صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - دخالت همه جانبه امريكا در امور داخلي ايران - 29 مهر 1357

عنوان : دخالت همه جانبه امريكا در امور داخلي ايران
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 29 مهر 1357
تاریخ قمری : 18 ذي القعده 1398
جلد : 4

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
كارتر و شاه
[بنابر نظر كارتر] دموكراسي تند! [در ايران ] همين معني ، اسباب اين شده است كه مخالفتهاي چپ و راست شروع شده است ؛ و باز گفتند كه من بنا ندارم در امور داخلي ايران دخالت بكنم و سابقا هم گفته بودند كه يك اجتماع مترقي ، ايشان در ايران يك جامعه مترقي ، در ايران درست كرده است . چند جمله دارد حرفهاي كارتر: يكي اينكه "يك دموكراسي تند قاطع در ايران به دست شاه عمل شده ! " اين يك جمله . يك جمله اينكه "دموكراسي يك جامعه مترقي شاه در ايران بنيانگذاري كرده است ! " و يك جمله ديگر اينكه ، جمله سومش اينكه "من بنا ندارم دخالت در امور داخلي ايران بكنم ". حالابايد خود ايراني ها در اين سه جمله اي كه ايشان فرموده اند، خودشان بررسي كنند كه آياآن جمله اي كه آقاي كارتر فرموده اند، براي ايراني ها اين را فرموده اند؟ يا براي دنياي غرب گفته اند؟ يا براي امريكايي ها گفته اند؟ و يا براي كره اي از كرات ديگري كه هنوزبشرش نيامده در زمين ! ؟
خوب ، حالا جمله اول ايشان ؛ اينكه شاه دموكراسي تند و قاطع در ايران عمل كرده است ! اوضاع ايران را از زماني كه شاه چشمهايش را باز كرده است - كه در قنداق بوده است و چشمهايش را باز كرده است - در ايران ، و پدرش مشغول كار بودند و آن وقتي كه خودش مشغول سلطنت شده است به امر خارجيها و متفقين ، تا حالايي كه الان بالفعل مشغول كار است و الان در ايران فعلا مشغولند، آيا اين دموكراسي كه به نحوه "تند وقاطع " ايشان عمل كرده اند، اين آزادي كه به نحو "تند و قاطع " به مردم داده اند، عبارت ازاين كارهايي است كه در تمام مدت سلطنت ايشان كرده اند؟
بيايند ببينند كدام يك از اين مجالس قلابي و نمايندگان تحميلي مجالسي كه حق ملت است كه سرنوشت خودشان را به وسيله اين مجالس تعيين كنند، مجلس "شوراي ملي " به اصطلاح و مجلس "سنا"، بيايند ببينند كه از زماني كه اين سلسله روي كار آمده است ، ومن از همان اول زمان بودم و ديدم ؛ يعني من از آن وقت درك كردم آن وقت را تا حالا كه ما اينجا هستيم و اين وكلا هم در مجالس دارند كار انجام مي دهند، ببينند كه آيا در تمام آن دوره هايي كه اين دو نفر به قدرت رسيده اند، كدام روز ما يك انتخاب صحيح ، آزاد،كه مردم خودشان بروند در صندوق رايشان را بيندازند، در كدام دوره ها از اين دوره هايي كه ما گذرانديم ، و خصوصا اين دوره هاي اخيري كه اين آقايي كه "دموكراسي تند" رفتار كرده است ، در كدام يك از اين دوره ها اين وكلا، وكلاي ملت هستند؟ جز اين است كه با دستور است ، منتها خيال مي كنند مردم كه دستور شاه است ، وواقع اين است كه با دستور اجانب است ؛ يعني "ليست "ها[از خارج مي آيد]! خود شاه دربعضي از گفته هايش مي گويد كه خوب ، ما حالا كه آنطور نيستيم ، لكن آن جور بود وضع كه ليستها را از طرف سفارتخانه ها، اسمهاي وكلا را، وكلاي خودشان را؛ يعني آنهايي كه براي آنها كار مي كردند نه براي ملت ، شاه گفتند كه ليستها را از سفارتخانه ها مي آوردند ومجبور بوديم كه همين ليستها را عمل بكنيم ؛ منتها ايشان ادعا مي كنند كه نخير، ديگر حالايك قدرتي بالاي قدرت ما نيست ! ببينند كه اين يك حق مسلم ملت ، اين يك حقي كه همه عالم مي گويند كه بايد با ملتها باشد و از اساس دموكراسي اين است كه مردم آزادباشند در اين آراي خودشان ، در [انتخاب ] وكلاي خودشان كه به مجلس بفرستند؛سرنوشت يك مملكتي به دست وكلا و اينها هست ، و بايد خود مردم سرنوشت شان دردست خودشان باشد، قانون اساسي اين اختيار را داده است به مردم ، آيا اين دموكراسي تندي كه ، "تند و قاطعي " كه به منطق كارتر، شاه عمل كرده است ، اين حق مسلم معلومي كه هيچ كس نمي تواند انكار كند كه اين حق حق ملت است ، از زماني كه ايشان به سلطنت رسيده اند يا ايشان را به سلطنت رسانده ايد تا حالا ما يك وكلايي داشته ايم ؟ از هر شهرياز شهرهاي ايران مي خواهند، بروند سئوال كنند. اين يك مطلبي نيست كه پوشيده باشد.شما برويد از هر شهري از شهرهاي ايران سئوال كنيد كه آقا اين كسي كه از طرف شماوكيل است ، كي است اين ؟ چه آدمي است ؟ اكثر مردم اصلا نمي شناسند اينها را!نمي دانند كي هستند اينها. اين ملتي كه بايد سرنوشت خودش را خودش معين كند و بايدوكلاي خودش را خودش تعيين كند، اكثر مردم نمي دانند كه اين كي هست . . . وقتي اسمش را مي برند، نمي شناسند او را! اين معناي "دموكراسي تند قاطع " است كه سلب كرده است اين حق مسلم معلوم يك ملت را!
سلب آزادي
يك شهر اينها بيايند بگويند فلان شهر؛ خوب مركز تهران است ، بيايند بگويند كه اين تهران كه مركز است و اساس است و در اينجا اگر بنا باشد يك آزادي باشد، بايد در تهران باشد كه مركز مثلا سياستمداران و امثال ذلك است ، خوب بيايند بگويند كه كدام يك ازاين وكلاي تهران ، آزاد مردم رفته اند پشت صندوق و راي داده اند به آنها؟ اينكه يك مطلبي نيست كه بشود سرش را پوشانيد. آقاي كارتر براي كي دارد اين حرفها را مي زند؟براي كره مشتري مي گويد؟ آخر نيامده اند آنها اينجا كه گوش و چشم بسته باشند؟ براي مردم دنيا مي گويند؟ كدام مردم دنيا اطلاع ندارند از اين معنا؟ كدام مطبوعات دنيا اطلاع از اين معنا ندارند؟ بله ، مطبوعات ممكن است بسياري شان به نفع آقاي كارتر بنويسند كه نه ، دموكراسي ، آزاد است ، مردم آزاد هستند، همه راي داده اند، خودشان وكلايشان راتعيين كرده اند، ممكن است بگويند؛ اما هم آنها كه اگر بگويند مي دانند خلاف مي گويند، هم آقاي كارتر مي داند اين را. نه اينكه كارتر نمي داند؛ مي داند كه اين [شاه ]چه آدمي است . مي داند خودش [كه ] چه آدمي است ، مي داند كه چه آدمي را ماموركرده است ؛ مي داند كه مردم به چه گرفتاري گرفتار هستند.
سانسور مطبوعات
اين راجع به قضيه مسلمي كه بين مردم است كه از اركان آزادي است و عرض مي كنم دموكراسي است . خوب بياييم سراغ مطبوعات . يك رشته هم ، رشته مطبوعات است . خوب ، همين روزنامه هاي فعلي ايران كه آن وقت هر چه مي نوشتند؛ فقط فرمايش "اعليحضرت آريامهر" بود و هر چه مي گفتند؛ ثناخواني و ثناگويي او بود و از آراي ملت هيچ در آن نبود، الان دارند مي گويند كه ما آزاد نبوديم ! همين روزنامه هاي خودشان است . همينهايي كه از خودشان هست الان دارند مي گويند كه ما در اين چيزهايي كه آن وقت مي نوشتيم آزاد نبوديم . حالا هم نمي گذارندشان آزاد باشند. اين هم يكي ازچيزهاست . خوب ، كدام روزنامه در زمان سلطنت ايشان - حالا سلطنت پدرش كه محل ابتلاي ما نيست ، آن يا بدتر از اين بود يا مثل اين بود - كدام يكي از اين روزنامه هايي كه ماداريم ، مطبوعاتي كه ما داريم ، اينها در زمان سلطنت ايشان ، از اولي كه سلطنت را متفقين اعطا كردند به ايشان ، تحميل كردند اين آدم را به ملت ايران تا حالا، بيايند ببينند كه كدام يك از اين مطبوعات آزاد بوده است و "اعليحضرت " آزاد كرده است ؟
علاوه "اعليحضرت " حالا آزاد كرده اند، خوب در يك سال پيش از اين چطور؟معلوم مي شود كه يك سال پيش از اين آزادي نبوده و ايشان حالا آزاد كرده اند!
اعتراف به عدم آزادي
پس ايشان مجرم است ، ايشان خيانتكار است ، به منطق كارتر خيانتكار است ؛ همين كه مي خواهد او را پاكيزه كند و منزهش كند! خوب ، ايشان مي گويد كه الان دموكراسي تند وقاطعي ايشان عمل كرده است و از اين جهت با ايشان مخالف هستند. خوب ، اين دموكراسي تند و قاطع را تازگي اعطا كرده اند؛ چنانكه خود شاه هم مي گويد كه ما اعطاي آزادي مي خواهيم بكنيم . يكي نيست بگويد: آقا تو چه كاره اي كه اعطاي آزادي مي خواهي بكني ؟ آزادي اي كه قانون اساسي به مردم داده است ؛ شما اعطا مي خواهي بكني ؟ تو چه كاره هستي كه مي خواهي اعطا بكني ؟ تو بر فرض اينكه سلطنت تو هم يك سلطنت قانوني بوده است ، و حال اينكه نيست ، هيچ وقت سلطنت نبايد بكني ؛ تو در اين مدتي كه در كرسي سلطنت غصب غاصبانه نشسته اي ، همه اش را حكومت كرده اي ، هيچ وقت هيچ دولتي خودش اختيار نداشته است كه كاري بكند و همه را تو كردي . همه جرمها گردن تو است . پس با همين منطق كارتر كه حالا آزادي داده است و دموكراسيتندي و قاطعي ، الان عمل كرده است ؛ اين دليل بر اين است كه ايشان قبل از اين آزادي نداده بوده است و دموكراسي نبوده مملكتش و با قلدري اين مملكت اداره مي شود وهمين جرم است براي شاه كه بايد محاكمه بشود اين آدم . اين آدم به حكم قوانين بايدمحاكمه بشود. آن وقتي شاه را محاكمه نمي كردند كه سلطنت بكند فقط، و غير مسئول باشد؛ كسي كه همه مسئوليتها به گردن اوست ، بايد بيايد پيش ملت ، بايد اين [شخص ،محاكمه ] بشود. اگر بخواهد هم برود، بايد بيخ ريشش را بگيرند، اگر داشته باشد!نگذارند برود تا محاكمه اش كنند؛ تا اين همه خونريزي كه اين آدم كرده است ، جواب بيايد بدهد، تا اين سلب آزادي كه از مردم كرده است بيايد جواب بدهد؛ اين هم باب مطبوعاتشان .
رسانه هاي گروهي در خفقان
خوب ، يكي از اين [وسايل ] چيزهاي تبليغي راديو - تلويزيون است . كدام يك از اين دو مركز تاكنون توانسته است يك كلمه اي ، اگر شاه يك تخلفي كرده باشد، اگر يك كشتاري كرده باشد، بگويند شاه اين كار را كرده است ؟ الان كدام مطبوعات جرات مي كنند بگويند: امر شاه است ؟ الان هم كه دارند مي گويند: دولت و نمي دانم ، شهرباني ونمي دانم ، حكومت نظامي است ، اينها شعر [است ]، خود اين آدم است . الان هم كه شكست خورده است ، باز از آن زير، خود اين آدم است كه دارد اين كارها را انجام مي دهد و الا شهرباني يك جايي چه كار دارد كه مردم اينطور باشند. خوب ، امرش مي كنند؛ همه مي گويند: امر است . ما آن وقت كه قم بوديم ، وقتي كه آمدند مدرسه فيضيه را به آن فضاحت ريختند و طلبه ها را آنطور زدند و بعضي شان را كشتند، بعضي شان را[مجروح كردند]؛ بعد به هر كس كه مراجعه مي شد، مي گفتند: امر اعليحضرت است . هركس ؛ شهرباني قم [مي گفت ] امر اعليحضرت است . به هر كه مراجعه مي كردند، همه اش امر اعليحضرت بود و همين طور هم بود و تا حالا اين امر اعليحضرت است ؛ ديگر غير ازاعليحضرت كه كسي نيست در كار. اين هم باب راديوشان و تلويزيونشان ؛ اين امثال باب تبليغاتشان . منطق كارتر
در اين تبليغات كدام آزادي مردم دارند؟ در اين تبليغات كه ايشان مي فرمايند كه "آزادي تندي "، "دموكراسي تندي " داده است ! خيلي آزاد كرده مردم را، مردم حوصله شان سر رفته و فرياد مي كشند، از باب اينكه زياد "تند" است اين مسئله ! چپ وراست الان اعتراض مي كنند به شاه ! اختلافشان اين است كه او آزادي مي خواهد بدهد،اينها همه تخلف از او دارند مي كنند، نمي خواهند! اين داد و فرياد اين مردم كه توي خيابانها دارند فرياد مي زنند كه "آزادي و استقلال "، مقصودشان از آزادي ؛ يعني آزادي نمي خواهيم ! آزادي و استقلال ؛ يعني ما آزادي نمي خواهيم ! ما استقلال نمي خواهيم !شاه آزادي و استقلال مي خواهد بدهد، مردم اينطور با او مخالفت كرده اند! منشاء اين تعبير اين است ، منشاء تعبيري كه در روزنامه هاست ، كارتر گفته است كه ايشان چون آزادي تند قاطع دادند، منشاء اختلاف مردم و مخالفت چپ و راست با او همين معني است كه او آزادي قاطع داده . آزادي چون داده ، از اين جهت اين احزاب سياسي ونمي دانم اين حزب كذا و كذا و جبهه هاي مختلف همه با او مخالف هستند كه چرا توآزادي دادي ! ؟ ملت هم با او مخالف است كه چرا تو آزادي دادي ! ؟ اين منطق كارتراست راجع به آزادي كه ايشان به ملت داده اند.
اصلاحات ارضي و نابودي كشاورزي
و اما "مملكت مترقي "، كه يك "جامعه مترقي " ايشان درست كرده ! يك "مملكت مترقي " درست كرده ! مملكتش را رو به ترقي دارد مي برد! منشاء مخالفت هم در [گذشته اين ] بود! همان دوره اول سابقا؛ باز منشاء مخالفت هم همين معني است ! در منطق آقاي كارتر "ترقي " يك معنايي دارد كه ماها نمي توانيم بفهميم ؛ و الا مملكتي كه هر جايش رادست بگذاري خرابي است ؛ شما الان هر جا اين انقلاب سفيدي كه ايشان مي گويند، شماهر ماده از آن را كه مي خواهيد بياوريد در مجامع انساني بگذاريد، ببينيد كه ايشان چه كرده است با اين مملكت ، با اين بساطي كه درست كرده است و . . . آن قضيه به قول خودش ديگر ارباب و رعيتي در كار نيست ! اصلا ارباب و رعيتي از بين رفته ! دهقانانند، آزاد مردان و آزاد زنانند! اين حرفهايي بود كه آن وقتها مكرر مي گفت ، حالا هم اگر يك خرده رهايش كنند، مي گويد. خوب ، اين دهقانان و اين بيچاره ها همينها هستند كه تمام هستي شان از بين رفته است . اين "اصلاحات ارضي " همين است كه اصلا مملكت ما رابكلي زراعتش را سلب كرده . الان شما زراعت ديگر نداريد. در مملكتتان ؛ براي سي روز شما يا سي و سه روز شما در مملكتتان زراعتي هست كه بتواند قوت مردم باشد، باقي آن نيست ؛ باقي آن را بايد از خارج بياوريد.
سپاهيان انقلاب سفيد، ماموران گمراهي
آن چيزهاي ديگري كه مثلا سپاه دانش ، سپاه چه ، سپاه دين ، اين را همه مردم مي دانند كه اين سپاه دانش براي چه رفته توي دهات و قصبات . اينها همه اش براي ثناخواني براي ايشان است ؛ همه اش براي ترويج باطل است ؛ همه اش مامور اين هستندكه اين مردم را عقب نگه دارند؛ اين مردم را تبليغات بكنند كه اين مردم همه تابع شاه باشند و "چه امر خداوند و چه امر شاه " منطق مردم باشد. تمام اين كارهايي كه اين آقاكرده است براي اين مملكت ، اينها را برگردانده است به عقب ، عقب عقب .
نمي گذارند اينها كه يك فرد لايق در مملكت ما پيدا بشود. اينها از آدم مي ترسند؛مي ترسند كه يك آدمي پيدا بشود لايق و مقابلشان بايستد كه چرا، چرا اين كار رامي كنيد؟ اينكه وكيل نمي گذارند ما داشته باشيم ، براي اين [است ] كه اگر ما وكيل داشته باشيم مقابلشان مي ايستد مي گويد: چرا؟ دولت بخواهد يك غلطي بكند، استيضاحش مي كنند؛ شاه هم بخواهد يك غلطي بكند، خوب به او مي گويند، به او اعتراض مي كنند،استيضاحش مي كنند، اعتراض به او مي كنند. البته كه نمي گذارد مردم وكيل به مجلس بفرستند.
نفوذ امريكا در همه شريان كشور
اين مملكت مترقي و اجتماع مترقي ! اين كجاست آخر كه ما نمي دانيم ، اطلاع نداريم بر آن ؟ كجاي اين مملكت را ايشان آباد كرده است ؟ جز اينكه يك پايگاههايي براي ديگران در اين مملكت درست كرده است ؛ جز اينكه مملكت ما را مورد تسلط ديگرانقرار داده است . امريكا الان در تمام شريانات مملكت ما دست دارد. يك "مملكت مترقي "! اول نمود ترقي اين است كه يك مملكتي مستقل باشد، خودش سرپاي خودش باشد؛ كجاي اين مملكت ما مستقل است ؟ آن از يك طرف مي كشد و آن از يك طرف مي كشد. آن پنجه اش در اعماق چاههاي نفت ما فرورفته است ، آن پنجه اش در اعماق گازهاي ما فرورفته است . اين "مملكت مترقي " كجايش مترقي است ؟ كدام دانشگاه مترقي ما داريم ؟ كدام فرهنگ مترقي ما داريم ؟ كدام نظام مترقي ما داريم ؟ نظامي كه تحت فرماندهي مستشارهاي امريكا است ، اين نظام است ؟
اين هم از اينكه مملكت ما ترقي كرده ؛ يعني همه چيزهاي منطق ايشان اين است كه ترقي كرده است ؛ شاه ترقي داده است ؛ يعني همه چيزهايي كه اين مملكت دارد تسليم آقاي كارتر كرده اند! البته كارتر كه نفتخوار است بايد يك همچو چيزي بگويد. او نفت مي خواهد، دارد نفتهاي ما را مي خورد، البته او بايد يك همچو مطلبي بگويد.
دخالت كارتر در ايران
مطلب سومش هم - البته اينها هر كدام طولاني است ؛ ولي شما مي دانيد خودتان مطلب سومش هم - اين است كه ما بنا نداريم كه در امور داخلي اين مملكت ، در ايران ،دخالت بكنيم . شما بنا نداريد دخالت بكنيد؟! شما در كجا دخالت نكرده ايد؟ شمامستشارانتان در نظام ما چه مي كنند؟ چرا اين مستشارها آمده اند چه كنند؟ شماپايگاههايي كه در كوهستانهاي ايران درست كرده ايد، اينها را كي درست كرده ؟ براي كي درست كرده ايد؟ اينها دخالت نيست در امور مملكت ما؟ همين حرفهاي تو دخالت نيست ؟ تو شاه را وادار نمي كني به اينكه اينطوري مملكت را به باد فنا بدهد؟ تو دخالت هيچ نداري در مملكت ؟ خود ايشان مي گويد كه ليست براي ما مي فرستادند، منتها حالامدعي است كه نخير، ديگر حالا نمي فرستند! دروغ مي گويد؛ نخير، حالا هم مي فرستند.حالا هم ليست آنهاست . غير از اين نيست چيزي . "دخالت نمي كنم "! ؟ آخر يك مملكتي كه مردم همه آشنا هستند به وضع مملكتشان ، مي دانند كه چه به سرشان دارند مي آورند وآمده است . "من دخالت نمي كنم "! آخر براي چه ايشان مي گويد كه "من دخالتنمي كنم "؟ خوب ، ايرانيان كه مي دانند دخالت مي كني ، مطبوعات دنيا هم كه مي دانند كه آقاي كارتر و هركس رئيس جمهور بشود در امريكا، دخالت در امور مملكت ما مي كند؛نمي گذارند كه مملكت ما سر پاي خودش بايستد.
آزادي واهي ، ترقي ادعايي
الان ما نه استقلال داريم ، نه آزادي داريم ، نه به هيچ وجه مردم آزادند، نه مطبوعات آزاد هستند. الان هم آزاد نيستند؛ الان هم حكومت نظامي نمي گذارد حرفها را بزنند.اين مطبوعاتي كه الان خودشان هم مي گويند: ما آزاد هستيم ، خوب بنويسند كه شاه اين كارها را دارد مي كند. چرا نمي نويسند؟ شما در همه مطبوعات كه بگرديد، اين كلمه نيست كه آن كسي كه اين جرمها را دارد مرتكب مي شود، آن عبارت از شخص شاه است [او] اين جرمها را مرتكب شده است از اول تا حالا. آن روزي كه اين پايه بريزد، آن وقت خواهند گفت ؛ حالا جرات نمي كنند؛ براي اينكه الان حكومت نظامي است و همه چيز تعطيل مي شود، و تعطيل مي كنند اينها را اگر يك همچو حرفي بزنند؛ اعدامشان مي كنند.
چطور شما ادعا مي كنيد آزادي است ؟ ادعا مي كنيد ترقي است ؟ و روي اين جهت اين هم اين حرفش مضحكه است - كه روي اين جهت كه [شاه ] آزادي داده به مردم ، ومملكت را رو به ترقي برده است ؛ اين اختلافات پيش آمده است ! اين مردم ، اين هياهويي كه مردم توي خيابانها راه انداخته اند و فرياد دارند مي زنند، براي اين است كه ايشان آزادي داده اند و مردم نمي خواهند! آخر اين چه حرفي است كه يك آدم ، رئيس جمهور يك مملكت ، يك همچو حرفي را بزند؟ توي مطبوعات هم اين را نوشته اند وكسي هم حرفي نمي زند. اينها بايد گفته بشود؛ اينها بايد در [مطبوعات نوشته شود] اين حرفها حرفهايي است كه همين طوري گفته ، دلش خواسته حالا بزند، دلش خواسته براي يك دلخوشيهايي به خيال خودش ، بزند؛ و الا كي است كه نداند اين مسائل را.
درد ملتها از ابر قدرتها
ما همه دردمان از اين سران ملتهاست ؛ از اين سران دول . همه مصيبتي كه بر ايران داردوارد مي شود و بر ممالك شرق دارد وارد مي شود از همين سران به اصطلاح ابرقدرت است ، اين قدرتمندان ضعفا را مي خواهند به كار بكشند و منافع ضعفا را ببرند؛ يعني ضعفاكار بكنند، تسليم آنها بكنند. ضعفا گرسنگي بخورند و آنها نفتهايشان را بخورند، آنهامعادنشان را از بين ببرند؛ يا اينها گرسنگي بخورند روي اين معادن نفت ، اين معادن بزرگ نفت . مردم روي اين معادن بزرگ نفت بنشينند و گرسنگي بخورند. اين منطق اين قدرتمندهاي بزرگ است ، مثل شوروي و مثل امريكا و امثال اينهاست . منطقشان اين است ؛ و ما مي خواهيم كه اين وضع نباشد.
قراردادهاي غيرقانوني
ما يك قدم اولمان اين است كه اين وضعي كه الان ايران دارد و وضعي است كه شاهش و حكومتش و وزيرش و وكيلش و همه اينها اين وضع را دارند كه تحميل بر اين مملكت هستند [تغيير كند]؛ وكيل را مردم تعيين نكرده اند؛ وكلاي سنا را آنقدري كه بايدمردم تعيين كنند، نكرده اند؛ وقتي مجلس مال مردم نشد، وزرا غيرقانوني هستند؛ وقتي وزرا غيرقانوني هستند، تمام قراردادهايشان غيرقانوني است . همه قراردادهايي كه وزراي ايران با ممالك ديگر، چه با مملكت امريكا، چه با ساير ممالك برقرار كرده اند،همه قراردادشان برخلاف قانون اساسي ماست ؛ براي اينكه قانون ما اساس حكومت را براين قرار داده است كه مجلس تصويب كند، مجلس راي بدهد؛ پس اساس مجلس است ؛مجلس هم به حسب قانون اساسي با ملت است ؛ اگر يك مجلسي را ملت تعيينش نكرد،مجلس نيست ؛ اگر مجلس نشد، ديگر وزيري را كه آنها تعيين كنند، نخست وزيري را كه آنها تعيين كنند، نخست وزير نيست . اگر وزرا، وزراي قانوني نشدند، دولت قانوني نيست ؛ اگر دولت قانوني نشد، تمام قراردادهايي كه با ممالك ديگر بسته اند، هرقراردادي مي خواهد [باشد]: قرارداد نفت بسته اند، باطل است ؛ قرارداد . . . خريد اسلحه بسته اند، باطل است . همه آنها خلاف قانون اساسي است براي اينكه اصلش خلاف قانون است .
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,250,408