صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - تهذيب نفوس و توجه به معنويات - صبح 21 تير 1362

عنوان : تهذيب نفوس و توجه به معنويات
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : صبح 21 تير 1362
تاریخ قمری : 1 شوال 1403
مکان : تهران ، جماران
مناسبت : عيد سعيد فطر
جلد : 17

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
غايت كمال ، ادراك عجز از عبادت خداوند
متقابلا اين عيد سعيد را به همه آقاياني كه حاضر هستند و به همه ملتهاي مظلوم جهان تبريك عرض مي كنم . من بعيد نمي دانم كه بعد از ماه مبارك كه مسلمين به ضيافه الله دعوت شده اند و دوره ضيافت را گذراندند، عيد براي همين مسئله باشد، براي ضيافه الله باشد.
از سيد ابن طاووس - رضوان الله عليه - نقل شده است كه ايشان روز بلوغشان كه اجازه يافتند به محضر خداي تبارك و تعالي عبادت كنند، جشن گرفتند. و ما اگر نبود امرخداي تبارك و تعالي نمي دانم كه چطور به خودمان جرئت مي داديم كه مدح كنيم خدارا، ستايش كنيم .
شما ملاحظه بفرماييد كه نماز كه در راس همه عبادات واقع است ، وضع نماز چطوراست ، با تكبير شروع مي شود و بعد هم با سه دفعه تكبير به آخر مي رسد، و محتواي نمازهم تكبير است و تسبيح است و تحميد. اين براي اين است كه شايد به ما بفهماند، به همه بشر بفهماند كه در همان اولي كه مي خواهيد در بزرگترين عبادات خدا واقع بشويد، واردبشويد، توجه كنيد كه خداي تبارك و تعالي ، اكبر از اين است كه شما عبادتش بكنيد. درهر بندي از بندها يا تسبيح شده يا تكبير. تسبيح براي اين است كه خدا منزه تر است ازاينكه شما او را عبادت كنيد، در عين حالي كه تحميد مي كنيد و اجازه تحميد داده است مع ذلك تسبيح مي كند او را و تكبير مي كند او را. وارد نماز مي شويد تكبير مي گوييد،وارد حمد مي شويد، حمد را مختص به خدا مي دانيد؛ و ادراك اين مطلب و ذوق اين مطلب كه حمد مختص به خداست ، گمان نكنم كه براي كسي جز اينكه خدا مقرر فرموده است ، واضح شده باشد كه اصل تحميد براي غيرخدا واقع نمي شود. حتي شما كه از يك گل تعريف مي كنيد، از يك سيب تمجيد مي كنيد، اين تمجيد خداست ؛ سيب خودش چيزي نيست . و شما كه از يك انسان كامل تعريف مي كنيد اين حمد خداست .
انسان چيزي نيست حتي انبيا. غايت كمال انسانها بر اين بوده است كه بفهمند عاجزند،ادراك كنند كه عاجزند كه عبادت خدا بكنند. آن كه در راس سلسله انبيا و اوليا بوده است اقرار مي كند كه ما نشناختيم تو را - و صحيح هم هست - و عبادت هم نكرديم (2) - آن هم صحيح است - براي اينكه ، عبادت فرع معرفت است . اين معرفت به حد انساني است ، آن قدري كه حد انسانيت است اينها معرفت دارند و بزرگترينشان هم پيغمبر اكرم است . امامعرفت الله زايد بر اين مقدار است كه حد انساني باشد؛ او خودش فقط مي تواند بفهمد،بشناسد خود را و خود تحميد كند خود را. و اگر اجازه نبود كه انسان وارد بشود درعبادات ، همه عبادات ، انسان خجالت مي كشيد كه بايستد در مقابل خدا و بخواهد درمقابل خدا او را تمجيد كند. انسان كوچكتر از اين است كه بايستد در مقابل خدا و خدا راتحميد كند، تمجيد كند؛ اين ادعاست . تحميد و تمجيد، ادعاي اين است كه من شناختم ،و انسان عاجز است از اينكه بشناسد، لكن چاره نيست چون خود گفته است ، خود او امرفرموده است ، و چون او امر فرموده است ، همه بايد اطاعت كنند، ولو آنكه قاصر هستنداز اينكه تحميد كنند خدا را، تنزيه كنند خدا را. هرجا تكبير آمده ، دنبالش تنزيه هم درنماز اينطور است ، سبحان الله مي گويد بعد الله اكبر. اول تنزيه مي كند خدا را، بعد تحميدمي كند، بعد تكبير مي كند، كه حمد خدا در بين يك تنزيه و يك تكبير واقع مي شود.مي خواهيد ركوع برويد تكبير مي كنيد، تكبير مي گوييد. از ركوع برمي خيزيد تكبيرمي گوييد، در ركوع تنزيه مي كنيد. وقتي وارد به سجود مي خواهيد بشويد باز تكبيرمي گوييد، در سجود تنزيه مي كنيد، بعد از سجود تكبير مي گوييد، باز تكبير مي گوييد ووارد سجود مي شويد و تنزيه مي كنيد؛ همه اش براي اين است كه بفهماند كه مسئله بالاتراز اين مسائل است . منزه است از اينكه تو تكبير كني ، تكبير مي گوييد، تنزيه مي كند او رااز اينكه تكبير بگوييد برايش . تنزيه مي كنيد، تكبير مي كند او را كه تنزيه اش كنيد. نمازوضعش اينطوري است و عبادات ديگر. و اگر نبود امر خدا و لزوم اطاعت از امر خدا،بايد بگويم انسان ، آن كه حظ ضعيفي از معرفت دارد، جرئت به اينكه بايستد و عبادت كند خدا را نداشت . لكن او جرئت داده است .
تنزل معارف و حقايق براي فهم بيشتر
همان طوري كه متنزل كرده است همه معارف را تا رسانده است به اينجا؛ قرآن رانازلش كرده ، پشت ستارهايي ، استاري (3) پشت سر هم هي وارد كرده ، نازل كرده ، نازل كرده تا رسانده اش به يك الفاظي كه موافق با فهم بشر باشد، و آن هم اين الفاظ باز موافق با فهم بشر نيست . همان اولي كه شروع مي كند قرآن به فاتحه الكتاب ، همان اول كه حمدرا مختص به او مي كند، همان اول به انسان مي فهماند كه عاجزي از اينكه بفهمي . همهمحامد مال اوست ، كسي لايق حمد نيست ، كسي تحميد نمي شود. اصلش بعضي عقيده دارند كه وقضي ربك الا تعبدوا الا اياه (4) قضاي تكويني است ، قضاي خداست بر اينكه غيرخدا عبادت نشود. گمان مي كنند بت را سجده مي كنند، گمان مي كنند انسان را مدح مي كنند، گمان مي كنند كه خورشيد را مدح مي كنند. همه مدحها از اوست ، همه هم مدح او مي كنند و خود نمي فهمند. و گرفتاريهاي انسان در آن عالم هم براي همين نفهمي است ، براي همين ستاري است كه بين انسان و حقايق هست . و اگر انسان يك قدري نظركند ولو به همين عالم مادي ، به همين دستگاهي كه در عالم ماده هست ، تا آن اندازه اي كه انسان دستش به آن رسيده است و آن قدري كه دست نرسيده است ، ميلياردها اندازه هست كه دستش به او نرسيده .
لسان قرآن را ببينيد كه زينا السما الدنيا بزينه الكواكب (5) بعكس هيات بطلميوس (6)، سمادنيا،يعني همين كهكشاني هم كه شما مي بينيد؛ همه اينها آسمان پايين است ، سمادنيا است .آن پايين ترها، آسمانها و اين كهكشانها آن قدري اش كه پيدا شده است يعني زينت شده است ، آنها داراي ميليونها شمس و بالاتر است ، و فوق اينها ميلياردها كهكشان ، وميلياردها چيز و ماورا آنها هم خدا مي داند. اين عالم ماده است كه تاكنون بشر دستش به آن [نرسيده ]، نه در طرف اوجش ، نه در طرف حضيضش ، راجع به ذرات ، آن مقداركمي كه دستش رسيده آن است كه با اين آلات مي تواند ذرات كوچك را ببيند، اما آن كوچكترها را ديگر باز نفهميده است . ظهور ضعف انسان در خود نمايي و مقام پرستي وانسان چقدر ضعيف است كه خيال مي كند در اين دنيا كه هست و در اين شهر كه هست ودر اين كشور كه هست حالا بايد خودنمايي كند. چقدر انسان بايد جاهل باشد كه اين چيزها را مقام بداند، و چقدر ضعيف النفس باشد كه اين حكومت را، حكومتها را يكمقام بداند. و اين مقامات ، چه مقامات روحاني ، چه مقامات غير روحاني ، آنهايي كه داراي مقام ها بودند، آنها وقتي كه ما ادعيه شان را ملاحظه مي كنيم مي بينيم كه بيشتر از ماعجز دارند، براي اينكه آنها فهميده اند. شما وقتي دعاي كميل را بخوانيد، مناجات شعبانيه را بخوانيد و ادعيه ديگري كه وارد شده است از معصومين - عليهم السلام -مطالعه كنيد، مي بينيد كه لسان آنها غيرلسان معمولي ماهاست كه چنانچه يك مسئله فقهي را بدانيم خيال مي كنيم كاري شده است ، اگر يك كشوري را در تحت سلطه بياوريم خيال كنيم يك مطلبي شده است ، اگر يك مقام معنوي را به دست بياوريم خيال كنيم به مقامي رسيده ايم . آنهايي كه به آن مقامهايي كه دست ديگران از آن كوتاه است رسيده اند، وقتي انسان گفتارشان را ملاحظه مي كند مي بيند كه از سر تا ته اش عجزمي ريزد، عاجزند و بايد هم باشند. نرسيده اند و هرگز نخواهند رسيد لكن ملزميم كه دعابكنيم ، امر كرده است دعا بكنيم ، امر كرده است تحميد بكنيم ، امر كرده است تسبيح بكنيد. امر كرده است نماز بخوانيد.
بعثت انبيا، تجلي معنويات و رهايي انسان از اسارت
انبيا هم كه مبعوث شدند، براي اين مبعوث شدند كه معنويات مردم را و آن استعدادهارا شكوفا كنند كه در آن استعدادها بفهمند به اينكه چيزي نيستيم ، و علاوه بر آن ، مردم را، ضعفا را از تحت سلطه استكبار بيرون بياورند. از اول انبيا اين دو شغل را داشته اند،شغل معنوي كه مردم را از اسارت نفس خارج كنند، از اسارت خودش خارج كنند - كه شيطان بزرگ است - و مردم و ضعفا را از گير ستمگران نجات بدهند؛ اين دو شغل ، شغل انبياست . وقتي انسان حضرت موسي را، حضرت ابراهيم را ملاحظه مي كند، و چيزهايي كه از اينها در قرآن نقل شده است ، مي بيند كه اينها همين دو سمت را داشتند، يكي دعوت مردم به توحيد و يكي نجات بيچاره ها از تحت ستم . اگر در تعليمات حضرت عيسي - سلام الله عليه - در اين امر كم است حضرت عيسي كم عمر كرد و كم تماس پيداكرد با مردم ، والا شيوه او هم همان شيوه حضرت موسي است و همه انبيا. و بالاترين آنهاكه رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - است اين دو شيوه را به عيان در قرآن و سنت در عمل خود رسول الله مي بينيم . قرآن دعوت به معنويات تا حدي كه بشر مي تواند به اوبرسد و فوق او [كرده ] و بعد هم اقامه عدل . پيغمبر هم و ساير كساني كه لسان وحي بودند، آنها هم اين دو رويه را داشتند. خود پيغمبر هم عملش اينطور بود، تا آن روزي كه حكومت تشكيل نداده بود، معنويات را تقويت مي كرد. به مجرد اينكه توانست حكومت تشكيل بدهد علاوه بر معنويات اقامه عدل كرد، حكومت تشكيل داد و اين مستمندان رااز زير بار ستمگران تا آن قدر كه اقتضا داشت وقت ، نجات داد. و اين سيره مستمره انبيا،بايد كساني كه خودشان را تابع انبيا مي دانند اين سيره مستمره باقي باشد. هم جهات معنوي كه اشخاصي كه با معنويات آشنا هستند، آنها بايد تقويت بكنند و همه مردم را،خود مردم هم همين طور، جهات معنويات را تقويت بكنند و هم آن مسئله دوم كه اقامه عدل است . حكومت اسلام بايد اقامه عدل بكند، در عين حالي كه معنويات را تصحيح مي كند و ترويج مي كند. و ما اگر تابع اسلام هستيم و تابع انبيا هستيم اين سيره مستمره انبيابوده است ، و اگر تا ابد هم فرض كنيد انبيا بيايند باز همين است ، باز جهات معنوي بشر تاآن اندازه اي كه بشر لايق است ، و ادامه اقامه عدل در بين بشر و كوتاه كردن دست ستمكاران ؛ و ما بايد اين دو امر را تقويت كنيم .
تقويت دولت اسلامي جهت اقامه عدل
ما بايد دولت اسلامي را، همه مردم ، همه انسان ها دولت اسلامي را تقويت كنند تابتواند اقامه عدل بكند، و دولت بايد جهات معنوي را هم در نظر بگيرد، يعني چون تابع اسلام است بايد روي رويه اسلام باشد. روي رويه اسلام به همان دو معنا، به همان دوراهي كه اسلام دارد، حفظ معنويات و تقويت معنويات مردم و اقامه عدل بينشان و نجات دادن مظلومان از دست ظالمان . حالا اين فرق نمي كند چه مظلوماني باشند كه از دولتهاظلم مي كشند يا مظلوماني باشند كه از اربابها ظلم مي كشند. اسلام براي اين دو جهت آمده است و ما تابع اسلاميم ، و بايد اين دو جهت را حفظ كنيم . مقررات اسلامي را به حداعلاي خودش ، كه اگر مقررات اسلامي به حد اعلاي خودش حفظ بشود، اين دو مقصدكه مقصد همه انبيا است تحقق پيدا مي كند، مقصد روحانيت مردم و مقصد اقامه عدل دربين جامعه . و بايد از آن كسي كه در راس واقع هست تا آن اشخاصي كه قواي ثلاثه راتشكيل مي دهند، و چه آن اشخاصي كه در خارج از اينها هستند لكن تعهد به اسلام دارند، بايد اينها همه با هم اين بار را بردارند، اختلاف بين شان نبايد باشد. مقصد واحداست و همه بايد در اين مقصد واحد شركت كنند. ملت بايد در اين مقصد شركت كند،دولت بايد در اين مقصد شركت كند، مجلس و قوه قضائيه ، در اين مقصد بايد همه شركت كنند، علماي بلاد هر جا هستند در اين مقصد بايد شركت كنند.
جاه طلبي نتيجه مهذب نشدن نفوس
مقصد اين است كه اسلام جريان پيدا بكند، مقصد اين نيست كه من اجرايش كنم . ازچيزهايي كه انسان مبتلا به آن هست اين شيطنت هاي باطني كه انسان به آن مبتلا هست اين است كه ، دلش مي خواهد خودش متصدي امر باشد. جريان امر اگر به دست ديگري بهتر واقع بشود، اين ناراحت است ، مي گويد من خوب است باشم . اين از شيطنت هاي باطني انسان است . انسان به صورت مقدس مابي طرحش مي كند، من مي خواهم به اين ثواب برسم . اگر حساب كند پيش خودش كه همان ثواب را، بالاترش را به شما مي دهند،و شما كمك كنيد به اين كسي كه متصدي است و از شما بهتر مي تواند، راضي نمي شويد.مسئله اين نيست كه ثواب مي خواهم ، مسئله اين است كه دنيا مي خواهم . اختلاف اگر بين افراد پيدا مي شود، جستجو كنند در باطن ذات خودشان ببينند كه مسئله ، مسئله مصلحت اسلام و مصلحت مسلمين است يا مسئله ، مسئله مصلحت خودش هست ؟ پاي نفس دركار است يا خدا در كار است ؟ اگر يك كسي يك مطلبي را بهتر از من مي تواند انجام بدهد، آيا من خوشحالم به اينكه او متصدي امر بشود يا من ناراحتم ؟ اگر يك وزير بتواندبهتر كار وزير ديگري را انجام بدهد و كمك كند به او، آيا نفس او اجازه به او مي دهد؟اگر براي خداست اجازه بايد بدهد. اگر براي خداست نبايد بين قشرهاي مختلفاختلافي واقع بشود، و بحمدالله نيست اختلاف ، ان شاءالله . ما بايد يد واحده باشيم ، همان كه تعبير اسلام است ، يد واحده باشيم علي من سوي . (7) يد واحده دوتا هم نه ، يك دست ، يك كار بكنيم ، باز اگر دو تا دست گفته بود، اين دست ، گاهي يك كاري موافق اونمي كند. ما بايد يد واحده باشيم ، يد واحده اين است كه سركوب كنيد نفس خودتان را،سركوب كنيد آمالي كه خيال مي كنيد يك چيزي است . حساب كنيد كه ما چي هستيم ، واين منظومه شمسي چي هست و اين كهكشان ها چي هستند در مقابل عظمت خدا تابفهميد كه ما درگير يك شيطنت كثيف هستيم ، نه يك شيطنتي كه باز يك چيزي هست .ما گرفتار يك شيطنت هايي در خودمان هستيم كه كثافتكاري است و پستي است . وخودتان را نجات بدهيد و خودمان را نجات بدهيم . اگر از اين بند نجات پيدا بكنيد، آن بعدش آسان مي شود، وحدت آسان مي شود، اما از اين بند بايد نجات پيدا بكنيم ، از اين بند خودخواهي ، هر چه هست براي خودم ، خود محوري ، من ، نه غير. اين در همه نفوس هست مگر اينكه تهذيب بشود، همه نفوس در آنها اين مسئله هست كه براي اينكه فطرت الله هست ؛ فطرت الله توجه به كمال مطلق است و كمال مطلق را تا ناقص است براي خودش مي خواهد. قدرت را براي خودش مي خواهد چون ناقص است ، لكن دنبال قدرت الله است و نمي داند فطرتش توجه به خدا دارد. فطرت توحيد است كه تمام مردم بر اين فطرت هستند، بر اين فطرت توحيد تمام مردم . و شايد يكي از بزرگترين ادله برتوحيد همين فطرت باشد. انسان محال است كه برسد به يك جايي از قدرت و بالايش رانخواهد، هميشه دنبال آني است كه ندارد.
سرمايه دار هرچه زيادتر سرمايه تهيه كند دنبال اين است كه اضافه كند و حكومت هرچه سعه داشته باشد حكومتش دنبال اين است كه توسعه بدهد. و شما مي بينيد كه اين قدرت هاي بزرگ همين طور هستند، همه اينطورند. منتها آنها يك دامنه وسيعي دارد،ديگران يك دامنه كوچكتري دارد. والا در همه اين فطرت هست كه تمام اين عالم را اگرتحت سلطه شما بياورند يعني تمام قواي عالم خاضع شما بشوند و بعد به شما گفته بشودكه يك قواي ديگري هم در ماوراي اينجا هست آيا مي خواهي آن هم داشته باشي ،محال است بگوييد نه ، مي گوييد بله . مگر آن كه رسيده باشد به معدن كمال ، حجاب ها رادريده باشد و رسيده باشد به معدن كمال ، و او بسيار كم است .
كوشش براي تقويت معنويت و سركوب نفسانيت
بايد ما كوشش كنيم كه اين معنويت را تقويت كنيم و اين نفسانيت را هرچه مي توانيم سركوب كنيم . اگر اين حل بشود همه چيز حل است . اختلافات روي همين معنا است .هيچ اختلافي در عالم واقع نمي شود الا اينكه مبنايش اين است . شيطان هم روز اول گفت خلقتني من نار و خلقته من طين (8) من از او بهترم ، تخلف خدا را كرد گفت ، حاصل ، به خداگفت من بهترم و اين ارث شيطاني ، ارث است براي همه ما. همه آن چيزي را كه در خودمي بينند، آن را بالاتر از ديگران مي بينند. اگر همان مطلب در ديگري باشد كوچك مي بينند، وقتي در خودشان هست بزرگ مي بينند، عيب خودشان را ناديده مي گيرند،عيب كوچك ديگران را بزرگ مي شمارند. اينها همان فطرتي است ، فطرت الهي است كه ما به راه كج كشيده ايم او را كل مولود يولد علي الفطره (9) مگر اينكه الا ان ابواه - شايد هم ابويه باشد لكن حديث اينطوري است - يهودانه او ينصرانه او يمجسانه (10) و همين طور همه چيز، فطرت بر توحيد است ، لكن وقتي كه دست شيطان [به ] انسان مي رسد منحرفش مي كند.
اگر اين حكومت اسلامي دست مثلا يك دسته ديگري بود مي گفتند خيلي خوب است ، حالا كه نيست دست آنها مي گويند خيلي بد است . اگر اين قوه قضايي كه اين قدرخدمت كرده است ، دست يك دسته ديگري بود مي گفتند خيلي ما خدمت كرديم ، حالاكه دست آنها نيست مي گويند اين قوه قضايي نيست ، اين ظلم است ، نه عدل . اين برايهمان است كه باطن ذات انسان تهذيب نشده كه عدل را براي عدل بخواهد، نه براي خود. و ما اگر عدل هم بخواهيم ، براي خودمان مي خواهيم خودمان را نبايد بازي بدهيم .ما هر چي مي خواهيم براي خودمان مي خواهيم . ما عدل را براي عدلش دوست نداريم ،اگر اين عدل براي ما جاري بشود و خلاف ما باشد دشمن با آن عدل هستيم . اگر يك ظلمي به نفع ما باشد دوست آن ظلم هستيم . همه اينها ريشه اش در خود انسان است ، اگراين ريشه كنده بشود و لااقل تضعيف بشود، كارها حل مي شود، همه با هم دوست مي شوند، ايراد به هم نمي گيرند، كمك هم مي كنند. اگر يك كسي قيام به يك امري كرد،ديگران زير بغلش را مي گيرند، وقتي مي بينند مي خواهد يك كاري بكند. اگر يك ارگاني يك تصميم مثبتي بگيرد، ديگران كه مي بينند اين خوب است مي روند دنبالش . واگر آن ريشه فاسد در قلب انسان باشد صددرصد هم عدل بداند مي گويد اين درست نيست . آن ريشه فاسد منحرف مي كند انسان را.
اسلام خيرخواه تمامي ملتها
ملت ايران بايد توجه كند به اينكه واقع شده است در يك عصري كه انحراف در همه عالم هست . اين انحراف هميشه هم بوده است ، لكن اينطوري كه الان انحراف افزايش پيدا كرده است ، در ساير عصرها به اين افزايش نبوده ، براي اينكه ، آلات اين قدر نبوده ،ابزار كار اين قدر نبوده . الان ابزار كار به اندازه اي رسيده است كه قدرت ها مي توانند اگراز ترس ديگري نباشد دنيا را به آتش بزنند، و اين آتشي است كه افروخته شده است ، وبايد به بركت ملت ها اين آتش فرو بنشيند. ملتها بايد توجه بكنند به اينكه قدرت هاي بزرگ آنها را براي خودشان مي خواهند. قدرت هاي بزرگ اين كساني كه همه چيزشان را تقديم به آنها مي كنند به نظر سنگ استنجا نگاه مي كنند كه بعد كه مطلب تمام شددورش مي اندازند. اينها نمي فهمند به اينكه خير آنها را آنها نمي خواهند، آنها خيرخودشان را مي خواهند. آن كه خير همه را مي خواهد اسلام است . آن كه مي خواهد خيردر دنيا تحقق پيدا كند، آن اسلام است و آن مكتب صحيح انبيا، مكتبي كه منحرفنشده باشد. از اين جهت بازي مي خورند يا براي هواي نفسي كه دارند، براي اين چندروزي كه مي خواهند سلطنت كنند، اين چند روزي كه مي خواهند امارت كنند، براي اين چند روز همه چيز خودشان را از دست مي دهند؛ نوكري بي شرافت يك كسي مي كنند تابه ملت هاي خودشان تحميل كنند و زورگويي كنند، و اين اشتباهي است كه اينها دارند.اگر همه اينها به آغوش اسلام برگردند، اسلام براي همه شان خوب است . و اسلام ، هم تربيت باطني مي كند و هم حفظ مصالح دنيوي را مي كند. اگر اينها همه با ملت هايشان آشتي كنند، اين دشمني كه اينها باملت ها دارند هيچ كس با كسي ندارد. بالاتر دشمني اين است كه ذخاير آنها را به دشمن هاي آنها مي دهند، و ابزار كوبنده مخرب را با نفت آنها به اختيار دشمن ها قرار مي دهند. اين بالاترين دشمني است كه الان بشر مبتلا به آن هست وملت هاي مظلوم مبتلاي به اين هستند و تا ملت ها بيدار نشوند و هشيار نشوند كار انجام نمي گيرد.
نفسانيت منشاء مخالفت ها و كارشكنيها
لكن ما بايد از خودمان شروع كنيم ، اگر ما خودمان را اصلاح كنيم قهرا آن مقصدي كه ما داريم ، در دنيا هم صدور پيدا مي كند، چنانچه پيدا كرده است . اگر خداي نخواسته ،ماهواهاي نفساني مان اسباب اين بشود كه گله ها به شكايت ها، شكايت ها به مخالفت هابرسد، آن روزي است كه عزاي همه كشور را بايد بگيريم و گناهش گردن ماست كه نفسانيت خودمان را زير پا نگذاشتيم . همه با هم باشيد، همه دنيا بر خلاف شما هستند الابسيار كم . اگر همه شما با هم نباشيد و از باطن بپوسيد، شك نكنيد كه بعد از چندي همان مسائل سابق به يك صورت بدتري پيش خواهد آمد؛ همان اسلام شاهنشاهي دوباره برمي گردد. آنها مي دانند كه بايد بگويند اسلام ، امريكا هم براي اسلام دلش مي سوزد،اما اسلام امريكايي در زمان شاه هم بود، اسلام امريكايي بود، كسي حق نداشت دخالت در هيچ امري بكند. اسلام امريكايي اين بود كه ملاها بايد بروند درسشان را بخوانند،چكار دارند به سياست . با صراحت لهجه مي گفتند. از بس تزريق شده بود در اين مغزهاباورشان آمده بود كه ما بايد برويم توي مدرسه درس بخوانيم ، چكار داريم به اينكه به ملت چه مي گذرد؛ آن امر مردم ، امر حكومت با قيصر(11) است به ما چه ربطي دارد. ويك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد. حضرت صاحب مگر براي چي مي آيد؟ حضرت صاحب مي آيد معصيت را بردارد، ما معصيت كنيم كه او بيايد؟ اين اعوجاجات را برداريد. اين دسته بندي ها رابراي خاطر خدا اگر مسلميد و براي خاطر كشورتان اگر ملي هستيد، اين دسته بندي ها رابرداريد و در اين موجي كه الان اين ملت را به پيش دارد مي برد، در اين موج خودتان راوارد كنيد، و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست .
بحمدالله كشور ايران در عين حالي كه آن همه مواجه با مخالفت ها است ، چه درسطح خارج و چه گاهي در داخل ، دارد راه خودش را قويا طي مي كند. دولت با تمام قدرت دارد كاري كه براي خداست طي مي كند. قوه قضايي با تمام قدرت دارد دستگاه قضايي را اصلاح مي كند. مجلس با تمام قدرت دارد كارهايي كه به عهده اوست انجام مي دهد. ملت هم بايد همه اينها را تقويت كند.
وجود انحرافات و تلاش براي رفع آنها
پشتيبان مجلس ، پشتيبان قوه قضايي ، پشتيبان دولت يعني پشتيبان اسلام ، اينها براي اسلام دارند خدمت مي كنند. در زمان حضرت امير - سلام الله عليه - هم انحرافات بوده است ، انحرافات جزيي بوده است . زمان خود پيغمبر اكرم هم انحرافات بوده است ، شمااگر قرآن را توجه بكنيد مي بينيد كه چقدر از همان مردم شكايت شده است . اختلافات ،يعني انحرافات يك چيزي نيست كه مال حالا باشد لكن ، مقايسه بايد كرد بين انحرافات قبل از اين جمهوري اسلامي و انحرافات حالا. مي گويند خوب است كه به اسم اسلام نباشد. به اسم اسلام نباشد كه وقتي اسلام نباشد با يك اردنگي همه را بيرون مي كنند. چرابه اسم اسلام نباشد؟ مگر اسلام جز اين مي خواهد كه قوه قضايي اش خوب باشد، قوانيناسلامي اش هم عمل بشود. اينها دارند زحمت مي كشند براي اين ، حالا يك جايي هم خلاف واقع مي شود، كجاست كه ، زمان پيغمبر مگر واقع نمي شد؟ زمان حضرت اميرواقع نمي شد؟ مگر مردم با حضرت امام حسن چه كردند؟ همان اصحاب چه كردند با او؟ملت ايران بهترند يا آنها؟ اسلام در حالا بهتر است يا آنوقتي كه آنها با اسم اسلام پيغمبررا آن طور اذيت مي كردند و اولاد پيغمبر را آن طور كشتند با اسم اسلام ؟ چرا بايدعقده هاي قلبي انسان را منحرف كند و هواهاي نفساني همه چيز را كنار بگذارد و فقطعيوب را نگاه كند؟ آن هم يك عيب را كه ببيند بگويد اصلا عالم به هم خورد، تمام شداسلام تمام شد. اگر يك قاضي يك جايي انحراف پيدا كرد بگويند نخير ديگر اصل اسلام تمام شد، اين اسلام به درد نمي خورد. آن اسلامي به درد مي خورد كه سرتاسرخيابان هايش فحشا بود، فحشاي علني ؟! به او راضي هستند، به اين راضي نيستند. اگرمهلت داده بود خدا به اينها، خدا مي داند كه با اسلام مي خواستند چه بكنند. اسم اسلام ،اما اسلام را چه جوري معرفي كنند. اسلامي كه با مشروبات مخالف نيست ، اسلامي كه باحدود شرعيه هم سروكار ندارد، نبايد جاري بشود، اسلامي كه با مراكز فحشا هم نبايددخالت بكند، اسلام شاهنشاهي اين بود ديگر. اسلام بود اما مراكز فحشا سرتاسر ايران پربود، اسلام بود اما مراكز فساد سرتاسر ايران پر بود، اسلام بود اما فحش به اسلام مي دادند، فحش به پيغمبر اسلام دادند و كسي آن وقت نگفت چرا، زمان رضاشاه ملعون و اين زمان بدتر از او شده بود. اينها شيطان تر بودند از او و اگر چنانچه مهلت پيدا كرده بودند اينها، خدا مي داند كه اين ملت را به كجا مي رساندند و اين جوان هاي ما را به كجامي رساندند. امروز بحمدالله همه چيز صحيح است . دولت دارد زحمت مي كشد؛ كمبودهست اما كمبودي كه اينجا هست همه جاي دنيا هست . با اين همه فشاري كه به اين ملت هست و به اين دولت هست و با اين همه كارشكني هايي كه از همه جا نسبت به ايران هست مع ذلك ايران سرپاي خودش ايستاده است و دارد با قدرت پيش مي برد و مسائل را حل مي كند، و ملت بدانند كه بايد صبر بكنند در مسائل مشكل و كمك كنند. بخواهيدعزيز باشيد، بخواهيد زيردست نباشيد، بخواهيد يك امريكايي نيايد به شما حكومتكند و بخواهيد عزت خودتان را و اسلام را حفظ كنيد، بايد يك مقدار از آن زحمت هايي كه پيغمبر اسلام تحمل كرد شما هم تحمل كنيد. يك مقدار از آن زحمت هايي كه علي بن ابيطالب - سلام الله عليه - تحمل كرد شما هم تحمل كنيد. شما هم شيعه او و امت او هستيد. كمك كنيد به اين دولت و كمك كنيد به اين كشور و به اين اسلامي كه در كشور شما پاي مباركش را گذاشت . خداوند به همه شما توفيق عنايت كندو همه ما به خواست هاي خداي تبارك و تعالي خاضع باشيم و عمل به دستوراتشان بكنيم .
والسلام عليكم و رحمه الله
پانویس :
1- خامنه اي ، سيد علي "رئيس جمهور" - هاشمي رفسنجاني ، اكبر "رئيس مجلس شوراي اسلامي " - موسوي ، ميرحسين "نخست وزير" - موسوي تبريزي "دادستان كل انقلاب اسلامي " - امامي كاشاني "رئيس ديوان عدالت اداري " -قاسمعلي ظهيرنژاد "رئيس ستاد مشترك ارتش " - فلسفي ، محمدتقي - هيات رئيسه و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي - اعضاي شوراي نگهبان قانون اساسي - اعضاي هيات دولت - دادستانهاي انقلاب مركز و ارتش - جامعه مدرسين حوزه علميه قم - فرماندهان نيروهاي هوايي ، زميني ، دريايي و شهرباني و ژاندرمري - فرمانده و شورايعالي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي - روحانيت مبارز تهران - شوراي سرپرستي ، مدير عامل و مسئولان صدا و سيما - مسئولان خبرگزاري جمهوري اسلامي و ستاد تبليغات جنگ ، كميته انقلاب اسلامي ، جهاد سازندگي ، بنياد مستضعفان ، كميته امداد امام - مسئولان جرايد - اعضاي ستاد انقلاب فرهنگي و جهاد دانشگاهي - مسئولان بانك مركزي ، استانداري تهران ، شهرداري مركز، ستاد برگزاري نماز جمعه ، سازمان حج و زيارت ، سازمان اوقاف - اعضاي شورايعالي وسازمان تبليغات اسلامي - روحانيون تهران - اعضاي خانواده مرحوم آيت الله حكيم - كميته برگزاري مراسم سومين سالگرد جنگ تحميلي - شوراي هماهنگي نهادها - هيات امناي جامعه الصادق "ع " و مسئولان سازمان صنايع نظامي . 2- اشاره است به حديث نبوي : "ما عرفناك حق معرفتك ، و ما عبدناك حق عبادتك ". بحارالانوار، ج 68، ص 23. 3- جمع ستر؛ پوشش .4- سوره اسرا، آيه 23: "و خداي تو حكم فرموده كه جز او هيچ كس را نپرستيد".
5- سوره صافات ، آيه 6: "ما نزديكترين آسمان را به زينت ستارگان آراستيم ".
6- بطلميوس از دانشمندان بزرگ كه در قرن دوم قبل از ميلاد در اسكندريه متولد شد. وي معتقد بود كه زمين ساكن است و ساير كواكب و اجرام سماوي بر گرد آن حركت مي كنند و اين نظريه بطلميوس به نام او مشهور است . 7- بر كساني كه بيگانه اند. 8- سوره اعراف ، آيه 12: "مرا از آتش و او را از خاك آفريده اي ".
9- "هر زاده شده اي بر اساس فطرت پاك زاده مي شود". عوالي اللالي ، ج 1، ص 35، ح 18.
10- "مگر اينكه پدر و مادرش او را يهودي يا مسيحي و يا مجوسي مي گردانند". 11- پادشاه .



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,249,091