم را از آن چيزي كه پيغمبر امر فرموده بود. و اكتفا به انحراف در زمان خود هم نبود بلكه زمينه فراهم كردند از براي اينكه تا آخر نشود يك حكومت اسلاميتشكيل بشود.
قضيه معاويه از چيزهايي بود كه با دست سابقين ، آن مشايخ سابق ، اين زحمت براي مسلمين و اسلام پيش آمد. اين اختلاف داخلي كه بدتر از هر نحو اختلافي بود پيش آمدو حضرت امير - سلام الله عليه - مبتلا شد به اين اساسي كه آنها درست كرده بودند. و بعداز ايشان هم حكومت از صورت اسلامي بكلي خارج شد و به صورت ملك الملوكي ياشاهنشاهي بيرون آمد. و تا آخر هم ، تا حالا هم اسلام به خودش يك حكومت اسلامي [نديد]، مگر يك چند صباحي كه حضرت امير - سلام الله عليه - بعد از رسول الله و بعداز آن حرفها متصدي امر شدند؛ آن هم با آنهمه گرفتاريهايي كه پيدا كرد: گرفتاري جنگ جمل ، گرفتاري صفين ، گرفتاري جنگ خوارج - آنهمه گرفتاريها كه بود. مع ذلك اين چند صباحي كه حضرت امير - سلام الله عليه - حكومت كردند و برنامه حكومتي خودشان را تعيين كردند، همين چند صباح هم ، براي مسلمين و براي اسلام يك درس عبرتي شد؛ يك مطلبي شد كه فهميدند كه اسلام يعني چه ؛ تا اندازه اي - همين چندصباح .
جلوه اي از حكومت اسلامي علي "ع "
اگر گذاشته بودند كه در پناه حكومت اسلامي ، اگر گذاشته بودند در حكومت اسلامي و در پناه اسلام ، حكومت تشكيل بشود و مردم در پناه حكومت اسلامي باشند، اينهمه گرفتاريهايي كه از براي ماها الان هم پيش آمده است ، اينها هم - شايد - پيش نمي آمد.حاكمي كه از طرف خداي تبارك و تعالي تعيين شد از براي امت ، آن شخصي بود كه وقتي به حكومت رسيد، وقتي كه با او جمع شدند و بيعت كردند بعد از آن خرابكاريهايي كه شده بود تا آن روز و بعد از آن مصيبتهايي كه براي اسلام پيش آوردند و تا حالا هم فسادش باقي مانده است ، آن شخصي بود كه وقتي كه به حكومت رسيد در حال حكومتش زندگي اش از جميع زندگي امثال ماها و شماها، طلاب علوم دينيه ، امثال اين بقالها و اين كاسبها، زندگي او پست تر بود. يك تكه نان جو بود كه در آخر عمرمباركشان ، از قراري كه گفته شده است ، از بس خشك بود حضرت با دستشاننمي توانستند بشكنند، با زانو مي شكستند آن نان را و با آب تناول مي كردند. اين حكومت اسلام بود. مي فرمود كه - به طوري كه نقل شده است - من مي ترسم كه در يكي از حوالي مملكت من يكوقت يك گرسنه اي باشد، يكوقت باشد كه گرسنه در كار باشد،چطور من بخوابم "سير"، و رعيت من يك نفرشان - ولو در بعض از ارجاي (2) مملكت -اينها گرسنه باشند.
بالاترين مصيبتي كه بر اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير- سلام الله عليه - بود؛ و عزاي او از عزاي كربلا بالاتر. مصيبت وارده بر اميرالمومنين و براسلام بالاتر است از آن مصيبتي كه بر سيدالشهدا - سلام الله عليه - وارد شد. اعظم مصيبتهااين مصيبت است كه نگذاشتند مردم بفهمند اسلام يعني چه . اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگي مي كند. الان هم مبهم است . الان هم نمي دانند مردم كه معني اسلام چيست ،حكومت اسلامي چيست ، اسلام چه مي خواسته بكند، چه برنامه اي اسلام داشته است درحكومتش . اين پنج سال حكومت ، يا پنج - شش سال حكومت حضرت امير، اين با همه گرفتاريهايي كه بوده است و با همه زحمتهايي كه از براي حضرت امير فراهم شد، سلبش عزاي بزرگ است . و همين [دوره ] پنج ساله و شش ساله ، مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند؛ جشن براي عدالت ، جشن براي بسط عدالت ، جشن براي حكومتي كه اگرچنانچه در يك طرف از مملكتش ، در يك جاي از مملكتش ، براي يك معاهد(3) - يك زن معاهد - يك زحمت پيش بيايد، يك خلخال از پاي او درآورند، حضرت ، اين حاكم ، اين رئيس ملت ، آرزوي مرگ بكند، كه مرگ براي من - مثلا - بالاتر از اين است كه در مملكت من يك نفر زني كه معاهد هست خلخال را از پايش درآورند. اين حكومت حكومتي است كه در رفتنش مردم بايد به عزا و سوگواري بنشينند؛ و برايهمان پنج روز و پنج ساله حكومتش بايد جشن بگيرند؛ جشن براي عدالت ، جشن براي خدا، جشن براي اينكه اين حاكم حاكمي است كه با ملت يكرنگ است بلكه سطحش پايينتر است در زندگي ؛ سطح روحي اش بالاتر از همه آفاق است ، و سطح زندگي اش پايينتر است از همه ملت .
رابطه مومن و قانون
والذين كفروا يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوي لهم (4)؛ اين ميزان است . هركس كه ملاحظه كرد كه در تمتعاتش - در اكل و استفاده ها و لذايذش - به افق حيواني نزديك است ، يعني مي خورد و لذت مي برد بدون اينكه تفكر كند كه از چه راهي بايدباشد. حيوان ديگر فكر اين نيست كه حلال است يا حرام است ؛ فكر اين نيست كه امت درگرفتاري هستند يا نيستند. آنهايي كه بدون اين تفكر، بدون يك قانوني - بدون قانون اسلامي - تمتع مي كنند و مي خورند، اينها اكلشان اكل حيواني است و النار مثوي لهم . درروايتي است كه از براي كافر هفت تا معا است ، و از براي مومن معا واحد است . (5) مومن يك معا بيشتر ندارد و آن معا قانون است : شكمش را، ساير لذايذش را، تطبيق مي كند باقانون اسلام ؛ تخلف از قانون اسلام نمي كند. اما آن كسي كه مومن نيست ، از راه شهوت مي خورد بدون اينكه تطبيق با قانون بكند، اين يك معا؛ از راه غضب مي خورد بدون اينكه تطبيق بكند با قانون ، اين هم يك معا؛ از روي هواي نفس مي خورد اين هم يك معا؛ مزدوج است بين هواي نفس و لذت شهوت ، بين هواي نفس و غضب ، بين غضب وهواي نفس ، اين هم سه تا؛ اين شش تا مزدوج است از هر سه - هواي نفس و غضب وشهوت مزدوج شد و از راه اينها اكل كرد، اين هفت تا؛ هفت معا دارد. مومن بيش از يك معا ندارد، و آن معائش از راه قانون است . اسلام هر چه فرموده است همانيك راه است . اين جور نيست كه به غضب خودش ، به شهوت - همه اينها به دست مومن ايمان آوردند؛ همه قوا تابع قوه عقل شدند كه عقل هم تابع شرع است . براي يك همچوحكومتي كه حكومت عقل است ، حكومت عدل است ، حكومت ايمان است ، حكومت الهي است ، در رفتنش عزا لازم است و در برقراري اش - براي همان چند سال حكومت حضرت امير - مسلمين بايد جشن بگيرند.
.. . آقا اينهايي كه من عرض مي كنم مطلب تصوري نيست . مع الاسف براي من كاغذهايي از ايران مي رسد و شكاياتي از ايران راجع به اوضاع مي رسد كه دائما روح مرادر عذاب دارد. از شيراز يكي از علماي محترم شيراز - سلمه الله - نوشته اند به اينكه [در]
عشاير جنوب اينجا قحطي واقع شده است ، در جنوب ؛ و عشاير اينجا به قدري در قحطي و در گرسنگي هستند كه بچه هايشان را در معرض فروش قرار داده اند. از فسا يكي ازعلماي آنجا به من نوشته است به اينكه - باز همان وضع را نوشته است لكن اين تكه آخررا ننوشته است راجع به گرفتاريهاي آنها و اينكه من - كه يك مثلا اهل علمي هست ايشان - در فكر افتادم كه با يك زحمتي براي اينها يك ناني ، يك لباسي ، يك چيزي تهيه كنم .بنده هم اجازه دادم اينكه از سهم امام اين كارها را انجام بدهند. از تهران به من نوشته اندكه در بلوچستان و سيستان و اطراف خراسان ، آنجا يك قحطي و گرسنگي شده است كه مردم هجوم آورده اند به شهرهاي بزرگ ؛ و از گرسنگي نه حيواناتي دارند و نه حيوان خود را مي توانند ضبط كنند و از گرسنگي اينطور هستند. اطراف مملكت ايران در اين مصيبت گرفتار هستند و ميليونها تومانش خرج جشن شاهنشاهي مي شود! براي خود شهرتهران ، از قراري كه يك جايي نوشته بود، براي جشن خود تهران هشتاد ميليون تومان اختصاص داده شده است . اين راجع به خود شهر است . كارشناسهاي اسرائيل براي اين تشريفات دعوت شده اند. به طوري كه خبر شدم و نوشته اند به من ، كارشناسهاي اسرائيل مشغول بپا داشتن اين جشن هستند و اين تشريفات را آنها دارند درست مي كنند اين اسرائيل كه دشمن با اسلام است و الان در حال جنگ با اسلام است ، اين اسرائيل كه "مسجد اقصي " را خراب كرد و ديگران مي خواستند ترميم كنند و روپوشي كنند جرماسرائيل را، براي اين اسرائيل نفت از ايران رفته است . از قراري كه گفته شده است و درراديوهاي بزرگ دنيا گفته شده است ، كشتي نفت ايران براي اسرائيل كه در حال جنگ بامسلمين است رفته است . اينها شاههايي است كه برايشان بايد جشن بگيريد!
شاهنشاهي روسياه
شاهنشاهي ايران ، از اولي كه زاييده شده است تا حالا، روي تاريخ را سياه كرده است .جنايات شاههاي ايران روي تاريخ را سياه كرده است . برج از سر درست مي كردند: سرمردم را مي بريدند، قتل عام مي كردند، بعد برج درست مي كردند با آن . براي اين شاهها مابايد، ملت اسلام بايد جشن بگيرد! بايد بازار تهران - حتمي است - بازار تهران بايد ازسرمايه خودشان بدهند براي اين جشنها. جشن براي او بايد گرفت كه در پناه او مسلمين راحتند ؛ جشن براي آني بايد گرفت كه براي اينكه يك خلخالي از پاي يك نفر معاهد ،- معاهده - در مي آيد آرزوي مرگ مي كند نه كسي كه اگر يك دفعه يك شعاري برخلاف هواي نفس او داده بشود، بفرستد بريزند در دانشگاه . آقا نوشته اند كه دخترها رااينقدر زده اند كه پستانهاي اينها محتاج به جراحي است ، در همين چند وقت واقع شده است و نجف بي اطلاع است . [گريه حضار] فضاحتهاي ديگري كه كردند قابل ذكرنيست . چرا؟ براي اينكه شعار دادند كه ما جشن 2500 ساله را نمي خواهيم ؛ ما گرسنه هستيم ؛ گرسنگي مسلمانها را رفع كنيد؛ جشن نگيريد؛ روي مرده ها جشن نگيريد. آقابرسانيد به دنيا؛ چرا نجف اينقدر خواب است ؟ ما مسئول نيستيم ؟ تمام كار ما براي مسلمين درس است ؟ فقط همين ، كه ما درس بخوانيم ؟ ما نبايد به درد مسلمانها برسيم ؟ مانبايد اعتراض كنيم كه چرا نفت ايران و اسلام را براي مملكتي كه در حال جنگ بامسلمين است مي فرستيد؟ اين اعتراض ندارد؟ نبايد اين گفته بشود؟ ما براي چه سلاطيني ، براي چه سلاطيني جشن بگيريم ؟ مردم چه خوشي از سلاطين [دارند]؟ براي آغا محمدخان قجر ما جشن بگيريم ؟! در زمان خود ما - زمان خود من - بوده است آن روسياهيهايي كه به بار آوردند؛ براي كساني كه در مسجد گوهرشاد مسلمين را آنطورقتل عام كردند كه خونهايش به ديوار تا مدتي بود و مسجد را درش را بسته بودند كه كسي نبيند، ما جشن بگيريم ؟! براي آنكه 15 خرداد را پيش آورده ، و به طوري كه گفته اند ويكي از علماي قم به من گفت كه در قم چهارصد نفر را كشته اند و روي هم رفته گفته مي شود كه پانزده هزار مردم را قتل عام كرده اند، ما جشن بگيريم ؟! براي اينها ما بايدجشن بگيريم ؟! خوبهاي اينها شقاوت داشتند. يكي از آنهايي كه جز خوبها حسابش مي كنند و شايد فواتح برايش خوانده مي شود، براي خاطر اينكه يكوقت به كالسكه اوجسارت كرده بود يك فوج گرسنه - در بين راه حضرت عبدالعظيم يك فوج گرسنه اي نان خواسته بودند، گرسنه بودند، بيچاره بودند، يك سنگي هم پرت شده بود يا كرده بودند طرف كالسكه او - گفت كه اين فوج يا اين دو فوج را طناب بيندازيد، بردند طناب انداختند [و] عده كثيري را با طناب خفه كردند. و يكي از وزراي بزرگ ، يكي از اشراف ايران ، رفت اعتراض كرد كه آقا اينها بنده خدايند، چرا اين جور مي كنيد. اين خوبهايشانند، بدهايشان كه وامصيبتاست كه ما داريم مي بينيم .
براي اين حكومتها عزا بايد گرفت
اينها با هفت معا مي خورند؛ با هفت معا! اصلا اعتناي به اينكه يك ملتي است [و] اين ملت بايد زندگي بكند ندارند. هر روز - هر روز نه البته ، بسياري از اوقات - به مامي نويسند كه اجازه بدهيد فلان جا حمام درست كنيم . پس چه شد اين حرفهاي شما كه مي گوييد همه ايران در رفاه هستند؟ همه ايران در رفاه هستند و بچه هايشان را مي فروشندبراي گرسنگي ! در رفاهند همه ايران ؟! چه رفاهي الان براي ايران هست ؟ بازار ايران رادارند الان چپاول مي كنند كه يك مقداري اش را خرج اين جشن مفتضحانه بكنند،باقي اش را هم خودشان مصرف كنند يا مامورين مصرف كنند. سرمايه هاي مردم ومسلمين بيچاره را صرف اين مي كنند و از بودجه خود مملكت چقدرها، چقدر ميليونها،دهها ميليون خرج يك همچو ملعبه اي ، يك همچو مضحكه اي مي كنند. براي چه ؟ براي هواي نفس . همينكه گفته بشود كه ما آنيم كه جشن گرفتيم ، و ما مفاخرمان اين است كه"آغا محمد قجر" داشتيم ، مفاخرمان اين است كه "نادرقلي " داشتيم . يك آدم مزخرف سفاك اين آدم بود كه خدا مي داند كه چه خبر بود. اينها جشن دارند؟! مسلمين بايد عزابگيرند براي اينطور حكومتها. جشن براي او بايد بگيرند كه وقتي كه احتمال اين رامي دهد كه در آخر مملكت يك گرسنه اي باشد، به خودش گرسنگي مي دهد. آني كه كنار مسجد، دارالاماره اش و دكه القضائش همين مسجد كوفه - يك گوشه اي از مسجدكوفه - دكه القضائش هست و روي زمين مي نشيند و ياكل كما ياكل العبيد و يمشي كمايمشي العبيد. (6) وقتي هم پيراهن گيرش مي آيد پيراهن نو را به "قنبر"(7) مي دهد، پيراهن كهنه را خودش بر مي دارد و آستينش هم ، آستينش هم كه بلند است پاره مي كند همانطورمي پوشد و مي رود خطبه مي خواند؛ يك مملكتي هم دارد كه ده مقابل مملكت ايران است . اين جشن دارد.
نجف را بيدار كنيد!
آقا به هوش بياييد؛ نجف را بيدار كنيد. اعتراض كنيد. اگر صدتا تلگراف از نجف برود كه با كمال ادب ، آقاي كذا و كذا - "اعلي كذا" -(8) با كمال ادب برود كه آقا اين گرسنه ها را سير كنيد؛ اين مقدار خرجي كه براي اين امور مي خواهي بكني خرج اين ملت بيچاره گرسنه بكن ؛ خرج اين ورشكسته هاي بيچاره بكن كه بعضي شان فرار كردنداز ايران ؛ در همين جا هستند، در نمي دانم جاهاي ديگر هم بعضي . اگر يكصدتا تلگراف از اينجا، از علماي اينجا، از فضلاي اينجا، از طلاب اينجا برود، احتمال تاثير دارد لكن كو كه يك همچو چيزي بشود؟ اگر اعتراض نكنند كه چرا اعتراض مي كنيد خيلي مامتشكر هستيم ! ما تكليف نداريم واقعا؟! ما بايد به حال اين ملت بنشينيم نگاه كنيم هر چهسر ملت مي آيد؟! همان برويم حرم حضرت امير و يك دعايي بكنيم ؛ همين مقدار كافي است براي ما؟! يا مايي كه داريم در پناه اسلام و با بودجه اسلام ، اين بودجه اي كه يك جزئي جزئي اش را به ما مي دهند مع ذلك با بودجه اسلام داريم زندگي مي كنيم ، براي اسلام يك قدم نبايد برداريم ؟ "ترتب "(9) اسلام است ؟ خوب آن هم بسيار خوب ، سرجاي خودش اما كافي است همين ؟ كفايت مي كند كه ما جمع بشويم در مسجد كذا و كذاو فقه بخوانيم و اصول بخوانيم لكن غافل باشيم از همه جهات مسلمين ؟ غافل باشيم ازاينكه اين يهود مي خواهد ممالك اسلامي را قبضه كند، تا اينجا برسد، تا همه جا برسد،اين قبور را مي خواهد خراب كند؛ ما بايد غافل باشيم از اين ؟ آن وقت آن كسي (10) كه نفت به اين آدم مي دهد مسلم است ؟ اين اعتراض ندارد كه آقا نفت ، نفت مسلمين را چرابه كفار مي دهي ؟ نفت مسلمين را چرا به كسي كه در حال جنگ با مسلمين است مي دهي ؟ او جواب مي دهد من نوكرم ؛ اينطور فرمودند، بايد اطاعت كنم . نوكر بايداطاعت كند، چاره ندارد. خودش گفت كه مرا، مرا نصب كردند؛ خود متفقين آمدند دراينجا - در يكي از نطقهايش گفت [كه ] - متفقين آمدند در ايران و صلاح اين ديدند كه من باشم ، كه خاندان كذا باشد. خدا لعنتشان كند با اين صلاحشان . كسي كه دست نشانده ديگران است خدمت بايد بكند؛ نمي تواند نكند. هواي نفس است ، همه اش هواي نفس است . ريختن به دانشگاه جز هواي نفس هيچي نيست ؛ ريختن به مدرسه فيضيه و آن فضاحتي كه در مدرسه فيضيه درآورد كه شما خوابش را نديديد؛ آن بساطي كه درمدرسه فيضيه درآوردند: سيد جوان را از پشت بام انداختند پايين كه آوردندش منزل مابا كمر افسرده يا شكسته ؛ آنقدر عمامه سر تفنگها كردند، آتش زدند؛ به جعفربن محمدجسارت كردند، به قرآن جسارت كردند. ما براي اينها بايد جشن بگيريم ؟! جشني براي ما نمانده . براي ملت ايران چه جشني مانده ؟ ملت ايران موظف است كه با اين جشن مبارزه منفي بكند - مثبت نه ، لازم نيست . از خانه بيرون نيايند وقتي كه اين جشنها هست ، شركت نكنند در جشنها؛ جايز نيست شركت كردن در اين جشنها. هر چه مي توانند از زيربار اينطور چيزها در بروند. اگر علماي ايران دسته جمعي اعتراض كنند همه شان رامي گيرند؟! همه علماي ايران را مي گيرند و اعدام مي كنند يا تبعيد مي كنند؟! اگر از تمام مملكت ايران ، علماي ايران - كه اقلا صد و پنجاه هزار نفر معمم در ايران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت الاسلام و آيت الله دارد - اگر اينها اعتراض كنند و اين مهر سكوت رابردارند و اين امضا را "كه به سكوت آنها امضا حساب مي شود" اين مهر را بردارند،سكوت را بردارند، همه آنها را از بين مي برند؟! آنها اگر مي خواستند از بين ببرند اولش خوب بود مرا از بين ببرند؛ نبردند هم ؛ صلاحشان نمي دانند. اي كاش صلاحشان بود!
من مي خواهم چه كنم اين زندگي را؟ مرگ بر اين زندگي من . آنها خيال مي كنند كه من از اين زندگي ، خيلي خوشي دارم مي برم كه تهديد من مي كنند. چه زندگي است كه من دارم . هر چه زودتر بهتر. بيايند؛ هر چه زودتر بهتر. خوب ، "عند اكرم الاكرمين " انسان مي رود. آنجا كريم است ؛ خدا كريم است . لااقل گوش انسان از اينطور چيزهايي كه مي شنود، هر روز مي شنود، هر روز ناله مردم را مي شنود، هر روز اطلاع مي دهند كه دخترها را چه كردند، دخترها را كشتند بعضي شان را، سر ناهار ريختند آن قلدرها وچماق كشها، ريختند سر ناهار، ديگ ، نمي دانم ، [آب يا غذاي ] جوش را ريختند به سراين بيچاره ها. چه شده است ؟ گفتند مثلا مرده باد زيد، زنده باد زيد. اين آدم كشتن دارد؟! گفتند ما جشن 2500 ساله را مي خواهيم چه كنيم ؟! جشن را آنها بايد بگيرند كه زندگي دارند، آنها بايد بگيرند كه يك حكومتي دارند كه در تحت نظر آن حكومت دررفاه هستند، در پناه هستند. جشن براي حضرت امير بايد بگيرند كه در زير شمشير اومردم در پناه هستند، مردم در امان هستند؛ هيچ كس نمي ترسد در حكومت او الا ازخودش ؛ از حكومت نمي ترسد. براي اينكه حكومت حكومت عدل است . اصلش حكومت عدل ترس ندارد؛ از خودش انسان بايد بترسد. اما اينجا اينطوري است ؟مملكت ما اين جور است كه مردم از خود شما بتوانند يا . . . همه در فكر اين هستند كه چه وقت مامور در خانه بيايد. بيگناه است اما خوب چه بكند با احتمال ، با احتمال ضعيف ؛ همان طوري كه در زمان حجاج و ابن زياد و اينها بود كه همان احتمال اين معنا را كه شيعه علي - عليه السلام - باشد كافي بود. حالا هم يك احتمال ضعيفي بدهند كه اين مثلا چطوراست ؛ اين كافي است براي اينكه او را بگيرند، او را زجر كنند، او را چه بكنند. يك كلمه نصيحت كسي مي كند و يك كلمه نصيحت را يك كسي منتشر مي كند، مي گيرند او را.حالا معلوم هم نيست از كجا هست . يك كسي يك كلمه در سر منبر حرف مي زند، يك كلمه اي كه اصلا خيلي هم برخورد ندارد؛ همان ادني كلمه همان و او را گرفتن و حبس كردن همان ! ما موظف نيستيم كه اين جنايات را - لااقل - ذكرش بكنيم ؟!
لزوم اعتراض دسته جمعي روحانيت به جشنهاي 2500 ساله
من وظيفه مي دانم ، چه بكنم ؟ من وظيفه مي دانم ، وظيفه خودم مي دانم كه تذكر به شما بدهم [و] تا آن اندازه كه صداي من مي رسد فرياد كنم ، تا آن اندازه اي كه قلم من مي رسد بنويسم منتشر كنم . اگر آقايان هم صلاح دانستند، اين امت اسلامي را امت خودشان دانستند، شيعه خودشان دانستند، آنها هم بكنند. اگر صلاح ندانستند ان شاءالله خداوند حفظشان كند. گرفتاريهاي ما اينهاست . من چه بكنم ؟ من حالا به شما اخلاق بگويم ؟! اساس مسلمين و اسلام را دارند از بين مي برند، من براي شما حالا بنشينم تهذيب نفس بگويم ؟! مهذب نيستم كه در فكر نيستم ؛ اگر مهذب بوديم در فكر بوديم .
شماها راه داريد و آن اين است كه يكي يك كاغذ بنويسيد. كاغذ كه اينقدر تمبرش ،پولش زياد نيست ؛ ولو مئونه (11) شما كم است لكن يك كاغذ براي خاطر خدا بنويسيد به حكومت ايران به اينكه آقا! اين جشن را دست از آن بردار. مردم گرسنه اند؛ گرسنه ها راسير كنيد. از آقايان خواهش كنيد كه آنها هم خواهش كنند. من نمي گويم آنها صحبت بكنند؛ آنها هم خواهش كنند؛ به طور تمنا و خواهش . بخواهيد از آقايان ، از افاضل اينجا،از علماي اينجا و از مراجع اينجا كه آقا نصيحت كنيد اين حكومت را. اين دارد پدر مردمرا درمي آورد؛ و اگر به اين افسارگسيختگي باشد مصيبتهاي بعد بالاتر است . هر روز اينهاكار درست مي كنند. كارشناس دارند براي اينكه ايجاد كنند يك مطلبي را. هر روز جشن درست مي كنند و هر روز بساط درست مي كنند. آني كه در ذهن من و شما نمي آيد بعدهادرست مي كنند اينها. اگر اعتراض بشود، خواهش بشود، تمنا بشود، به ممالك ديگراسلام ، به اينهايي كه مي خواهند در اين جشن زهرماري شركت كنند و در خون ملت ايران شركت كنند، به اينها نوشته بشود كه آقا نرويد در اين جشن ؛ اين جشن جشن كثيفي است ، نرويد در اين جشن ، شايد تاثير بكند. به اين ممالك اسلامي بگوييد كه نرويد دراين جشني كه اسرائيل دارد بساط جشنش را بپا مي كند و درست مي كند. كارشناسهاي اسرائيل در اطراف شيراز دارند بساط جشن را درست مي كنند. در اين جشني كه كارشناسهاي اسرائيل دارند اين عمل را مي كنند، نرويد.
توطئه هاي اسرائيل عليه اسلام
اين اسرائيل كه همين چند وقت پيش از اين - همين اخيرا - به قرآن كريم نسبت داد به اينكه سرايت بعض از امراض در آلمان گردن قرآن است ؛ براي اينكه قرآن دستور داده است ، در سوره پنجم آيه ششم ، دستور داده است كه مسلمين وقتي كه مستراح مي روندحق ندارند با صابون بعدش دست خودشان را بشويند! بايد حتما با دست محل را چه بكنند، و بعدش هم حق ندارند جز با آب بشويند؛ از اين جهت ميكروب سرايت مي كندبه دست و كذا! آن آيه ششم سوره پنجم چه است ؟! آيه وضوست و آيه غسل است . اينهااين هستند. در آلمان يك بساطي درست كرد اين مطلب ، و آنطوري كه نوشتند به بهداريها، به چه ، به چه . و اسرائيل نقل كرد اين مطلب را كه به قرآن يك همچو نسبتي داده . بعد هم كه اعتراض كردند، بعضي از روزنامه ها و بعضي از مطبوعات دست نشانده آنها درست قبول نكردند. بعضيها هم كه قبول كردند خيلي منتشر نكردند. اسرائيل يك همچو كسي است كه با اسلام اينطور دشمني دارد. چند وقت پيش از اين ، پارسال بود كه قرآن را تحريف كرده بود. امروز هم كه - در چند وقت پيش از اين هم - يك همچونسبتي به قرآن داده و آن هياهو را درآورده . خداوند ان شاءالله تاييد كند اين دانشجوهايي كه در خارج هستند؛ آنها با كمال جديت تكذيب كردند اين معنا را، و نوشتند و نشركردند و ملاقات كردند و با - عرض مي كنم - سران آنها ملاقات كردند كه مطلب يك مطلب دروغي بوده است ، و در مطبوعات آنها منتشر كردند. (12) خوب ، حالا يك همچوخدمتي چقدر ارزنده است . ببينيد ما تا حالا يك همچو خدمتي كرديم ؟ آنهادانشجوهاي علوم جديده هستند منتها دانشجوي مسلم بيدار؛ من و شما هم دانشجوي قديم هستيم لكن خواب و گرفتار. [درباره ] اوضاع اينجا كه نبايد يك كلمه صحبت كرد!اصلش صحبت با مرجعيت منافات دارد! صحبت با آخوندي اصلا منافات دارد! آخوندنبايد صحبت كند؟! (13)
وظيفه روحانيت دخالت در سياست است
حضرت امير ملا نبود[كه ] خطبه هاي به آن طولاني داشت ؟ حضرت رسول [كه ]خودشان خطبه هاي به آن طولاني دارند، ايشان ملا نبودند؟ وقتي نوبت به ماها مي رسدعذرها درست مي كنيم براي اينكه ما مي خواهيم از زير بار در برويم . شما اين جور تربيت نشويد آقا. شما موظفيد براي اينكه به اسلام خدمت بكنيد. موظفيد. خدمت همين نيست كه درس بخوانيد؛ اين هم يك شعبه است . موظفيد كه گرفتاريهايي را كه براي مسلمين پيش مي آيد شما دخالت در آن بكنيد. موظفيد دخالت بكنيد. هي به گوش ما خواندند كه آقا شما چه كار داريد با كار دولت ؟! دولت است ، نمي دانم چه است ! هي به گوش ما اين را خواندند، ما هم باورمان آمد كه نبايد دخالت در كار دولت بكنيم ، نبايد معارضه بكنيم .
از اول تاريخ بشر تا حالا، دولتهاي جائر را مقابلشان انبيا ايستاده بودند و علما ايستاده بودند. آنها عقلشان نمي رسيد؟! خداي تبارك و تعالي كه موسي را مي فرستد كه اينشاهنشاه را از بين ببر، خداي تبارك و تعالي مثل من و شما نمي دانست قضيه را كه نبايد باشاه مخالفت كرد؟! در روايت است ، [از] "طبري "(14) نقل مي كنند يا از "ابن اثير"(15)روايت است كه "ملك الملوك " پيغمبر فرموده است كه منفورترين كلمات است پيش من ؛ (16) يعني شاهنشاه . اين جزو كلمات منفور است كه به كسي از بشر نسبت داده بشود.اين مال خداست . از اولي كه بساط انبيا بوده است تا زمان رسول اكرم ، تا بعدها زمان ائمه -عليهم السلام - مرتب مقابله كردند. تو حبس هم [كه ] بودند مقابله كردند. موسي بن جعفرتو حبس هم مقابله مي كرد. حضرت ابي عبدالله (17) با آن تقيه كذايي و كذايي ، آن "روايت مقبوله "(18) را مي فرمايد و مقابله مي كند با آنها. مقابله مي كند با كلام ، با تبليغ ؛تبليغ بر ضدشان مي كند، مردم را سوق مي دهد به خلاف آنها. معاويه يك سلطان بود درآنوقت ؛ حضرت امام حسن بر خلافش قيام كرد در صورتي كه آن وقت همه هم با آن مردك بيعت كرده بودند و سلطانش حساب مي كردند. حضرت امام حسن قيام كرد تا آن وقتي كه مي توانست . وقتي كه يك دسته علاف نگذاشتند كه كار را انجام بدهد، با آن شرايط صلح كرد كه مفتضح كرد معاويه را. آنقدري كه حضرت امام حسن معاويه رامفتضح كرد به همان قدر بود كه سيدالشهدا يزيد را مفتضح كرد. مقابله هميشه بوده است .بعدها هم علماي بزرگ هميشه ، هميشه علماي بزرگ مخالفت مي كردند؛ با قدرتهاهميشه علماي بزرگ مخالفت مي كردند براي اينكه مي ديدند كه اين مخالفين ، اين قلدرها، بودجه مملكت را خرج عياشيهاي فرنگشان و كذا مي كنند؛ قرض مي كنند به عهده اين ملت و مي روند به عياشي . چند كرور قرض كرد آن شخص (19) و [به اروپا]رفت دو مرتبه ، سه مرتبه . مگر تمام مي شود شهوات انسان . علما [كه ] با آنها مخالفت مي كردند آن وقت هم قدرت داشتند.
ملت يك ملت زنده اي بود كه همراهي مي كرد با اينها؛ كار از پيششان مي رفت . ما هم اگر زنده باشيم كار از پيشمان مي رود؛ اشتباه نكنيد. منتها ما هر كداممان يك حكمي داريم . اگر صد ميليون آدم صد ميليون راي داشته باشد، اين نمي تواند كار بكند - يدالله مع الجماعه (20) اجتماع مي خواهد؛ متفرقه ها كار ازشان نمي آيد. اگر امروز علماي ايران ،قم ، مشهد، تبريز، اصفهان ، ساير ارجا مملكت ، اگر چنانچه اعتراض كنند به اين مطلب وبه اين كثافتكاريهايي كه اينها دارند مي كنند، اين جنايتكاريهايي كه اينها دارند مي كنند،اين عياشيهايي كه اينها مي خواهند راه بيندازند و مملكت را به باد فنا بدهند، ملت را به بادفنا بدهند براي شهوات نفساني خودشان ، اگر اينها اعتراض بكنند، اعتراض دسته جمعي بكنند، شك نكنيد كه تاثير مي كند اما وقتي بنا شد كه يكي براي يك جهتي ، يكي براي يك جهتي ، يكي تكليف شرعي [را] اينطور مي داند، آن يكي تكليف شرعي اش راآنطور مي داند، اين مصيبت [است ]. اينها مصيبت اسلام [است ]. اسلام داشتن يك همچو معمميني برايش مصيبت است . مثل من معمم مصيبت است براي اسلام . من اين رابراي شما مي گويم كه آتيه شما تاريكتر است خداي نخواسته از حالا.
قيام سيدالشهدا هم براي تشكيل حكومت بود
شما يك قدري به فكر باشيد، يك قدر توجه داشته باشيد. هي ننشينيد تكليف شرعي براي خودتان درست كنيد: كار تنبلها! تكليف شرعي ام اين نيست ؛ تكليف شرعي آني است كه پيغمبر . . . شما قوه تان بيشتر از قواي سيدالشهدا است . قوايي نداشت در مقابل آن قوه [ولي ] پاشد قيام كرد، مخالفت كرد، چه كرد، تا كشته شد. آن هم مي توانست اگر تنبل بود - نعوذبالله ؛ مي توانست بگويد كه تكليف شرعي من نيست . از خدا مي خواستند آنهاكه سيدالشهدا ساكت باشد و آنها به خرسواري خودشان سوار باشند. از قيام اومي ترسند. او "مسلم " را فرستاده كه مردم را دعوت كند به بيعت تا حكومت اسلامي تشكيل بدهد؛ اين حكومت فاسد را از بين ببرد. اگر او هم سر جاي خودش مي نشست ودر مدينه وقتي كه مردك (21) مي آمد مي گفت كه بيعت كن ، مي گفت بسيار خوب سلمه الله تعالي ! نعوذبالله اگر يك همچو چيزي مي گفت ، از خدا مي خواستند؛ خيلي هم احترامش مي كردند، دستش را هم مي بوسيدند، روي سرشان هم مي گذاشتند؛ پسرپيغمبر بود. شما هم اگر احترامتان كنند، مثل احترام به امامزاده مرده ! به امامزاده مرده خيلي احترام مي كنند: مي آيند در مقابل امامزاده يا امام - عليه السلام - مي ايستند و خيلي هم احترام مي كنند اما يك امامزاده زنده اي اگر يك كلمه اي بگويد، اگر خود حضرت امير - خدا مي داند كه - اگر حضرت امير در مقابل اين حرفها بود همان بساطي را كه سرديگران مي آوردند سر او هم مي آوردند. خدا مي داند اينطور است . براي اينكه شهوت است ؛ ياكلون كما تاكل الانعام . حيوان نمي داند كه خوراكي [كه ] دارد از كجاست ،چه جور است ، چه وضعي دارد. تمام دنيا كشته بشوند اين علفش سر جاي خودش باشد.بسيار خوب ، همه عالم هم كشته بشوند بشوند. اينها حيوانند: ياكلون كما تاكل الانعام والنارمثوي لهم . بشارت باد بر ايشان كه نار جاي آنهاست . عار دارند! دنيا عار از اينها دارد،مسلمين عار دارند از اين شاهنشاهها.
خداوند ان شاءالله همه شما را تاييد كند و بيدار كند؛ حوزه هاي مسلمين را و اسلام را وعلماي اعلام را تاييد كند؛ و آنها را متوجه كند به اين مفاسد. و شما همه موظفيد به دعا كردن به اسلام و مسلمين و اين بيچاره ها كه الان گرسنه هستند و بيچاره هستند وگرفتار هستند و عده اي در حبس هستند و عده اي در زجر هستند و عده اي در بيمارستانهاهستند و عده اي را كه پستانهايشان را مي خواهند عمل بكنند و اينها. دعا كنيد به اينها؛اينها مسلمانند، اينها بيچاره اند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,966,908