صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - رمز پيروزي مسلمين در صدر اسلام و مشكلات كنوني مسلمين - بعدازظهر 19 تير 1358

عنوان : رمز پيروزي مسلمين در صدر اسلام و مشكلات كنوني مسلمين
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : بعدازظهر 19 تير 1358
تاریخ قمری : 15 شعبان 1399
جلد : 9

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
مسلمين در صدر اسلام
من ابتدائا تشكر مي كنم از اينكه آقايان آمدند اينجا، و از شعب (1) آنها هم تشكرمي كنم .
و بعد ما بايد ببينيم كه چه شد كه اسلام در صدر اول با يك جمعيت كمي و با يك دست خالي ، كه هيچ ساز و برگ جنگي نداشتند، قريب نيم قرن گذشت و معموره (2) رافتح كردند، و چه شد كه مسلمين بعدها با اينكه جمعيتهايشان خيلي زياد و ساز و برگ جنگي هم دارند و از حيث ذخاير هم غني هستند و مع ذلك همه چيزشان را از دست داده اند. اين چه شد كه آنها آن طور، و ما اين طور؟ علت اين است كه در صدر اسلام افرادي كه با رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - بيعت كرده اند و افراد كمي بوده اند،لكن متعهد به مسلك خودشان و معتقد به اسلام و براي آنها مطرح نبود اينكه زندگي بكنند، ولو با هر ذلت و زحمت ، اينها شهادت را براي خودشان سعادت مي دانستند، واين روحيه كه در آنها بود آنها را غلبه داد بر روم و ايران ، دو امپراتوري بسيار بزرگ - كه آن دو امپراتوري روم و ايران هر دو قويتر از حالاي اين دو معموره است . و بعدهامسلمين كم كم آن قدرت ايمان را از دست دادند، و وارد شدند در شئون دنيا و دلبستگي به همين ماديات . و آنهايي هم كه مي نشستند و صحبت مي كردند، و حالا هم كه مااجتماع مي كنيم و صحبت مي كنيم ، بحثهاي عددي است ؛ يك بحثهايي نيست كه سازنده باشد. در اين ممالك اسلامي ، كه ممالك بسيار وسيعي هستند و قدرتهايي هم دارند،وقتي كه انسان ملاحظه مي كند مي بيند كه مسئله شعر و خطابه و فلسفه ؛ و آنهايي كه ديگرخيلي چيز هستند، عرفان و امثال اينها مطرح است ؛ آن چيزي كه در صدر اسلام رمزپيروزي بود اصلا مطرح نمي شود. اگر آنكه در صدر اسلام در اصحاب رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم - و لشكر اسلام بود، عشر او در اين ممالك اسلامي بود،قدرتي بودند كه بر تمام ابرقدرتها مقدم بودند، لكن بكلي آن روحيه ايمان را از دست دادند و آن كه خيلي مومن بود آن بود كه مسجد برود، و از مسجد برگردد منزل و دعابخواند. ديگر آن جهاتي كه در صدر اسلام مطرح بود اصلا در بين ممالك اسلامي مطرح نيست ، الان هم مطرح نيست .
آفت گفتار بدون عمل
الان هم وقتي كه مجالسي كه تهيه مي شود براي اينكه ببينند بايد چه بكنيم ، از حدودنطق - و هر كه بهتر نطق بكند - معلوم نيست بيشتر باشد، همچو نيست كه واقعا رسيدگي بكنند به اينكه چرا ما عقب افتاده هستيم ، و چرا و چه چيز ممكن است كه ما را از اين عقب افتادگي نجات بدهد، طرح بكنيم و دنبالش برويم ؛ عمل بكنيم . نه در هر سالي ، هرچند سال ، يك جلسه اي درست بكنيم ، و هر كس هم از هر جا بيايد يك مقداري خطابه و شعر و يك مقدار هم از مسائل اسلامي و احتياجات مسلمين . و بعد هم كه از آن مجلس خارج شدند، ديگر اصلا همه چيزها مغفول عنه بمانند. بايد بگوييم كه دشمنهاي اسلام ،ممالكي كه به اسلام سلطه پيدا كردند و به مسلمين ، آنها مرد عمل بودند، نه حرف ، ومسلمين در اين ، بعد از صدر اول ، مرد حرف بودند نه عمل . خيلي خوب شعر مي گفتند،خيلي خوب خطابه مي خواندند، وقتي هم طرح مشكلات مي شد، خيلي هم خوب طرح مي كردند، اما از حدود گفتار خارج نمي شد؛ به عمل نمي رسيد. اگر از حدود گفتار خارج مي شد، نمي تواند انسان باورش بيايد كه بيشتر از صد ميليون عرب در مقابل اسرائيل آن طور زبون باشند. و انسان نمي تواند باور كند كه با داشتن همه چيز، و احتياجغرب در بسياري از امور به ممالك اسلامي ، اينها همه تحت سلطه آنها باشند، با داشتن جمعيتهاي زياد و ذخاير زياد، اين نيست جز اينكه آن روحيه اي كه در صدر اسلام بود ومنشاء غلبه شد، آن روحيه را ما از دست داديم . دليل بر اينكه يك همچو روحيه اي مي تواند غلبه كند بر مشكلاتش ، قصه ايران است . اگر در ايران هم مثل سابق ، مثل سالهاي گذشته ، تمام مسائل برمي گشت به اينكه مشكلات گفته بشود و هيچ عمل نشود، مصيبتهارا ذكر بكنند و بروند منزلشان بخوابند! اگر اين طور بود، الان هم زير بار همان رژيم وهمان گرفتاريها بوديم ، لكن خداوند خواست كه اين ملت از حد حرف به حد عمل بيايدو آن روحيه اي كه در صدر اسلام بين مسلمين بود تا حدودي در اين ملت پيدا شد، وهمان ، رمز پيروزي يك مشت فاقد همه چيز بر يك قدرتهاي شيطاني بزرگ [شد] همان روحيه كه در صدر اسلام بود - مسلمين دنبال شهادت مي رفتند، جنگ مي رفتند - اين تايك حدودي در ايران پيدا شد، به طوري كه جوانهاي برومندي كه اول جوانيشان بود وهست ، چه در آن وقت كه من نجف بودم و چه حالا كه ايران هستم ، و چه قبل از اين پيروزي و چه بعد، اينها از من مي خواهند كه دعا كنم شهيد بشوند، و جدا دعامي خواهند، و بعضيها اظهار تاسف مي كنند كه ما نشديم .
ضرورت تحول در روحيه مسلمين
اين روحيه تا در مسلمين پيدا نشود همين اند كه هستند. مجلسها اثري ندارد،اجتماعات اثري ندارد، كنفرانسهاي دولتهاي مختلف و اجتماعاتشان اثري ندارد،صحبت است . دل خوش كردن به اين چيزها، موجب تحول ما شده است و مي شود.مسلمين فكري بكنند كه اين تحول در آنها حاصل بشود: تحول از خوف به شجاعت ، وتحول از توجه به دنيا به ايمان به خدا. منشاء همه پيروزيها همين يك كلمه است . ما متحول بشويم به يك موجودي اسلامي - انساني با ايماني كه خداي تبارك و تعالي از ما خواسته است . والا شما تشريف مي آوريد اينجا با ما صحبت مي كنيد، ما هم با شما صحبت مي كنيم ، دردها را مي گوييم ، درمانش هم گاهي گفته مي شود، لكن شما كهمي رويد و ما كه اينجا هستيم ، هيچ ديگر در فكر اين نيستيم كه يك عمل انجام بگيرد.
دولت هاي اسلامي ، منشاء بسياري از مصيبت ها
اضافه بر همه اين مسائل ، قضيه دولتهاي اسلامي است ، كه مصيبت مسلمين بسيارش از دولتهاي اسلامي سرچشمه مي گيرد. دولتهاي اسلامي كه بايد با هم همصدا باشند،همفكر باشند، همه از يك ديانت ، صاحب يك كتاب ، و همه هم مي بينند كه با اختلافاتي كه بينشان هست ديگران نتيجه مي گيرند، درد را مي دانند، لكن دنبال دوا نمي روند؛ بلكه هر روز اختلافاتشان بيشتر مي شود و جدايي از هم بيشتر پيدا مي كنند. و دولتهاي بزرگ هم حرفشان همين است كه ماها از هم جدا باشيم ، و بلكه با هم دشمن باشيم و اشتغال پيداكنيم به حال هم ، و آنها استفاده كنند.
بايد مسلمين فكر اساسي براي خودشان بكنند و دولتهاي اسلامي فكر اساسي بكنند،فكر اين نباشند كه چند روزي كه هستند مرفه باشند و داراي سلطه بر كشور خودشان واين درد تفرق را خودشان دوا كنند؛ والا هيچ علاجي ديگر نيست در كار، و هيچ مجلس و هيچ كنفرانس و هيچ اجتماعي نخواهد داشت . من از خداي تبارك و تعالي خواستارم كه مسلمين را عموما و دولتهاي اسلامي را خصوصا بيدار كند؛ و بر مشكلات خودشان غالب بشوند و اسلام آن طور كه هست در ممالك اسلامي تحقق پيدا بكند، آن طور كه در صدر اسلام بود.
مردمي نبودن دولت هاي اسلامي
بله ، يكي از مشكلات كه باز مسلمين گرفتارش هستند، مشكله دولت و ملت است ودولتها - در آنقدري كه ما اطلاع داريم و شما هم مطلع هستيد - دولتهايي هستند كه باملتشان تفاهم ندارند. معامله دولتها با ملتها، معامله دشمن با دشمن است . ملت پشت مي كند بر دولت ؛ و دولت مي خواهد تحميل كند بر ملت . از اين جهت ، ملتها پشتوانه دولتها نيستند؛ بلكه معامله دشمن با دشمن مي كنند، و اين موجب ضعف دولتهاست . ماديديم كه اين پدر و پسر، كه در ايران حكومت كردند، حكومت جابرانه ، هم در زمانپدر همچو ملت پشت به او كرده بود كه وقتي متفقين آمدند و همه جهات مملكت ما درخطر بود، وقتي كه رضاشاه رفت ، مردم شادي كردند و شكست او را در جنگ با شادي تلقي كردند، براي اينكه او را هم دشمن خودشان مي دانستند. و محمدرضا وقتي كه باقدرت مردم بيرون رفت ، مردم در روز رفتن او مثل عيد رفتار مي كردند و عيد گرفتند واين يك مطلبي است كه در اكثر دولتهاي اسلامي - اگر نگويم در همه - هست كه دولتهاي اسلامي ما با ملتشان هيچ تفاهم ندارند، معامله دشمن با دشمن است ، ملت از آنها فرارمي كنند. آنها مي خواهند به ملت تحميل كنند. و اين هم يكي از مشكلاتي است كه درممالك ما هست . و شايد حلش به اين زوديها امكان نداشته باشد. ما الان كه يك دولتي داريم كه با مردم تفاهم دارد، الان تظاهرات مردم در خيابانها له اوست ؛ در عين حالي كه خيلي نتوانستند تاكنون براي ملت كاري بكنند، لكن ملت با او موافق است ؛ با دولتشان موافقند، پشتيبان اند؛ يعني يك دولت ملي است ؛ يعني دولتي است كه يك ملت پشت سرش هست ، و اما اگر حساب بكنيد در ساير ممالك اكثرا - اگر همه نباشند - مسئله اين طور نيست . مردم با رضاي نفس از آنها پشتيباني ندارند، آنها هم مصالح مردم رانمي خواهند، مصالح خودشان را مي خواهند، و تا اين مشكله هست ، باز ما به همين حال هستيم . باز من از خداي تبارك و تعالي مي خواهم كه اين مشكله حل بشود.
رمز غلبه ملت ايران بر طاغوت
دولتها توجه بكنند به اينكه چه شد كه اين قدرت شيطاني از بين رفت و ملت ما غلبه كرد. اين براي اين بود كه ارتش او هم وقتي كه ملت را ديد يك طرف مي رود، پشت به او كرد، قواي خودش بر خود او پشت كرد، چون كه ديدند كه ملت را ديد يك طرف مي رود، پشت به او كرد، قواي خودش بر خود او پشت كرد؛ چون كه ديدند كه ملت يك راهي دارد و آنها راه مخالف . از اين جهت ، اينها غلبه كردند و دولتها اگر چنانچه بامردم تفاهم كنند و خدمتگزار مردم باشند، مردم پشتيبان آنها هستند و شكست براي آنهاديگر نيست ، لكن مع الاسف هم دستهاي خارجي نمي گذارد، و هم عدم رشد خود آنها.
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,247,830