صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - وجوب مبارزه با حكومتهاي ظالم - اداي تكليف ، يك پيروزي بزرگ - هدف اعلا - 27 آبان 1357

عنوان : وجوب مبارزه با حكومتهاي ظالم - اداي تكليف ، يك پيروزي بزرگ - هدف اعلا
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 27 آبان 1357
تاریخ قمری : 17 ذي الحجه 1398
جلد : 5

متن :
[بسم الله الرحمن الرحيم ]
پيروزي بزرگ ، عمل به تكليف است
در اين مسائلي كه ما و شما وارد هستيم ، در آنكه اصولش سه تا مسئله است : يكي نبودن محمدرضاخان و اين سلسله ، سلسله پهلوي ؛ و يكي نبودن اصل رژيم سلطنتي ؛ ويكي هم استقرار حكومت عدل اسلامي ، جمهوري اسلامي ؛ در همه مسائلي كه انسان اقدام مي كند يكجورش اينطور است كه يك قسم از مسائل اينطور است كه ، انسان بايدملاحظه كند كه در اين عملي كه مي كند نتيجه حاصل مي شود، نمي شود؟ آيا مي رسد به اين مقصدي كه دارد، نمي رسد؟ اگر مطمئن شد كه به آن مقصد مي رسد اقدام مي كند،اگر مطمئن نشد اقدام نمي كند. يك قسم از مسائل اينطوري است . يك قسم از مسائل هم هست كه انسان تكليف دارد از طرف خدا، كه اصل مطلب يك تكليفي هست . و نتايجي هم احتمال مي رود حاصل بشود، و احتمال هم مي رود حاصل نشود. در اين مسائلي كه آدم تكليف دارد كه اقدام بكند، ديگر نبايد ما در آن مسائل علم به اينكه نتيجه اي [از]آن مطلبي كه ما مي خواهيم ، حاصل مي شود، اين لازم نيست علم پيدا كند؛ انسان دنبال اين است كه آن تكليفي كه به او شده ، به آن تكليف عمل بكند.
مبارزات امامان شيعه
حضرت امير - سلام الله عليه - كه قيام كردند بر ضد معاويه ، البته مي خواستند به اينكه معاويه را از مقام خودش كنار بزنند و يك . . . آدمي كه فاسق است و مال مردم خور است آن را بزنندش كنار، و يك آدم صحيحي را به جاي او بگذارند در شامات و سوريه وآنجاها. لكن جلوگيري از ظلم معاويه يك تكليف شرعي بود كه بايد قيام كنند به اين امرو به مردم بفهمانند كه اين ظالم است و بايد اينطور اشخاص دفع بشوند. و ايشان قيام كردند و منتهي به اين شد كه موفق نشدند به اينكه او را از مقامي كه داشت [منعزلش ]كنند. حضرت سيدالشهدا قيام كردند بر ضد يزيد؛ و شايد و همان طور هم بود كه خوب ،اطمينان به اين بود كه موفق به اينكه يزيد را از سلطنت بيندازند نشوند؛ اين اخبارش هم اينطور است كه ايشان مطلع بودند بر اين مطلب ؛ در عين حال براي همين معني كه بر ضديك رژيم ظالم قيام كنند - ولو اينكه كشته بشوند - قيام كردند و كشته دادند و كشتند وخودشان هم كشته شدند. الان وضع حاضر دولت ايران و شاه اين وضع است كه همان طوري كه . . . معاويه هم امام جماعت بوده هم امام جمعه ؛ آنطور نبوده است كه معاويه اصلا نه نماز بخواند و نه روزه بگيرد، خير هم نماز مي خوانده و هم روزه مي گرفته و هم امام جماعت هم بوده ؛ مي رفته مسجد و عقبش نماز مي خواندند مسلمانها؛ هم روز جمعه مي رفته نماز جمعه مي خوانده و همه اين مسائل شرعيه اي كه بوده است - به حسب صورت - عمل مي كرده لكن از باب اينكه يك آدم قاچاقي بوده و يك آدم ظالمي بوده و مال مردم را مي گرفته و اگر هر جور دستش مي رسيده ظلم و آدمكشي و همه اينها راداشته ، حضرت امير نه اينكه اين چون نماز نمي خوانده ، چون كافر بود قيام كرده بود برضد او؛ نخير، كافر نبود و مسلمان هم بود و اظهار اسلام هم مي كرد ولكن بر خلاف موازين اين مسند را گرفته بود؛ يك حكومت جائر بود كه برخلاف موازين الهي مسندي را گرفته بود و در آن مسند هم به طور ظالمانه عمل مي كرد؛ از اين جهت حضرت اميرقيام كرد، ولو نرسيد به نتيجه لكن تكليف را ادا كرد؛ تكليف اين بود كه با يك همچوآدمي بايد معارضه و مبارزه بكند.
سلطنت غاصبانه
الان وضع اين حكومت اين است ، براي اينكه غاصبانه مسندي را گرفته است و يك سلطنت غاصبانه دارد مي كند - همان طوري كه معاويه سلطنت غاصبانه مي كرد، اين هم سلطنت غاصبانه است - بلكه تذكر دادم مكرر كه ما اگر ملتزم به قانون اساسي هم باشيم ، روي اين فرض هم سلطنت ايشان بر خلاف قانون اساسي است ؛ براي اينكه قانون اساسي آن چيزي را كه گفته است اين است كه سلطنت يك موهبت الهي است كه مردم مي دهندبه شخص سلطان ؛ و ما مي دانيم كه اين مردم اصلا يك همچو سلطنتي را نه به ايشان دادندو نه به پدر ايشان دادند؛ سلطنتي نبوده است كه مردم داده باشند به ايشان . بنابراين روي فرض قانون اساسي هم اين مقام را غصب كرده است ؛ يعني الان ياغي است به حسب قانون . به حسب قانون اساسي اين آدم يك آدم ياغي است كه مثل ساير دزدها، كه يكوقت بيايند يك جايي را بگيرند و يك حكومتي را غصب كنند، اين هم همان است .بر حسب حكم شرع هم كه اصلا لياقت اينها ندارند براي حكومت شرعي . آنكه لايق است براي اينكه حاكم بر مسلمين باشد، آن شرايطي دارد كه در اينها اصلا آن شرايطموجود نيست . بنابراين ، هم به حسب قانون اساسي اين سلسله غاصب اين مقام هستند -پدرش و خودش و بعد از آن هم اگر بچه اش - و هم به حسب حكم شرعي اينها لايق ازبراي اين مقام نيستند و غاصب اين مقام هستند. حالا هر چه هم مي خواهد زيارت برود! وهر چه هم مي خواهد عذر بخواهد و هر چه هم مي خواهد قرآن طبع بكند! و هر چه ازاين حقه بازيها مي خواهد بكند لكن اصل مقام غصب است . يك آدم غاصب هر چه هم عذر بخواهد، اين مقام را تا دست از آن برندارد غاصب است .
وجوب مبارزه با حكومتهاي ظالم
وقتي كه يك شخصي غاصب يك مقامي شد و همان طوري كه ائمه جور اينطوربودند - مثل معاويه و امثال اينها - و تكليف مسلمين بود بر اينكه اين را از آن مقامي كه دارد كنار بزنند و حكومت را دست آن كسي كه بايد و شرع مقدس تعيين كرده است تسليم بكنند، الان هم بر مسلمين اين مطلب واجب است ؛ لازم است . ما هم يكي از افرادمسلمين هستيم كه بر ما هم واجب است كه جديت كنيم و اين را از اين مقام پايين بياوريم .احتمالش را هم مي دهيم كه موفق بشويم ؛ لازم نيست يقين بكنيم . ما احتمال اين معني رامي دهيم . بلكه بيشتر از احتمال الان هست در كار كه با اين نهضتي كه مسلمين كرده اند وهمه با هم فرياد مي زنند كه ما نمي خواهيم اين را، اين مطلب درست بشود و سقوط پيدابكند ان شاءالله . [ان شاءالله حضار].
و بر فرض اينكه حالا ما نتوانيم ، زورمان به او نرسد، همان است كه حضرت امير هم نتوانست . يعني جنگ كرد و هجده ماه هم جنگ خونين [كرد] كه از طرفين عده زيادي [كشته شدند] همه اينها مسلم بودند، از طرفين هم آنها مسلم بودند و هم اينها مسلم بودند، آنها مسلم فاسق بودند اينها مسلم عدالتخواه بودند، اينها با هم جنگ كردند و- عرض مي كنم كه - موفق نشدند به اينكه معاويه را از حكومت كنار بزنند. ما از اينكه يك عده اي از ما كشته بشود يا ما يك عده اي از آنها را بكشيم باكي نداريم ، براي اينكه ماروي تكليف داريم عمل مي كنيم . خداي تبارك و تعالي ما را مكلف كرده كه با اينطوراشخاص ، با اينطور ظلمه ، با اينهايي كه اساس اسلام را دارند متزلزل مي كنند و همه مصالح مسلمين را دارند به باد مي دهند، ما مكلفيم كه با اينها معارضه و مبارزه بكنيم . اگريكوقتي هم دستمان برسد، دست به تفنگ مي بريم و معارضه مي كنيم . خودمان تفنگ به دوشمان مي زنيم و معارضه با آنها مي كنيم ، هر وقت مقتضي بشود؛ يك دستمان هم به مقتضياتش محقق بشود. ما باك از اين نداريم كه ده نفر، بيست نفر [كشته بدهيم ]حضرت امير بيشتر از ده هزار نفر، بيشتر از بيست هزار نفر - تقريبا - در اين جنگها، در اين هجده ماه ، كشته شد؛ ايشان باز [به جنگ ادامه داد] زمان پيغمبر هم اينطور بود. پيغمبرهم وقتي كه يك حكومتي را مي خواست كنار بزند، اين كفار قريش را مي خواست كناربزند، خوب جنگها كرد و در يك جنگهايي موفق شد و در يك جنگهايي شكست خورد و آدم كشته شد؛ و اشخاص بزرگ مثل عموي پيغمبر - مثلا - كشته شد. در جنگ [صفين ] "عمار ياسر" كشته شد؛ آن مرد بزرگوار. آنقدر كشته دادند. در اين اصل هيچ اشكالي براي ما نيست كه ما كشته مي دهيم .
تحول توده ها، بزرگترين دستاورد نهضت
و بعضيها نق مي زنند كه . . . [اينهمه ] كشته داديد، چه ؟ ما تكليفمان اين است . چه شد؟اولا خيلي از چيزها شد. يك ملت كه يك پاسبان اگر توي بازارش مي آمد و مي گفت كه ببنديد مي بستند، با يك امر پاسبان توي بازار تهران - بزرگترين بازارهاي ايران - يكپاسبان ، چند تا پاسبان مي رفت به آنها مي گفت كه ببنديد، امروز روز چهارم آبان است ،مثلا . . . بايد ببنديد، بايد بيرق بزنيد، تخلف نمي كردند، اصلا توي ذهنشان نمي آمد كه مي شود تخلف از پاسبان كرد، اگر يك صاحب منصبي با چهار تا ستاره ، با سه تا ستاره مي آمد تو بازار و هر غلط كاري مي خواست بكند كسي چرا به او نمي گفت ، اين نهضت مقدس اسلامي باعث اين شد كه بچه هاي كوچك هم فرياد بزنند توي خيابانها كه "مرگ بر اين سلطنت پهلوي "! اين يك تحولي حاصل شد بين مردم كه الان پاسبان را مردم هيچ چيزي بارش نمي كنند. صاحب منصبش هم نمي كنند؛ حكومت نظامي اش هم نمي كنند.آن وقتها كه حكومت نظامي مي شد، به مجرد اينكه مي گفتند حكومت نظامي است ،ديگر مردم مي رفتند سراغ كارشان ؛ اصلا ديگر دنبال اينكه معارضه اي ، مبارزه اي بشودتوي ذهنشان نمي آمد! امروز حكومت نظامي است ، قانون حكومت نظامي خودشان مي گويند كه - مثلا اعلامشان اين است به اينكه - بيشتر از دو نفر نبايد با هم باشند، هفتادهزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار نفر مردم مي آيند بيرون ! و فرياد مي زنند و همه فريادهايشان هم بر ضد شاه است ! اين يك تحولي است در يك ملت حاصل شده است ؛اين يك چيز كمي نيست .
عقب نشيني گام به گام
از آن طرف هم ملاحظه مي كنيد كه اينها پله پله . . . دارند پايين مي آيند ديگر. اين "حزب رستاخيز" يك چيز آساني بود كه اينها دست از آن بردارند؟ شما ديديد كه چقدرمداحي اينها كردند. خود اين مردكه چقدر . . . حرف نامربوط راجع به حزب رستاخيز زد!همه مردم ، همه بايد وارد بشوند! هر كس وارد اين حزب نشود بايد از اين مملكت برود!اين اصلا اينجايي نيست ! و از اين حرفهايي كه زدند. يكدفعه با همين نهضت مردم ، باهمين مشت خالي ، آنها توپ و تانك دارند، اينها مشت دارند، همين مشت غلبه كرد برآنكه يكوقتي حزب رستاخيز [را به رخ مي كشيد] معلوم شد خبري نيست ! اعلام كردندكه ، اين [حزب ] چيزي نيست ، بيخود است اصلا، اصلا دولت هم قبولش ندارد! [خنده حضار] مطلبي بود كه دولت هم قبولش نكرد، با اينكه دولت از خودشان بود. تاريخ راتغيير داده بودند و برگشتند از آن . يك آدمي كه حاضر نبود كه به اين ملت يك كلمه تعارف بكند، آمد ايستاد و همه طبقات ملت را خطاب كرد و عذرخواهي كرد كه مااشتباهاتي كرديم ، اشتباهات و غلطهايي بوده است و واقع شده است و حالا هم ديگر ازاين به بعد ما از اين كارها ديگر نمي كنيم ! اين آدمي كه شما در پانزده سال پيش از اين ،بيست سال پيش از اين ديده بوديد وضعش چه جوري است ، در چند سال پيش از اين هم همين طور بود، در اين ايام فترت (1) - بين 15 خرداد تا حالا - كه اصلا كسي را به حساب نمي آورد! يك آدمي بود كه هر چه بود خودش مي كرد؛ هر كاري بود خودش مي كرد. و اينكه مي گويد "اشتباه "، دروغ مي گويد! همه كارها را خودش ملتفت بود و عالم و عامد بود و نوكر مردم [اجنبي ] بود. عالم و عامد بود كه كرد كارها را. اشتباه تو[ي ] كارنبوده . همه اش اشتباه ، همه اش كارهاي غلط بوده است و عمدا هم كرده است و بعد از اين هم اگر مهلتش بدهيد، اين اشتباهات زياد خواهد كرد.
اهداف ما
در هر صورت ، اينها يك كارهايي است كه شده است تا حالا، كه پله پله است البته . مانبايد جلوي اين [نهضت ] را بگيريم بگوييم - مثلا - ما همين قدر راضي هستيم ، نه . ما آن معنايي را كه دنبالش آمديم اين است كه آن مطلب آخري حاصل بشود؛ يعني اين مقدمات را طي بكنيم : اين نباشد و سلسله پهلوي نباشد، و رژيم شاهنشاهي نباشد، ودست امريكا و انگلستان و روسيه قطع بشود از اين مملكت ، و مملكت براي خودمان باشد، و حكومت اسلامي هم ان شاءالله برقرار بشود [ان شاءالله حضار]. ما دنبال اين مطلب هستيم و آنقدري هم كه از قوه مان مي آيد ما دنبال اين مي دويم . اگر توانستيم كه كار راانجام بدهيم كه الحمدلله توانستيم و يك خدمتي به اين ملت كرديم ؛ اگر نتوانستيم تكليفمان را ادا كرديم ؛ يعني پيش خدا ديگر چيزي نيست كه ما بگوييم ما نكرديم اين كار را. عذرتراشي نكرديم . واقعا يك مطلبي را عمل كرديم ، و دستمان نرسيده نتوانستيماين كار را بكنيم . پيش خدا آبرومنديم .
هدف اعلا، برقراري حكومت عدل اسلامي
بنابراين ما اين مراتبي كه هست كه عبارت از رفتن اين آدم و به هم خوردن اين سلسله و - عرض مي كنم - كوتاه كردن دست اينها، اينها همه شان جز مقاصد است ؛ منتها مقصداعلي عبارت از اين است كه يك حكومت عدلي ، يك حكومت اسلامي عدلي مبتني برقواعد اسلامي حاصل بشود. آن مقصد اعلاي ماست . و الا اينها همه اش جزو مقاصدشده حالا ديگر؛ ولو اين هم مقدمه آن است وليكن خود اينها الان جز مقاصد هستند، وما همان طوري كه حكومت اسلامي را مي خواهيم حكومت اين را هم نمي خواهيم . البته توي حكومت اسلامي همه اينها هست . ما اگر مي گفتيم حكومت اسلامي مي خواهيم معنايش اين بود كه اين سلسله نبايد باشد و اين رژيم نبايد باشد، و آنها هم دستشان كوتاه بايد باشد؛ چون اسلام حكومتش اين جوري است كه نبايد كسي در مملكت اسلامي تصرفي داشته باشد؛ كفار، هيچ كس ، نبايد تصرف داشته باشند.
بنابراين ، ولو اينكه اين اجمال اين مطلب را داشت ، لكن ما تفصيل مطلب را گفتيم كه ما اين سه تا اصل را . . . آمال و آرزويمان است .
اطاعت امر خدا، يك پيروزي بزرگ
و حالا اينكه مي خواستم عرض بكنم اين است كه شما خيال نكنيد كه اگر يكوقت مانرسيديم به مقصد، گفته بشود كه خوب چه شد؟ خونها ريخت و از بين رفت و چه شد؟اولا شده است خيلي چيزها. اينها الان از آن خر شيطان پايين آمده اند يك قدري ؛ و ثانياچه شد؟ يك تكليف را ادا كرديم . اين همان است كه "خوارج " ممكن بود به حضرت امير بگويند خوب چه شد؟ شما هجده ماه جنگ كرديد چه شد؟ "چه شد" يعني چه ؟خوب تكليف ماست . ما حالا نماز داريم مي خوانيم ، يك كسي بگويد خوب شمابيست - سي سال نماز خوانديد چه شد؟! خوب من بيست سال نماز، اطاعت خدا كردم ."چه شد" كدام است ؟! من اطاعت خدا را كردم . خدا گفته بكن ، من هم كردم . "چه شد"مال اين است كه يك مسئله اي باشد كه تكليف شرعي نباشد و يك مسئله خودماني باشد، آدم بخواهد روي مقصد [شخصي ] يك كاري بكند، وقتي نشد مي گوييم چه شد؛اما وقتي كه جلوگيري از يك بنگاه ظلمي ، يك بنگاهي كه مي خواهد اصلا اساس اسلام را از بين ببرد، اساس روحانيت را از بين ببرد، اساس مليت را از بين ببرد، مصالح مردم ومسلمين را به خطر انداخته است و از بين برده است ، تكليف مسلمين اين است كه قيام كنند و اين را برش گردانند از اين حرفهايي كه مي زند؛ يعني اين را بيرونش كنند از اين مملكت . و اگر دست هم رسيد بگيرندش و محاكمه اش كنند و پولهاي مردم را كه برده ازاو بگيرند؛ اگر هم ندارد و [ضايع ] كرده است ، هر ظلمي را كه كرده او را مجازاتش بكنند.اين يك چيزي است كه لازم است بر ما. بر مسلمين است كه اين كار را بكنند. منتهاتوانستيم اين كار را انجام بدهيم كه الحمدلله ؛ هم تكليفمان را ادا كرديم هم به مقصدرسيديم . نتوانستيم عمل بكنيم به تكليفمان عمل كرديم ؛ نماز خوانديم . حالا "چه شد"يعني چه ؟ خوب نماز خواندم ، مبارزه و معارضه اي با ظلم كرديم ، با ظالم كرديم ؛ با كسي كه مي خواسته يك مملكتي را خراب كند و خراب كرده است و همه مصالح مسلمين رازير پا گذاشته و به كفار داده است ، با اين جنگ و نزاع كرديم ؛ خون داديم ؛ خون گرفتيم ؛همه اين كارها را كرديم اما تكليف بوده است كه كرديم . رسيديم به مقصد الحمدلله ،نرسيديم به مقصد تكليفمان را ادا كرديم . هيچ باكي از اين مطلب نداريم و ان شاءالله مي رسيم ؛ ان شاءالله .
كمك تبليغاتي
من از خداي تبارك و تعالي سلامت همه شما را مي خواهم . و اين مطلب را من هرشب تقريبا تكرار مي كنم كه همه ما مكلف هستيم . اين قضيه تكليف مال يك نفر، يكي ديگر باشد يكي ديگر نباشد، نيست . من مكلفم ، آقا مكلف است ، آقا همه ، همه كه به اين نهضتي كه در ايران شده است و الان همه جوانهايشان را توي دست گرفتند و دارندمي دهند، پيرزن چند تا جوانش از بين رفته و ايستاده و گفته است كه من حاضرم همه چيزاز بين برود، ما به اين نهضت بايد كمك بكنيم . اينجا مي توانيد كمك بكنيد، بايد كمكبكنيد. يعني كمك شما در اينجا تبليغات است مقابل تبليغاتي كه شاه و دستگاه شاه وروزنامه نويسهايي كه از شاه [مزد] مي گيرند و اجير او هستند تبليغات كردند به اينكه اين مردم هرج و مرج طلب هستند، اينها - عرض مي كنم كه - يك مردم وحشي هستند، اينها[واپسگرا] هستند، از اين حرفها زياد زدند، شماها وقتي تماس مي گيريد با رفقايتان ، بااشخاصي كه هستند تماس مي گيريد . . . تظاهرات مي توانيد بكنيد، تظاهر بايد بكنيد.تماس با اشخاص كه غفلت كرده اند از اين امور داريد مي گيريد، هر جا يك عده اي را ازهمين اروپاييها ديديد يا از امريكايي [ها] ديديد، چند نفر بلند شويد فورا بگوييد بابامسئله ايران اينطوري است ، مردم ايران اين را مي گويند، مردم ايران وحشي نيستند، مردم ايران مردم مترقي اي هستند كه مي گويند ما آزادي مي خواهيم ؛ ما نمي خواهيم كه امريكامالمان را ببرد. كسي بگويد مال ما را امريكا نبرد، اين آدم وحشي است ؟! اين آدم - عرض مي كنم كه - بر خلاف موازين عمل كرده . . . مي گويد كه ما آزادي مي خواهيم واستقلال مي خواهيم ؟! يك مسئله اي است كه همه مردم از او مي پذيرند، به هر كس بگويند مي پذيرند از او. اينها ملتي هستند قيام كردند براي استقلال خودشان ، براي آزادي خودشان ؛ نمي خواهند كه ساير ممالك سلطنت بر اينها داشته باشند. تا حالا اينهاخيانت كردند، اين خائنين را مي خواهند رد كنند بروند سراغ كارشان و مملكت رابسپارند دست يك دسته از اشخاصي كه امين باشند؛ لااقل اينقدر جيبهاشان را پر نكنند!
حكومت مطلوب
ما البته نمي توانيم حاكمي مثل حضرت امير پيدا كنيم كه حكومت كند، كه وضع زندگي اش آنطور باشد، . . . ما توقع اين را نداريم كه برسيم به حاكمي كه زندگي اش اينطور باشد كه وقتي شب آخري كه شبي است كه - خوب سلطنت دارد بر "حالا من جسارت مي كنم بگويم "سلطنت "" خلافت دارد بر يك همچو ممالك طويل و عريضي -اين شب آخري كه مي خواهد صبحش شهيد شود حضرت يعني ضربت بخورد، مهمان بود در منزل يكي از دخترها. دخترهاي خودشان . وقتي كه برايش - به حسب تاريخ -نمك آوردند و شير آوردند، رو كرد كه تو چه وقت ديده بودي كه من دوتا چيز داشته باشم ؟ مي آيد نمك را بردارد، مي فرمايند نه ، شير را بردار؛ با همان نمك مي خورم . البته ما نمي توانيم يك همچو حكومتي پيدا بكنيم اما مي توانيم كه يك حكومتي كه دزد نباشد پيدا كنيم . يك حكومتي كه مال مردم را اينقدر نخورد، اينقدرنچاپد؛ اينقدر ندهد به مردم [بيگانه ]. ما دنبال اين هستيم كه حالا يك حكومتي پيدا كنيم كه اينطور نباشد كه اموال مسلمين را خرج خودش و عائله اش بكند، يك مقداريش راهم ، زيادترش را هم بدهد به امريكا؛ و بدهد به شوروي و بدهد به ساير ممالك ديگر تاآنكه تخت و تاجش محفوظ بماند.
حاكمان مطلوب
اين همه خيانت ! ما اصلا مطلع نيستيم ؛ بعد شما خواهيد فهميد كه اينها چه خيانتهايي كرده اند. نه من مطلع هستم نه شما؛ لكن اشخاصي هستند كه مطلع هستند. نوشته اند اين مسائل [را]، محفوظ است پيششان . و بعدها خواهيد ديد كه - ان شاءالله خواهيد ديد كه -اينها چه كارهايي كرده اند، چه خيانتهايي به اين اسلام و به مسلمين و به ممالك اسلامي وبه ايران و اينها كرده اند. اينها بعدها ان شاءالله معلوم مي شود. خوب ما مي خواهيم كه اين حكومت خائن برود؛ يك حكومتي كه خائن نباشد، نه آنطور(2) باشد، ما نمي توانيم آنطور پيدا بكنيم اما يك حاكمي كه خائن نباشد، مال ملت را اينطور تفريط نكند، اينطورنفت را ندهد همين طوري به امريكا و عوض آن پايگاه براي امريكا در اينجا درست كند، به صورت اينكه ما مي خواهيم اسلحه بگيريم ! اين اسلحه پايگاه درست كردن ازبراي امريكا در ايران [است ]. عوض نفت پايگاه برايشان درست مي كنند. مي خواهيم اينطوري نباشد. يك همچو حكومتي خيلي زياد هم پيدا مي شود، و يك همچواشخاص شريفي در ايران زياد است . در اروپا [در ميان ] ايراني هايي كه آمده اند اينجا،زيادند اينطور اشخاص . و ما اينها را براي حكومت ان شاءالله انتخاب مي كنيم ؛ و درست مي كنيم مسائل را.
پانویس :
1- دوران ركود. 2- مثل حكومت حضرت علي "ع ".



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,251,798