صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - روابط ايران با امريكا و ساير قدرتهاي مستكبر - رمز بقاي مكتب تشيع - شامگاه 29 آبان 1358

عنوان : روابط ايران با امريكا و ساير قدرتهاي مستكبر - رمز بقاي مكتب تشيع
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : شامگاه 29 آبان 1358
تاریخ قمری : 29 ذي الحجه 1399
مکان : تهران ، حسينيه جماران
جلد : 11

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
از محرم تا محرم
اين ماه محرم با ماه محرم سابق فرقها دارد. از جمله فرقها اين است كه ما در ماه محرم سابق مواجه بوديم با دستگاه ستمكار پهلوي ، كه آن دستگاه شاخه اي از فساد ام الفسادبود. و در اين ماه ، در اين ماه محرم مواجه هستيم با ام الفساد(1) با آنهايي كه همه ملتهاي ضعيف را تحت سيطره خودشان قرار داده اند و در هر جا يك ماموري گذاشتند سر ملتهابراي چپاولگري . بحمدالله در آن مبارزه با آن شاخه كثيف به همت ملت عزيز ما و همت شما آقايان اهل منبر و خطباي سراسر كشور و خصوصا قم ، كه مبداء خيرات هميشه بوده است ، بحمدالله ملت ما با اتكال به خداي تبارك و تعالي و وحدت كلمه پيروز شد.
جهان كارتر
آقاي كارتر در يك كلامي گفته است كه چنانچه اين اشخاص ديپلمات را كه در اين لانه جاسوسي هستند بخواهند بازداشت داشته باشند و آنها را محاكمه كنند خشم جهانيان برانگيخته مي شود. جهان در نظر اين مستكبرين غير جهان است . مستكبرين ، جهان را ازآن ديد خاص استكباري خود و آن بيماري روحي كه در آنها هست نگاه مي كنند. و اين بيماري موجب اين شده است كه توده هاي بزرگ ملتها را اينها از جهان حساب نمي كنند.آقاي كارتر خودش و عده اي كه شايد تمام جمعيتشان را ما حساب بكنيم در تمام مملكتها، از اين قريب سه ميليارد جمعيت دنيا پنجاه هزار نيستند. آنهايي كه سراندولتهايي هستند كه ديگران را وادار به جور و تعدي مي كنند. اين ديد امثال ايشان اين است كه همه ملتها چيزي نيستند. آني كه جز جهان است عبارت است از يك عده معدودي امثال كارتر و دارودسته او. و آنهايي كه در ساير جاها هم مع الاسف جزدارودسته او شده اند، همه جهان را عبارت از اين مي دانند.
بيماري خود بزرگ بيني شاه و كارتر
اين ديد مستكبرين است كه ساير قشرهاي بزرگ ملتها را، آنهايي كه دريايي هستندكه كارتر و امثالش قطره است در مقابل آن درياها، آنها را اينها نمي بينند. يعني اين بيماري اسباب اين شده است كه آنها را نبينند. از اين جهت وقتي كه در اريكه رياست جمهور نشسته و با آن ديد بيمارگونه نگاه مي كند و مي بيند كه چند تا وزير در فلان جا وچند تا مثلا اشخاصي كه راجع به مجالس خودشان هست و اينها، يا در جاهاي ديگر،عددي از اين وابسته ها ممكن است كه اينها خشمشان [افزوده ] بشود. ايشان اينها را جهان حساب مي كند و مي گويد كه چنانچه اين ديپلماتها را [. . . ]. اينها را ديپلمات حساب مي كند اينهايي كه جاسوسيشان به حسب شواهد ثابت شده است ، اينها را ديپلمات حساب مي كند، و جهان را هم عبارت از همان كه خودش مي بيند حساب مي كند. اين بيماري تا يك اندازه اي هم در محمدرضا بود. و همين بيماري اسباب اين شد كه از بين رفت او. اين بيماري كه [شخص ] خودش را ببيند و چند تا از اين تملق گوهايي كه اطرافش هستند. و اين دلقكهايي كه دور و برش هستند. همينها را ببيند و ملت را اصلا به حساب نياورد [و] نفهمد كه هر مملكتي ملتش اساس هستند. دولتها اقليتي هستند كه بايدبراي خدمت اين ملت باشند. و اينها نمي فهمند كه دولت خدمتگزار ملت بايد باشد، نه حاكم بر ملت . اين بيماري در آن آدم هم بود كه خودش را همه چيز مي دانست ، وخودش را فرمانفرما و خودش را همه ملت مي دانست . ديگر براي ديگران اصلا[ارزشي ] قائل نبود. و همين اسباب اين شد كه [به ] اين ملت آن خيانتها را كرد. همه آن خيانتها هم روي همين خيال بود كه نمي ديد كسي را كه بازخواست كند از ايشان . بهنظرش نمي آمد كه يك قدرت ديگري هم هست در مقابل سرنيزه و در مقابل مسلسل .يك قدرت ديگري هم هست . و اين بيماري اسباب اين شد كه آن مشغول شد به آن جنايات . روي همان زمينه كه قدرتي غير از خودش نمي ديد، و منتهي شد به اينكه ديديدو ديديم . ايشان هم (2) همان بيماري را يك قدر بيشتر دارد. براي اينكه هر چه قدرت زيادتر باشد اين بيماري در آن زيادتر است .
شكست هاي پياپي امريكا
در شكست شاه ، امريكا - يعني دولت امريكا، ما هر وقت از امريكا صحبت بكنيم يا ازجاي ديگري ، مگر اينكه اسم ببريم ، ملتشان مراد نيست . ما با ملتها هيچ مقابله اي نداريم .ملتها هم با ما مقابله اي ندارند - در شكست محمدرضا [امريكا] يك شكست اقتصادي خورد و يك قدري هم شكست سياسي . و هر چه هم كوشش كرد آقاي كارتر براي اينكه محمدرضا را نگه دارد، و اخيرا هم كرارا پيش ما مي فرستاد كه مثلا ايشان باشد و فلان ، وبعد هم بختيار را مي خواست نگه دارد، ولي نتوانست و شكست خورد. آن يك شكست بود. گر چه بزرگ بود لكن در مقابل اين شكست دوم كه خواهد خورد كوچك است .پناه دادن يك نفري كه مجرم است و قريب سي و چند سال مجرم بوده است و سي و پنج ميليون جمعيت ما به مجرميت او شهادت مي دهند. - يك عده اي ممكن است كه بدانند وشهادت ندهند - لكن سي و پنج ميليون جمعيت مي دانند، و صدها ميليون جمعيت سايرممالك دنيا مي دانند كه اين [شاه ] آدمي مجرم بود. آدمي ستمكار بود، جنايتكار بود. واين ملت را آن قدر در جنايت كشيد و اين ملت را آن قدر محروم كرد و آن قدر حبس وتبعيد و كشتار كرد. پناه دادن اين [شاه ] خودش يك شكست سياسي است در دنيا. لكن بيماري كه آقاي كارتر به آن مبتلا هست اين را بفهمد و باقي گذاشتن اين اشخاصي كه جاسوس هستند و در اين لانه جاسوسي هستند و اين مجرم ملت ما را به ملت مابرنگرداندن ، اين هم شكستي است كه از اين شكست دومي بالاتر است . براي اينكه اگرايشان [را] نفرستند، ممكن است كه اينها محاكمه بشوند. و اگر محاكمه بشوند، كارترمي فهمد . . . چه خواهد شد.
طبل تو خالي
كارتر گاهي ما را از نظامي ، گاهي ما را از جهات اقتصادي مي ترساند. و خودش هم مي داند كه اين طبل ميان تهي است كه دارد مي زند. و نه همچو عرضه نظامي دارد و نه ازاو گوش مي كنند. باز اين اشتباه روي همان بيماري كه اين ابرقدرتها دارند، اين باز يك اشتباه است كه گمان مي كند كه تمام كشورها مثل يك انگشتر در دست اوست كه اگر يك وقت گفت كه مثلا گندم نفروشيد به ايران ، تمام كشورها دستشان را به سينه مي گذارند وتعظيم مي كنند و مي گويند چشم ! و ايشان فهميد اين را كه حتي در كشور خودش هم از اواطاعت نكردند. وزير كشاورزي خودش هم گفت كه امري است غير صحيح . و ما چه احتياجي داريم به گندم امريكا. ما نفت داريم . ما آن را داريم كه آن سياستمدار بزرگ انگلستان در زمان جنگ - چرچيل - وقتي كه مواجه بودند با آلمان ، و تقريبا از ترس اينكه حالا ديگر بايد شكست بخورند، وقتي كه آمد در مجلس انگلستان ظاهرا صحبت كرد ومصيبتهاي خودش را كه ما چه شديم ، چه شديم ، كجا شكست خورديم [تشريح كرد]آخرش گفت كه اما پيروزي مال آن است كه روي موجهاي نفت نشسته است ! .
كرنش در برابر نفت
ما روي موجهاي نفت نشسته ايم . شما غارت كرديد ما را. نفتهاي ما را برديد. در ازاي آن به ما تفنگ و توپ داديد. آن توپ و تفنگي كه و آن اسلحه هايي كه براي خودتان بود، نه براي ما. ما نفت داريم . دنيا نفت مي خواهد. امريكا را نمي خواهد دنيا. دنيا كارتر رانمي خواهد. دنيا نفت مي خواهد. ما كه نفت داريم ، مملكتهاي ديگر به ما خضوع خواهندكرد. نه تو كه مي خواهي رياست جمهوري پيدا بكني راهش را نمي داني . تمام دست وپاهاي اين براي اين است كه در بعد از اينكه اين دوره گذشت باز او را رئيس جمهوركنند. لكن سوراخ دعا را گم كرد. او خيال مي كرد كه اگر ارعاب كند مملكت ايران را و اگربگويد ما حصار اقتصادي دور ايران مي كشيم به اقتصاد ايران ضرر مي زنيم ، ملت او براي او دست مي زنند. و بعد هم چنين مي شود كه رئيس جمهور بشود. لكن فهميد اين معنا راكه الان يك قشر بزرگي از ملت كه سياهپوستها بودند از او جدا شدند. پانصد نفر از ملاها،روحانيون مسيحي سياهپوست برخلاف او [تظاهرات ] كردند. و براي ايران تظاهر كردندو بعد هم ديگران خواهند كرد. جز آني كه آنها را [از] جهان مي داند؛ بله آن عده . اگرجهان عبارت از آن عده اي است كه رفيق و دوست آقاي كارتر هستند، تمام جهان بااوست . . . .
جهان بر ضد امريكا
و اما اگر جهان آني است كه هست و به دوش مستضعفين است ، جهان عبارت ازمستضعفين هستند. اگر جهان عبارت از آن واقعيتي است كه هست ، كه مستضعفين هستندكه جهان را اداره مي كنند، و اين مستكبرين جز فساد ايجاد نمي كنند چيز ديگر. جهان اگرآن هست آن جهان با شما موافق نيست . آن جهان موافق نيست كه يك رئيس جمهور كه ادعا مي كند كه من طرفدار حقوق بشر هستم ، آن قدر بشر را به تباهي بكشد و آن قدربكشد. يك كسي كه دعوي اين را مي كند كه من حقوق بشر را حفظ مي كنم از اونمي پذيرند. تويي كه مي گويي من حقوق بشر را حفظ مي كنم ، ايران بشر هستند. ايرانيهابشر هستند. چه شد كه در حكومت شما اين چند سال و در حكومت اسلاف شما پنجاه سال ، اين ملت اين همه زجر ديدند و نه شما و نه اسلاف شما كه مدعي اين هستيد كه ماطرفدار حقوق بشر هستيم ، و نه مجلسهايي كه تاسيس كرديد [صدا به اعتراض بلندنكرديد] شما [حتي ] براي اينكه ما را بازي بدهيد هيچيك كلمه اي نگفتيد كه چرامحمدرضا اين كارها را مي كند، بلكه طرفداري كرديد از او. بلكه كوشش كرديد كه باقي بماند او. مضحك اين بود كه در آن وقتي كه شدت خفقان در ايران بود، كارتر مي گفت كه آزادي زياد به ايران دادند، از اين جهت اين صداها درآمده ! مردم فرياد كه مي زنند، مي گويند آزادي مي خواهيم ، چون آزاديشان زياد است ! اينها تخمه (3) كردند از آزادي !اين روي همان بيماري است كه اينها دارند.
جاسوس يا ديپلمات ؟
ايشان گمان نكند كه ما يك قدم عقب برويم راجع به اين مسئله اي كه داريم ، و اين چيزي [است ] كه حق ماست در دنيا. همه دنيا مي دانند، در همه قوانين بين المللي است كه مجرم بايد برگردد در همان محلي كه جرم كرده است و در آنجا محاكمه بشود. ما اين مجرم را از او مي خواهيم كه در اينجا محاكمه بشود. بله ، اگر مجرم ما را برگرداندند، اين خانه را هم كه ما مي بنديم ، خانه جاسوسي اينجا ديگر قابل اين نيست كه يك سفارتخانه اي بشود، مگر اين بساط جاسوسي به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانه باشد، نه يك محل جاسوسي . ممكن است ، آن هم نه مسلم . ممكن است اگر او رابرگرداندند و اين لانه جاسوسي را به هم زدند، روابطي كه براي ما نفع دارد محفوظباشد. و مادامي كه آن شخص در آنجا هست ما روابطمان را قطع نمي كنيم ، از باب اينكه بايد اينها را حفظشان كنيم . اينهايي كه الان پيش ما هستند، اينها جاسوس هستند، نه ديپلمات . معلوم شد كه ايشان باز با آن ديدي كه دارند، روي آن بيماري رواني كه دارند وامثال اينها دارند، جاسوسها را هم جزو ديپلماتها مي دانند.
هشدار به زورمداران حاكم
اينها بايد خودشان را عوض كنند. اين سران كشورهايي كه با ملتهايشان آن طور رفتارمي كنند، با مستضعفين جهان آن طور رفتار مي كنند، اينها بايد افكارشان را عوض بكنند.اين افكار ديگر در دنيا خريدار ندارد. اين مال يك زماني بود كه آن وقت باز مردم بيدارنشده بودند. مردم در همه جا الان چشم و گوششان را باز كرده اند. ما مي بينيم كه در ظرف اين چند سال ، و خصوصا اين دو سال آخر، كشور ما تحول در آن پيدا شده ، يعني افراديك افراد ديگر شدند. افراد همان هستند، لكن افكارشان يك افكار ديگر شده ، عوضشده است اين افكار. همانطوري كه ملتها تغيير و تحول پيدا كردند و اين ملتها، آن ملتهاي خواب نيستند كه ، شما حكومت كنيد برشان ، و آنها تسليم محض باشند. شما هم [دررفتارتان تجديد نظر كنيد] اين سران كشورها، اعم از امريكا و غير امريكا، بايد خودشان را عوض بكنند. اگر خودشان را عوض نكنند، براي خودشان صلاح نيست و به تباهي كشيده مي شوند.
اين را من گاهي با اشخاصي كه از خارج آمدند گفتم كه مشكل دولتها يكي مشكله بين خودشان و ملتهايشان است . يك اشكال ، اشكالي است كه بين ملتها و دولتهاست كه دولتها خودشان را فرمانفرما و ولي امر و همه چيز مي دانند، و براي ملت هيچ [اعتباري ]قائل نيستند. از اين جهت از پشتيباني ملت محرومند. ما آن چيزي را كه مشهودمان بودهمين خود ايران بود كه در ايران مادامي كه حكومت خودش را مسلط بر مردم ،فرمانفرماي مردم مي دانست ، و "شاهنشاه " مي دانست و "آريامهر" مي دانست ، ملت همراه او نبود. اگر ملت همراه او بود ممكن نبود كه از اينجا به جاي ديگر برود. اين تحول پيداكرد به يك حكومت ديگري كه اين حكومت ديگر البته محتوايش تا حالا باز اسلامي نيست ، اما يك نسيمي از اسلام آمده ، يك نسيمي آمده است . همين مقدار كه يك نسيمي آمده است دولتها خودشان را فرمانفرما ديگر نمي دانند. همچو نيست كه بفرستندو بگيرند و بزنند و حبس كنند. هيچ همچو چيزي نيست . وقتي كه آنها فرمانفرما نداشتند،ملت پشتيبانشان است . شما مي بينيد كه الان هر اشكالي كه براي دولت پيدا بشود ملت خودش پيشقدم است براي رفع آن .
جدايي دولتها از مردم ، مشكل اصلي
اگر اين دولتها از آن بيماري كه عرض كردم بيرون بيايند و حل اين مشكله را بكنند- حالا من راجع به اين دولتهاي اسلامي مي گويم اين را، آن دولتهاي خارجي سر جاي خودشان ، من براي اين دولتهاي اسلامي مي گويم - كه اين دولتهاي اسلامي اين مشكله رارفع بكنند. اين مشكل كليدش دست خودشان است . عبرت بگيرند از ايران ، و وضع ايندو حال كه زمان محمدرضا و اين زمان . آن روز اگر مشكلي براي دولت پيدا مي شد ملت اگر اين مشكل را اضافه نمي كرد رفع هم نمي كرد. اگر مي توانست اضافه اش هم مي كرد.امروز همين ملت اگر براي دولت پيشامدي بكند خودش پيشقدم است . مي بينيم و ديديم اين مشكله را اينها(4) رفع نمي كنند. الان هم در بسياري از همين ممالك اسلامي مي بينيم كه همان بيماري كه محمدرضا به آن مبتلا بود - و به طور زيادتر كارتر بر آن مبتلاست -آنها هم مبتلا هستند. آنها هم خودشان را مي بينند و يك دسته كه اقليتي هستند و به آنهاچسبيده اند براي منافعشان . ملت خودشان را نمي بينند. اصلا توجه ندارند كه ملت هم يك چيزي است . و لهذا برخلاف موازين اسلامي ، برخلاف موازين عدل و انصاف ، هرچه ظلم مي توانند به اين مستضعفين مي كنند. جمع مي كنند و مي دهند به آن عده اي كه دور و برشان جمع است . اگر مشكلي برايشان پيدا بشود، ابدا ملت با آنها همراه نيستند.پشت مي كنند ملت به آنها. اگر اين مشكله را حكومتها رفع بكنند، حالشان خوب مي شود.و اگر مشكله بين خودشان هم رفع بكنند كه با هم اين قدر اختلافات نداشته باشند، ازتحت يوغ اين ابرقدرتها درمي آيند. مادامي كه ما با هم اختلاف داريم ، اين قدرتهاي بزرگ استفاده از ما مي كنند. مسلمين اگر با هم مجتمع بشوند، حكومتها با هم تفاهم كنند،ملتها تفاهم خواهند كرد. ملتها مخالف نيستند با هم . حكومتها نمي گذارند كه ملتها با هم تفاهم كنند. اگر اين مشكله حكومت [ها] برداشته بشود از ممالك اسلامي ، هيچ قدرتي بالاتر از قدرت اسلام و مسلمين نيست . براي اينكه ، بيش از يك ميليارد جمعيت دارند باخزاين فراوان .
مسئله "ظل الله "
ما حالا بياييم سراغ تكليفمان در اين زمان كه مواجه هستيم با اين قدرت بزرگ ، و باآن توهماتي كه در ذهن اين آقا هست . ما بايد همانطوري كه در اين يك سال ، از محرم سال قبل و يك قدري جلوترش تا آن وقتي كه سقوط كرد محمدرضا عمل كرديم ، حالاهم همانطور بايد باشيم . حالا بايد بيشتر قشرهاي مختلف ملت به هم پيوند كنند. آن روزممكن بود كه يك دسته اي باشند كه مثلا به خيالشان كه خوب ، شاه مملكت است - از اين حرفها داشتند - شاه مملكت است خوب ، از خودمان است ! ظل الله است ! از اين مزخرفات . در صورتي كه ظل الله مسئله اي است ، كه اگر اين صادر باشد از ائمه عليهم السلام براي حكومتها، كار را خيلي مشكل مي كند. براي اينكه ظل - سايه - آن چيزي است كه از خودش هيچ ندارد. هر حركتي هست از ذي ظل (5) است . ظل الله پيغمبراعظم است كه از خودش هيچ نيست . هر چه هست وحي است . هر چه هست از خداي تبارك و تعالي است . اگر اين مطلب را كه وارد شده باشد كه السلطان ظل الله ، فاتحه همه سلاطين عالم را مي خواند. براي اينكه اينها "ظل الله " نيستند. اينها ظل شيطان اند. منتها اين منطقها با اشتباهاتش هم بود در كار. حتي از يك معمم فاضل هم هست . كسي نقل كرد كه من در مكه بودم . در همين گيرودارهايي ، كه شايد همان سال قبل بود. در همان گيرودارهاي ما [و] شما با اين شخص (6) در مسجدالحرام نشسته بودم رو به كعبه . گفتم كه خوب ، اينجا الان خوب است دعايي بكنيم . گفت نه ما تكليفمان اين است كه دعا كنيم براي حفظ او. . . خوب اين منطقها گاهي بود. اما اين منطقها نسبت به قدرتهاي خارجي اگر هم باشد خيلي كمتر است .
رمز بقاي مكتب تشيع
ديگر خيلي اشتباه بايد باشد يا انسان بايد خيلي خيانتكار باشد كه ملتش اگر با خارج هم ، آن هم خارجي كه غير خودمان هست ، خارجي كه معلوم نيست كه حالا او هم خيلي به مباني مذهبش هم عمل كه حتما نمي كند، خوب معلوم نيست اقتدايش هم خيلي باشدو با ملت ما مخالف است ، در ملت ما باز قشري باشد كه خلاف ملت باشد و موافق او، اين بايد خيلي كم باشد. و لهذا در اين زمان بايد اين وحدت قويتر باشد. اگر آن وقت هم يكنق و نقي بود، حالا ديگر نبايد باشد. بايد همه دستجمعي با هم باشيم ، و اين راه را برويم .و مطمئن باشيد كه پيروز خواهيد شد. حق پيروز است . حق پيروز است . منتها ما رمزپيروزي را بايد پيدا بكنيم كه رمز پيروزي ما چه بوده است . و رمز بقاي شيعه در اين طول زمان - از زمان اميرالمومنين ، سلام الله عليه ، تا حالا - در زمانهايي كه شيعه جمعيتش كم بوده است ، ناچيز بوده است . حالا - الحمدلله - زياد است . اما آن وقت كم بوده . نه اينكه زياد در مقابل ديگران . بايد ببينيم رمز بقاي اين مذهب و بقاي ممالك اسلامي ، ممالك شيعي چه بوده است . ما بايد آن رمز را حفظش بكنيم . يكي از رمزهاي بزرگي كه بالاترين رمز است ، قضيه سيدالشهداست . سيدالشهدا - سلام الله عليه - مذهب را بيمه كرد. با عمل خودش اسلام را بيمه كرد. نگه داشت . و آن نهضتي كه آن بزرگوار كرد وشكست داد، - به ولو كشته شد. لكن شكست داد - بر اموي و بر ديگران ، آن نهضت بايدحفظ بشود.
اهميت مراسم عزاداري
اگر ما بخواهيم مملكتمان يك مملكت مستقلي باشد، يك مملكت آزادي باشد،بايد اين رمز را حفظ بكنيم . اين مجالسي كه در طول تاريخ برپا بوده است و با دستورائمه - عليهم السلام - اين مجالس بوده است ، خيال نكنند بعضي از اين جوانهاي ما كه اين مجالس ، مجالسي بوده است كه گريه در آن بوده است ؛ حالا ما بايد گريه ديگر نكنيم . اين يك اشتباه است كه مي كنند. حضرت باقر - سلام الله عليه ، - شما بهتر مي دانيد - حضرت باقر، سلام الله عليه - وقتي كه مي خواستند فوت كنند وصيت كردند كه ده سال - ظاهرا - كه در مني اجير كنند كسي را، كساني را كه براي من گريه كنند. اين چه مبارزه اي است ؟حضرت باقر احتياج به گريه داشت ؟ حضرت باقر مي خواست چه كند گريه را؟ آن وقت هم در مني چرا؟ ايام حج و مني . اين همين نقطه اساسي ، سياسي ، رواني ، انساني است كه ده سال در آنجا گريه كنند. خوب مردم مي آيند مي گويند چه خبر است ، چيست ؟مي گويند [جريان ] اينطور بوده . اين توجه مي دهد نفوس مردم را به اين مكتب . و ظالم رامنهدم مي كند و مظلوم را قوي مي كند.
تاثير گريه و روضه در مكتب تشيع
ما جوانها داديم . كربلا جوانها داده . ما اين را بايد حفظش كنيم . اين نمي شود اين طورباشد. شما خيال بكنيد كه گريه است ، خير گريه نيست . يك مسئله سياسي ، رواني ،اجتماعي است . اگر قضيه گريه است تباكيش (7) ديگر چيست ؟ تباكي مي خواهد؟ تباكي هم يك چيزي شد؟ اصلا حضرت سيدالشهدا چه احتياج به گريه دارد؟ ائمه اين قدراصرار كردند، به اينكه مجمع داشته باشيد. گريه بكنيد. [ندبه ] بكنيد. براي اينكه اين حفظ مي كند كيان مذهب ما را. اين دستجاتي كه در ايام عاشورا راه مي افتند خيال نكنندكه ما اين را تبديل كنيم به راهپيمايي . راهپيمايي است خودش . اما راهپيمايي با يك محتواي سياسي . همانطوري كه سابق بود بلكه بالاتر. همان سينه زني ، همان نوحه خواني ،همانها رمز پيروزي ماست . در سرتاسر كشور مجلس روضه باشد. همه روضه بخوانند. وهمه گريه بكنند. از اين هماهنگ تر چي ؟ شما در كجا سراغ داريد كه ملتي اين طورهماهنگ بشود؟ كي اينها را هماهنگ كرده ؟ اينها را سيدالشهدا هماهنگ كرده است . درتمام كشورهاي اسلامي ، ملتهاي اسلامي در روز عاشورا و تاسوعا و مثلا بيست و هشتم و . . . اين دستجات با آن عظمت - البته جهات غيرشرعي اش بايد حساب بشود، بايدجهات شرعي محفوظ بماند - اين دستجات با آن عظمت ، با آن محتوا همه جا[راه مي افتند] كي مي تواند يك چنين اجتماعي درست كند؟ در كجاي عالم شما سراغ داريد كه اين مردم اين طور هماهنگ باشند. بري هندوستان همين بساط. بري پاكستان همين بساط. بري اندونزي همين بساط. بري عراق همين بساط. بري افغانستان . هر جابري همين بساط. كي اينها را هماهنگ كرده ؟ اين هماهنگي را از دست ندهيد. اين جوانها را اغفال مي كنند. اين جوانهاي صاف دل ما، عزيز ما، توجه به شيطنت اينهايي كه تزريق مي كنند، ندارند. آنها [را] ديگران تزريقشان مي كنند. اينها هم تزريق به اينهامي كنند.
دستهاي اجنبي ، در راه تفرقه افكني
يك وقت بود كه اين دست ناپاك اجنبي آمد و روحانيون و قشرهاي جوان را جداكرد از هم . اين اساس داشت . اين طور نبود كه همينطور بيخود بيخودي باشد. [پيوسته ]تزريق كردند به ما. به قشر ما تزريق كردند كه اين فكليها چه ، اين ريش تراشها چه ، اين فكليها چه . [به آنها] تزريق كردند به اينكه اين آخوندها را انگليسها آورده اند. ما را از هم جدا كردند. كي نفعش را برد؟ آنهايي كه مي خواستند نفتهاي ما را ببرند، آنهايي كه مي خواهند نفت ما را ببرند، اينطور ما را از هم جدا مي كنند، كنارمان مي گذارند.هماهنگي كه ما بايد داشته باشيم از بين مي رود. وقتي كه از بين رفت اين هماهنگي ، هرچه دلشان [خواست ] مي كنند، و ما هم هيچ كاري نمي كنيم . امروز هم كه نزديك محرم است مي بينيم كه گفته مي شود، - حالا اميدوارم كه صحيح نباشد - گفته مي شود كه بعضي از اين جوانهاي پاكدل ما بازي خورده اند، اگر يك آقايي بخواهد مثلا روضه بخواندمي گويند كه نه ، ديگر روضه لازم نيست .
نقش روضه در احياي مكتب عاشورا
اينها ملتفت نيستند آنهايي كه با روضه مخالف اند همانهايي بودند كه با روحانيت مخالف بودند. و همانهايي بودند كه با دانشگاه مخالف اند. و همانها هستند كه با كارگرمخالف اند. و همانهايي هستند كه با كشاورز مخالف اند. و همانها هستند كه مي خواهند مارا بدوشند، و ما را ذليل نگه دارند. اين هماهنگي كه در تمام ملت ما در قصه كربلا هست ،اين بزرگترين امر سياسي است در دنيا. و بزرگترين امر رواني است در دنيا. تمام قلوب باهم متحد مي شوند. اگر خوب راهش ببريم ، ما براي اين هماهنگي پيروز هستيم . و قدراين را بايد بدانيم . و جوانهاي ما توجه به اين مسائل داشته باشند. جوان هاي ما ملتفت اين معنا باشند، كه دستهايي الان در كار است كه مي خواهند يكي يكي اشخاص موثر را ازبين ببرند. يكي يكي مجالس را از بين ببرند. مساجد را، محتوايش را از بين ببرند. . . . همين مساجد و همين روضه ها و همين روضه هاي هفتگي ، همينها توجه مردم را و همان هماهنگي را ايجاد مي كند. اگر دولتهاي ديگر بخواهند هماهنگي بين تمام قشرها پيداكنند ميسور نيست برايشان . با صدها ميليارد تومان هم برايشان ميسور نيست .
ما را سيدالشهدا اين طور هماهنگ كرده . ما براي سيدالشهدايي كه اين طور هماهنگ كرده اظهار تاسف نكنيم ، ما گريه نكنيم ؟ همين گريه ها نگه داشته ما را. گول اين شياطيني كه مي خواهند اين حربه را از دست شما بگيرند گول اينها را نخورند جوانهاي ما. همينهاهست كه ما را حفظ كرده . همينها هست كه مملكت ما را حفظ كرده .
لزوم برپايي مراسم روضه خواني و سينه زني
تكليف آقايان است روضه بخوانند. تكليف مردم است دسته هاي شكوهمند بيرون بياورند. دسته هاي سينه زن شكوهمند. البته از چيزهايي كه برخلاف [است ] مثلا چه هست ، از آنها پرهيز كنند. اما دسته ها بيرون بيايند، سينه بزنند. هر كاري كه مي كردندبكنند. اجتماعاتشان را حفظ بكنند. اين اجتماعات است كه ما را نگه داشته . اين هماهنگيها هست كه ما را نگه داشته . گولشان مي زنند اين جوانهاي عزيز صافدل را.مي آيند توي گوشش مي خوانند، خوب ديگر گريه مي خواهيم چه كنيم ؟ گريه مي خواهيم چه كنيم يعني چه ؟ ما تا ابد هم اگر براي سيدالشهدا گريه بكنيم ، براي سيدالشهدا نفعي ندارد، براي ما نفع دارد، همين نفع دنيايي اش را شما حساب بكنيد،آخرتي اش جاي خودش ، همين نفع دنيايي اش را حساب كنيد و همين جهت رواني مطلب را كه قلوب را چطور به هم متصل مي كند. ما اين سنگر را نبايد از دست بدهيم وكساني كه كوشش دارند كه اين سنگر را از ما بگيرند، آنهايي كه از ما هستند و مردم صالحي هستند بازي خورده اند، پشت اينها يك دست مرموز فاسد مفسدي هست كه مي خواهد ملت ما را به تباهي بكشد و ما بايد بيدار باشيم . ملت ما بايد بيدار باشند.
پيروزي انقلاب ، مرهون طبقه مستضعف
و كلمه آخرم اين است كه من از همه ملت مي خواهم ، از همه قشرهاي ملت كه ماامروز مواجه با يك اجنبي هستيم . يك اجنبي كه مي خواهد اين مملكت ما را بهغارت [ببرد] هر چه هست ببرد. ما كه الان مواجه با يك اجنبي هستيم ، با كسي كه جاسوسي [او] مركز جاسوسي اش براي همه ملتهاي مسلميني يا زيادتر از آنها در اينجاهم بوده است . ديگر ما نبايد بنشينيم و [دائما] نق بزنيم . من به او و شما به او و آن به او.نويسنده هاي ما، گوينده هاي ما، كانون هايي كه هستند، كانونهاي نويسنده ، كانونهاي وكلاي چه ، همه مملكت مال خودتان است . آقا نگهش داريد اين مملكت را. مملكت مال شماست . مي خواهند ببرند. بايد نگهش داريد. نگه داشتن به اين است كه هماهنگ بشويد. همينطوري كه مي بينيد اين درجه هايي كه [طبقاتي كه ] شما اسمشان را مي گذاريدمثلا طبقه كذا؛ طبقه پايين . و من آنها را بالا مي دانم ، ببينيد چطور هماهنگ اند. اينهاالله اكبر امشب كه مي گويند، مي خواهند الله اكبر بگويند. شما برويد ببينيد كه كيها دارندالله اكبر مي گويند. برويد بگرديد. كاش فيلم از همه برمي داشتند بعد نشان مي دادند. ببينيدكيها الله اكبر مي گويند. همين طايفه ، همين طبقه اند. ما از اينها منت مي كشيم ، من دست اينها را مي بوسم . ما مرهون همين طايفه هستيم كه امشب مي روند الله اكبر مي گويند و فرداراهپيمايي مي كنند. اينها را حفظ بكنيد. ننشينيد شما و بنويسيد و بگوييد و مناقشه بكنيد و . . . .
انتخابات مجلس خبرگان و قانون اساسي
اين مجلس خبرگاني كه همه ملت دسته اي را تعيين كردند، ديگر هر كس در محل خودش كسي را وكيل كرد. شمايي كه مي گوييد دمكراسي ، دمكراسي بهتر از اين چه كه شما پيدا كنيد كه در يك جا يك كسي به زور گفته باشد تو راي بده . در تمام ايران پيدابكنيد يك جا كه الزام كرده باشد يك كسي را كه راي بده . حتي تبليغات هم كم شد. ولي مردم مي شناختند اينها را. هر كسي اهل بلد خودش را مي شناخت ، و راي به او مي داد. باآن اكثريت قاطع كه پيدا كردند اينها، چرا ديگر مناقشه مي كنند؟ چرا بعدش [دائما]گفتند مجلس خوب ؟ مجلس خوب اين مجلسي است كه مردم مي خواهند. شماچكاره ايد؟ اين مجلسي كه مردم خودشان اشخاصي را فرستادند، وكيل كردند. اينهاوكيل مردم بودند و وكيل مردم قوانيني را، [تصويب ] كردند. و من تا آن اندازه كه نگاه كردم ، بلكه شايد همه اش را نگاه كرده باشم ، انحراف اسلامي هيچ ندارد، هيچ ، ابدا. شماآقايان و همه آقايان اهل منبر، و همه خطبا و همه نويسنده ها و همه گوينده ها تاييد كنيد.عيب است كه ما بنشينيم هي [انتقاد] بكنيم تا قانون اساسي مان را نتوانيم درست بكنيم .اين قانون اساسي ، قانون اساسي صحيحي است . راي بدهند به آن ديگر، الزامي نيست ،مي خواهند راي ندهند خودشان مي دانند. در اين جهت هم بايد آقايان بگويند به مردم ،بيدار كنند مردم را در همه جا. اين آقايان طلابي كه از قم مي روند به جاهاي ديگر براي ترويج . اينها هم بايد بگويند اين مطلب را و بمانند آنجا تا اين كار انجام بگيرد. همچويك روز، روز دوازدهم است ، چيزي نيست ديگر. خوب ايام عاشورا كه هستند ديگرنگذارند روز بعد از عاشورا برگردند، بمانند آنجا. مردم را بيدار كنند، هدايت كنند مردم را. نويسنده هاي ما همينطور، گوينده هاي ما همينطور. فرض كن حالا يك چيزي هم مخالف راي فلان [است ] فرض كنيد كه متجدد هست ، خوب وقتي مردم راي دادند آن هم بايد بگذرد از آن . مردم راي دادند، آنها وكيل شدند و گذشتند مطلب خود را. ثابت كردند اين را. حالا ما بايد بگذاريم به آراي خود مردم . و خود مردم هر چه راي دادند.من اميدوارم كه ان شاءالله همانطوري كه آن محرم براي ما هديه آورد و مجرم فرعي (8) مارا از بين برد، همينطور اين محرم هم براي ما هديه بياورد، و مجرم اصلي (9) ما را به جاي خودش بنشاند. خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.
پانویس :
1- امريكا. 2- كارتر. 3- بيماري گوارشي ناشي از پرخوري . 4- دولتها. 5- صاحب سايه .
6- شاه . 7- تظاهر به گريه كردن - حالت گريه . 8- محمد رضا پهلوي .
9- امريكا - كارتر.



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,249,091